گلرخ قبادی: فمينيسم و يا جنبش حق خواهانهی زنان، دراساس جنبشی جهانی است وبرای رهايی ازنظام مرد سالاری به وجود آمده است. خواستهای اوليه زنان اين جنبش درسراسر دنيا يکسان است و به ميزان رشد اجتماعی، اقتصادی، سياسی و فرهنگی هرجامعهای، شکل مناسب ظهورخودرا مييابد.
به روايت بسياری از پژوهشگران، آغاز اين جنبش درجهان به سالهای 1848 درامريکای شمالی برميگردد؛ وقتى اليزابت کَدی ستانتون (1)و بوکريتاکافين مات، دراجلاسى زنانه در شهرك سنيكا در حوالى نيويورک قطعنامهاى حاوى خواست برابری درمقابل قانون ، حق رای ، تحصيل ،کار ومالکيت صادر کردند . امروزه بسياری از پژوهشگران سابقه ى جنبش فمينيستی رابهاثر ماری ولستون کرافت(2 )در باره ى حقوق زنان وتشکل حول بيانيهى حقوق زنان درجريان انقلاب کبير فرانسه (١٨٧٩ ) اولامپ دوگوژ (٣ ) ميدانند .
همزمان با نشست سنيكا و به هنگامى که اکثر زنان ايرانی درپستوی خانهها، يا پشت حجاب واقليتی هم درحرمسراها پنهان بودند ، طاهره قرةالعين پديد آمد. او اولين زن ايرانی است که در امری مشارکت کردکه تا آن زمان عرصهای به كلى مردانه به حساب مىآمد. او در نتيجهى تلاش، دلاورى و استواری خود در رهبری جنبش سياسی وترقی خواهی « بابی » قرار گرفت و در نشست بَدَشت (1848)حجاب از سر برگرفت . اين حرکت نمادين او به معنای پرده برداشتن ازآن چيزی است که پنهان وپوشيده مانده بود. عدهای اين زن شاعر و روشنفكر را پيشكسوت جنبش حق خواهانه زن ايرانى مىشناسندکه جان در راه آرمان خود گذاشت و به دستور ناصر الدين شاه به قتل رسيد.(٤)
راهى را كه طاهره قره العين گشود، زمينه ساز مشاركت زنان در جنش هاى تنباكو و مهم ترازآن مشروطه شد. زنان تجددخواه ايرانی به منظور رهايی ازفضای بسته اندرونىها ، حضور درعرصهى عمومى ومشارک درامور اجتماعی، تلاشها كردند. به خصوص در مبارزه برای ايجاد مدارس دخترانه موفقيتى بزرگ به دست آوردند. اما به علت حضور قدرتمند روحانيتِ عقب مانده شيعه که دست در دست حکومتهای استبدادی وخودکامه داشت ، زنان ايران به نسبت خواهران غربی خود هنوز دربی حقوقی دهشتناكى به سر ميبرند.
زنان کردستان ايران هم بعلت هم سرنوشتی با خواهران شان در سراسر كشوراز لحاظ حقوقی ،اجتماعی ، سياسی ، فرهنگی و.... سرنوشت بهترى نداشتند. با اين تفاوت که به علت وجودستم ملی وعقب نگهداشتهگی از طرف استبداد مركزی و حكام محلى كه اساسا" خانها وفئودالهای محلی وروساى ايلات و عشاير بودند ، به مراتب وضعيتی اسفبارتر نسبت به زنان ساير نقاط پيشرفته¬تر ايران داشتهاند . آنهاهنوز نتوانستهاند به بسياری از خواستهای خود دست يابند .
همزمان با نشست سنيكا و به هنگامى که اکثر زنان ايرانی درپستوی خانهها، يا پشت حجاب واقليتی هم درحرمسراها پنهان بودند ، طاهره قرةالعين پديد آمد. او اولين زن ايرانی است که در امری مشارکت کردکه تا آن زمان عرصهای به كلى مردانه به حساب مىآمد. او در نتيجهى تلاش، دلاورى و استواری خود در رهبری جنبش سياسی وترقی خواهی « بابی » قرار گرفت و در نشست بَدَشت (1848)حجاب از سر برگرفت . اين حرکت نمادين او به معنای پرده برداشتن ازآن چيزی است که پنهان وپوشيده مانده بود. عدهای اين زن شاعر و روشنفكر را پيشكسوت جنبش حق خواهانه زن ايرانى مىشناسندکه جان در راه آرمان خود گذاشت و به دستور ناصر الدين شاه به قتل رسيد.(٤)
راهى را كه طاهره قره العين گشود، زمينه ساز مشاركت زنان در جنش هاى تنباكو و مهم ترازآن مشروطه شد. زنان تجددخواه ايرانی به منظور رهايی ازفضای بسته اندرونىها ، حضور درعرصهى عمومى ومشارک درامور اجتماعی، تلاشها كردند. به خصوص در مبارزه برای ايجاد مدارس دخترانه موفقيتى بزرگ به دست آوردند. اما به علت حضور قدرتمند روحانيتِ عقب مانده شيعه که دست در دست حکومتهای استبدادی وخودکامه داشت ، زنان ايران به نسبت خواهران غربی خود هنوز دربی حقوقی دهشتناكى به سر ميبرند.
زنان کردستان ايران هم بعلت هم سرنوشتی با خواهران شان در سراسر كشوراز لحاظ حقوقی ،اجتماعی ، سياسی ، فرهنگی و.... سرنوشت بهترى نداشتند. با اين تفاوت که به علت وجودستم ملی وعقب نگهداشتهگی از طرف استبداد مركزی و حكام محلى كه اساسا" خانها وفئودالهای محلی وروساى ايلات و عشاير بودند ، به مراتب وضعيتی اسفبارتر نسبت به زنان ساير نقاط پيشرفته¬تر ايران داشتهاند . آنهاهنوز نتوانستهاند به بسياری از خواستهای خود دست يابند .
بينيم مبارزه زنان ورشد وشكل گيرى فمينيسم درکردستان ايران کَی وچگونه آغاز شد .
« با تشکيل جمهوری مهاباد (درسال ١٣٢٤خورشيدى/194٦ميلادی) اين دولت در مدت کوتاه حياتش به اقداماتی چند در جهت مشارکت زنان در زندگی اجتماعی دست زد. زنان برای حمايت ازامر ملی [حقوق مردم کرد به عنوان يک ملت] ومشارکت دراموراجتماعی وکارهای فعال حزبی وارد حوزههای غيرخانگی [فضای عمومی] شدند درشهريورهمان سال "اتحاديه زنان دمکراتيک کردستان" (يهکيهتی ژنانی ديموکراتی کوردستان) به وجودآمد کهيکی ازخواستهای مهم آن داير کردن مدارس دخترانه بود . زنان ومردان اين دورە دراغلب جلسات وسخنراني ها ازآگاهی زنان درشوروی وکشورهای پيشرفته ومبارزه برای بدست آوردن حقوق خود سخن ميگفتند واين آگاهی را در پرتو باسواد شدن زنان مي دانستند. دراين رابطه خانوادەها را درفرستادن دختران به مدرسه تشويق مي کردند » (٥ ).
درهمان دوران درجنوب کردستان برای گسترش مدارس وتعميـم آموزش دختران ونيز تشويق زنان به مشارکت درفعاليتهای عمومی تلاشهای زيادی در جريان بود.
تلاش برای ادامه تحصيل دختران تاسالهای50 -1340همچنان درکردستان ادامه داشت . تا جايی که دردهه ٤٠ درکردستان شاهد شمار شايان توجهی از دختران با تحصيلات دانشگاهی و مدارک عالی وشاغل بوديم. اين امر سبب بوجود آمدن قشرى از زنان روشنفکر شهری شد. بخشى از همين زنان بودند كه پس ازانقلاب سفيد شاە دربهمن ١٣٤١ به عنوان سپاهيان دانش و بهداشت راهى روستاها، از جمله روستاهاى كردستان شدند و با حضور در ميان روستائيان تاثير بسزايی در رشد آگاهی مردم وبخصوص زنان روستايى كُرد داشتند. پُر واضح است كه باحضور نيروهاى امنينى (ساواك) و نظامى شاه، اين آگاهى همه جانبه نبود و از عنصر سياسى به كلى برى بود؛ اما شايد بشود گفت كه نطفههاى اوليه گونه اى حساسيت زنانه در اين دوره بسته شد؛ حساسيتى كه بيشتر در مناسبات اجتماعى رخ مى نمود و به حوزه سياست راه نمى برد. تنها تشکل زنانهى آن دوره، " سازمان زنان " بود كه در راس آن اشرف پهلوى قرار داشت و حضورش در شهرهاى گوناگون كردستان، صورى و فرمايشى بود.
با اين حال آنچه بيش از ساير عوامل به خودآگاهى دختران و زنان تحصيل کرده كمك كرد، رشدافکار چپ وترقی خواه در گسترهى ايران و به ويژه در موسسات آموزش عالى بود. تاثيرافکار و فعاليت آگاهگرانه اين زنان روشنفکر وانقلابی بود که سبب رشد آگاهی زنان وشرکت وسيع آنها درمبارزه برعليه رژيم ديکتاتوری شاه درسال 1357 شد. درواقع زنان به مبارزه روی آوردند؛ ولی نه به منظور کسب حقوق حقه خود، بلکه برای خواست عدالت خواهی وسرنگونی رژيم ديکتاتوری پهلوی. اما بنا بر تفکر غالب بر انقلابيون مارکسيست اين دوران، رفع ستم جنسی ومبارزه برای تحقق حقوق زنان، مبارزهای عمده قلمداد نميشد؛ زيرا هرگونه تحول اجتماعی بزعم آنان منوط وموکول به انقلاب سوسياليستی درجامعه ميشد .
اين فرايند در کردستان ، يعنی رشد افکار چپ و ترقی¬خواه همراه با اعتلاى مبارزه برای رفع ستم ملی درسالهای ٤٠ تا ٥٧ ، جوانان کُرد به خصوص آنها كه در دانشگاهای ايران سرگرم تحصيلات عاليه بودند را به خود جلب کرد. اين امر سبب رشد بيشتر آگاهى و سازمان يابى¬زنان و مردان وشکل گيری جريان کومه له گرديد.
زنان جوان وروشنفکر کردستان ايران همراه با سايراقشار وطبقات مردم وسيعا" در انقلاب 57 شرکت کردند . و اين واقعيتى است كه زنان با روی کارآمدن جمهوری اسلامی و فرمان خمينی مبنی برحجاب اجباری، پيش از ديگران نشانههاى سرشت زن ستيزحكومت اسلامی را احساس کردند. به اين دليل زن كرد ايرانى همراه با ساير زنان ايران دراولين جنبش اعتراضی عليه رژيم و احقاق حقوق خود شرکت کردند( نيمه دوم اسفند ١٣٥٧). اين حرکت بيشتر ازطرف زنانى پيشتيبانی شد كه به گروهها، سازمان و احزاب سياسى، وابستگى نداشتند. مهم اين كه بسياری از اين تشكلهااعم از چپ و ميانه و راست خطر تسلط حکومت اسلامی و واپسگرايى را به درستی درک نکرده بودند و به همين دليل نيز با بي تفاوتی از كنار آن جنبش مهم گذشتند.
با اين حال نظام اسلامى هنوز در موقعيتى نبود كه بتواند همهى طرح ها و برنامههاى خود را براى به عقب راندن جامعه به موقع اجراء گذارد. از اواخر سال ٥٧ و اوايل سال ٥٨ بهدليل فضای آزادی که در كشور و به ويژه در کردستان به وجود آمده بود، تشکلهای دمکراتيک يکی بعداز ديگری به وجود آمدند و شروع به فعاليت کردند. در اين ميان زنان مبارز هم بنا به وضعيت عينی جامعه ونيازها و خواستهاى مبرمى كه داشتند به برپايی تشکلهايی با نامهای" شورای زنا ن" ، "يهکيهتی ئافرهتان" و"يهکيه تی ژنان" [ اتحاديه¬ها وانجمنهای زنان ] دست زدند .
به وجودآمدن اين تشکلها، خود نقطهى عطفی درتاريخ جنبش کردستان تا آنزمان بود ؛ زيرا اقشار مختلف زنان باافکار گوناگون به اين تشکلها روى آوردند . اين تشکلها وابسته به هيچ سازمان و گروهی نبودند و درميان تمام اقشار جامعه ومخصوصا" زنان زحمتکش فعال بودند. در پرتواين فعاليت ها، زنان کم کم به حقوق خود آشنا شدند و فعاليتهايی را برای ارتقاء سطح آگاهی خود و مبارزه برای به دست آوردن حد اقل حقوق شان سازمان دادند.
تشکلهای نوپاى سياسى كه بيشتر اعضاىشان جوان وتازه کار بودند هنوز و چنان كه بايد در تمام کردستان شکل نگرفته بودند که در 28 مرداد ١٣٥٨ در معرض حملهى جمهوری اسلامی قرار گرفتند. سرکوب برای مدتي باعث از هم گسيختن تشكلها و متفرق شدن اعضاء و هواداران آنها شد. اين امر دربارهی تشکلهای دموكراتيك و مستقل زنان نيز صادق بود كه بيشتر و سريع تر از تشكلهاى سياسى مبتلا به پيامدهاى سركوب شدند.
اما اين روند ديرپا نبود . با بازگشت نيروهای پيشمرگ به شهرهای کردستان درپاييز 58 و کنترل شهرها توسط نيروهای اپوزيسيون، زنان در سازمانهای سياسی فعاليت خود رااز سر گرفتند؛ اماديگر اثری جدى از خواستهای ويژه زنان، مبارزات مستقل زنان و سازمانهاى دموكراتيكِ زنان، در ميان نبود.
با حملهى دوم نيروهاى سركوبگر جمهوری اسلامی به کردستان ودستگيری فعالين ومبارزين (١٣٥٩)، عدهای از زنان وابسته به سازمانهاى چپ و ترقى خواه هم دستگير وزندانی شدند. از آن پس عده اى از اين زنان به صفوف پيشمرگان پيوستند و عدهای ديگر هم درشهرها به صورت مخفيانه به مبارزه ادامه دادند.
پيشمرگه شدن زنان وبررسی اين موضوع جايگاه مخصوصى دارد و بايد درجای خود بررسی شود . ولی به اختصار بايد بگويم پيشمرگايتی زنان كُرد، يک حرکت تاريخی بود؛ زيرا اين عرصهى مردانه نيز سرانجام متحول شد و نقطه عطفی ديگر در مبارزات زنان کردستان پديدآورد كه نسبت به دوران قبل ازخود، قدمی بلند به پيش وعملی بسيار سنت شکنانه بود. پيشمرگايتی زنان عرصهى ديگری درمبارزات زنان كردستان گشود کههم درجامعه و هم درتشكلهاى دموكراتيك و سياسى با مرد سالاری مبارزه ميکردند. اين امر به نوبهى خود در رشدآگاهی عمومی مردم دربارهى سنتهای رايج وعقب ماندهى جامعه نسبت به زنان کمک کرد.
زنانى كه پس از حملهى نظامى جمهوری اسلامی بهتشكلهاى مخفی درشهرهای کردستان دستگير و به حبسهای طولانی مدت ويا اعدام محکوم شدند ، زندان راهم به عرصهى ديگری ازمبارزه ومقاومت تبديل کردند.
مبارزه زنان برعليه جمهوری اسلامی حتى پس از اين كه شهرهاى كردستان تحت حاکميت رژيم قرار گرفتند ( آغاز سال ٥٩) همچنان ادامه پيداکرد. در اشکال گوناگون:از تظاهرات عليه دستگيری واعدام همسران و فرزندان و بستگان نزديک شروع شد و به شكلگيرى محافلی برای کمک به پيشمرگان، مراسم گرامى داشت ياد شهدا و برگزاری جشن هاى هشت مارس انجاميد . درگردهمآئيهاى محفلی و کوچکِ زنان ، از مشکلات خاص خود و در بارهى کارهائی برای زندگی بهتر تبادل نظر ميشد. به واسطهى اين محافل، تشكلهاى زنان، دوباره پا گرفت و از جمله جشن 8 مارس به بهانهى تولد فرزندانشان و بدورازچشم پاسداران ونيروهای رژيم مخفيانه برپا گشت. از درون اين محافل، مبارزهاى مشترك از جمله عليه اخراج از سازمانهای دولتی ونهادهای آموزشی وخانهنشين کردن زنان سربرآورد كه سرانجام به شكل گيرى تعاونيهاى توليدى انجاميد.(٦) در اين بحبوحه روی آوری زنان به تحصيلات دانشگاهی نيز چشمگير بود؛ عليرغم محروميتها و محدويتهايى كه جمهورى اسلامى در اين زمينه به وجود آورد .
سركوب جنبش عمومى و فروپاشى بسيارى از نيروهاى ترقى خواه در مقياس سراسرى، زمينهى استقرار رژيم را در كردستان فراهم ساخت. با اين همه جنبش خلق کُرد هيچ گاه خاموش نشد و مبارزه تا سالهای دهه¬ی70 عمدتا" به شکل مخفی در جريان بود.
بعد از اين سالهاست که سازمانهاى غير دولتى ( ان .ج. او) شكل گرفتند و فضاى سياسى- فرهنگى تا حدودى باز شد، محافل سابق و دهها محفل جديد سربركشيدند و خود را علنی کردند . اين بار ما شاهد انتشار کتابها، جزوات ،نشريات و ايجاد سايتهای زنانه بوديم . تجمعاتي كه درسطح علنی بر عليه ستم و خشونت نسبت به زنان تشكيل مىشد، صدها و درمواردی هزاران نفر را به خود جلب مىكرد. اعتراض به خشونتهای درون خانوادهها و قتل های ناموسی (٧) به خيابانها کشيده شد . مبارزه با قوانين ضد زن جمهوری اسلامی که خودابزاری موثر برای سرکوبی زنان بود، شروع شد . اينها همگی در افزايش آگاهی زنان وآشنايی آنها به حقوق خود ومطرح کردن خواستهای زنان وآگاهی عمومی مردم بسيارتاثير داشت . "8 مارس"ها به صورت محافلي در ميان كسانی که با اين روز آشنا بودند، روشنفکران، نويسندگان و فعالان زنان برگزار مي شد و حتي براي تبليغ و تبريک اين روز کارت پستال و يا کتابهايي هديه داده مي شد (٨).
'' از سال 1380، برگزاري مراسم 8 مارس به صورت جدي تر، برنامه ريزي شده و در وسعت بزرگتر و فراگير ادامه يافت. انجمن ادبي مولوي کُرد که محفل نويسندگان، شاعران، روشنفکران و جوانان فعال آن دوره بود، با دبيري خانم سيمين چايچي وهمکاري ديگران، برنامه اي به اين مناسبت برگزار کرد" (٩). ازآن سال مراسم روز زن، عليرغم فشارهاو تزييقاتِ دولت، به صورت هاى مختلف در بسيارى از شهرهای کردستان برپا شده است. اين مراسم با ارائهى قطعنامههايى به پايان رسيده اند كه خواستههای زنان كُرد ايرانى را منعكس مى كنند؛ ازمسائل خانوادگی و اجتماعی گرفته تا اعتراض به قوانين مملكتى (١٠) . همچنين بايد از تشکلهای بزرگ وکوچکى نام بُرد كه در اين سال ها شكل گرفتهاند و به صورت علنی فعاليت كردهاند؛ ''همچون «جامعهي حمايت از زنان» (به دبيري ديبا عليخاني)، «انجمن آذر مهر» (به دبيري نگين شيخ الاسلامي). تشکلهای ديگری در زمينه هاى توانمند سازي جوانان، کوهنوردي و حفاظت از محيط زيست، البته با گرايشِ زنان[گرايش فمينيستی] به اين جمع پيوستند؛ همچون «هه وراز» (به دبيري فلوريا محمد پور)، و «محيط زيست» (به دبيري فاطمه اردلان) '' (١١) . "شورای زنان" (جالب اينکه اين همان نامی است که آنرا خواهرانشان در سال ١٣٥٧ برای اولين تشکيلات زنان انتخاب کردند . درآن تشکيلات فقط زنان شرکت داشتند؛درحاليکه امروز زنان ومردان هر دو درآن عضويت دارند . همچنين بايد به دهها تشکل بزرگ وکوچک اشاره كرد كه به شكل هاى گوناگون براى بهبود وضعيت زن كرد فعاليت مى كنند. اين فعاليت ها در روند رشد تدريجی خود در مواردی شكل هماهنگ و يا متحد گرفته اند. برای نمونه بر پايی مراسم روز زن در سال 1387 كه در کرمانشاه ،کامياران ، سنندج ، مريوان، بوکان و سقز همزمان ومتحد برگزار شد. (١٢)
فعاليتها و مبارزات زنده و وپويای زنان کردستان که به شمهاى از آن اشاره شد را ميتوانيم به عنوان جلوههاى گوناگون يک جنبش فمينيستی به رسميت بشناسيم. جادارد که به نقاط مشترک اين مبارزات با مبارزات موج دوم فمينيستی پايان دهه ١٩٦٠ در جهان اشارە کنيم . گرچه آن جنبشها ازآزادی برای مطرح کردن خواستهايشان برخوردار بودند و زنان ما در ايران وکردستان به دليل محدوديتها وخفقان جمهوری اسلامی تنها مى توانستند بخش محدودی از خواستهای خود را بصورت علنی بيان کنند ؛ با اين حال برخى از خصوصيات مشترک اين جنبشها را مى شود چنين برشمرد:
1 - مبارزات زنان درکردستان، جنبشي اعتراضی است ودراثر بی حقوقيها ونابسامانىها وتضادهای جامعه ظهور کردهاست.
2- ظاهرا"سازماندهی معينی ندارد ولی ازمنطقی درونی و متناسب با سطح آگاهى نيروهای شرکت کنندهى خود برخوردار است . اين جنبش تاكنون مجموعهای ازاقدامات پراکنده و خودجوش و گاە سازمان يافته را که هرکدام مولودابتکاراتی درعکس العمل به شرايط جديدو مسائل مبتلا به جامعه بودە، پيش برده است.
3- خواستهای اين جنبش، خواستهای زن کُرد است که اينک در سطح قابل ملاحظه¬ای به خواستهای مردم اعم از زن ومرد تبديل شدە است. آشكاراست كه اين جنبش براى دموكراسى و برقرارى مناسباتی دمکراتيک در جامعه مبارزه ميکند و شيوهى سازماندهی آن افقی وغير هيرارشيک بودهاست.
4- فعالين اين جنبش در رشد وارتقاء آگاهی خود کوشا بوده وبه دامن زدن بحثها ومسائلی پرداختهاند که جزو حوزه خصوصی زنان محسوب شده است مانند خشونتهای خانواده ، قتل ناموسی ، روابط جنسی و غيره. در فعاليتهای هنری نيز اين خصوصيت بارز است. همچنين تلاش برای ايجاد تشکلهای زنان كه هرچه بيشتر درعرصه های گوناگون زندگى اجتماعى حضور داشته باشند.
5 - اقدامهای سياسی و تلاش و مبارزه برای تغيير قوانين .
بنا بر فاکتورهای فوق الذکر، جنبش زنان که خواستهای آن متاثر از موقعيت ، ميزان رشد سياسی و فرهنگی در بخشهای مختلف جامعة کردستان باهدف رفع ستم فرهنگی ، ستم جنسی، ستم طبقاتی ، حق خواندن به زبان مادری ، ستم مذهبی و ستم قانونی دولتی ميباشدو همگی خود را در زندگی روزمره زنان نشان دادە و به شيوههای گوناگون به مبارزة خود ادامه مي دهد . علاوە بر اين زن کُرد درزندگی روزانه اش با بسياری ازسنتهای عقب مانده مبارزە مي کند و بر بسياری ازآنها چيرە شدەاست. زن کُرد در دو جبهه مبارزە مي کند:يکی در زندگی روزانه و با محدوديتها وسنتهای نانوشته و ديگری با قوانين دولتی ومحدوديتهای آن مي جنگد وقربانی مي دهد .
همبستگی با ساير جنبشها:
از آنجا که در نهايت مبارزه برای رفع ستم و بی حقوقی زنان در ايران جز از راه سرنگونی اين سيستم حکومتی ميسر نيست و از آنجا كه اين امر تنها با مبارزات زنان امکان پذير نميباشد ، جنبش زنان احتياج به همياری وهمبستگی با ساير جنبشهای اجتماعى و سياسى در کردستان و سراسرايران و نيز بهره گيری ازتجربيات جنبشهای جهانی دارد .
حفظ استقلال جنبش :
مهمترين خصوصيت جنبش زنان، حفظ استقلال آن ازهرگونه قدرت سياسى است؛ نه تنها از دولتها بلكه از احزاب وسازمانها مخالف دولتها نيز. در جامعه کردستان زنان باوجودى كه به فعاليت اجتماعى روى آورده اند و پويايی تحسين برانگيزى نشان دادهاند، اماهنوز نتوانستهاند مبارزات خود رااز سلطهى احزاب کردستان رها کرده و مستقلا"آن را به پيش ببرند. پرواضح است كه زنان مىتوانند دراحزاب گوناگون چپ و ميانهرو و مذهبی فعاليت كنند. اما اين تحزب يافتگی درجامعه از طرفی تاثيراتِ مثبتی بر راديکاليزه کردن خواستها و مبارزات زنان داشته است و از طرف ديگر برخورد سکتاريستی احزاب به اين مبارزات وتلاش در سازمانی و حزبی کردن مبارزات زنان را به همراه آورده است كه اين خود سبب پراکندگی جنبش و افزايش ميزان آسيبپذيرى آن شدهاست. درحالي که مبارزات زنان بايد به مثابه جنبشى دموكراتيك در برابر رژيم وبه دور از هرگونه تعصب مذهبی ،سياسی وايدئولوژيک عمل کند تا بتواند در ميان زنان، از اقشار و طبقات گوناگون نفوذ كند. احزاب ميتوانند درهمه حال ياری دهندهى اين جنبش باشند، نه صاحب قدرت وتصميم گيرنده. تجربيات تاکنونی نشان دادهاست که زنان فعال در اين احزاب از حقوق برابر با مردان برخوردار نبودهاند و ناچار بايد برعليه ستم جنسی ومردسالاری درون احزاب هم مبارزهکنند.
مبارزات زنان درخارج کشور:
زنان ومردان جوان و مبارز سالهای 57 وبعد از آن، چه آنها كه در محيط پيشمرگايتی بودند و چه آنها كه به علت فشار و خفقان رژيم ناچار به ترک ديار، محيط کار و فعاليت خود شدند و يا از زندانهاى وحشتناک جمهوری اسلامی گريختند، طبيعتا مىبايست به محلى امن مىرفتند. اين محل طبق سنت مبارزاتی ، خارج ازکشور بود و ممالك پناهنده پذير . در اين سى و چند سال دو نسل از مبارزين، اغلب با مشقات وقبول خطرات بسيار از لانه وکاشانه خود کوچ کردند و تبعيدى خود خواسته را به جان خريده اند . کوچ زنان کُرد، بعضا" با همسر واغلب تنها ، يکی ديگر از سنت شکنيهای نسل انقلاب ١٣٥٧ ايران بوده است. زيرا در سنت کردستان و در دوران شاه به ندرت اتفاق مى افتاد که دختری کُرد به خارج برود، در اروپا و آمريكا درس بخواند و به مدارج تحصيلى بالا دست پيدا كند.
اما زندگی زنان کُرد در تبعيد نيزخالی ازمشقت و درد نبوده است. در مدت کوتاهی ميبايست مسائل ادارى اقامت خود را حل نمايند، شغل پيدا كنند، سرپناهى بيابند و زبان بيآموزند . اکنون ما با نسل جديدی اززنان کُرد با خصوصياتی چون اعتماد به نفس ،استقلال و برنتابيدن نابرابری روبرو هستيم که نمودهای ديگرى از مبارزه اين نسل از زنان کرد را به دست ميدهد. اين خصوصيات سبب شده است که آنها بسيارى از مسؤليتهای زندگی و خانواده و... را بهعهده بگيرند . درمواردی به علت از دست دادن همسران و يا به خاطر فعاليت سياسی شوهرانشان در کردستان، مسؤليتهاى زندگى و تربيت فرزندان بطور کامل به عهدهى زنان بوده است. درحالی که اغلب دوران جوانى را سپرى كرده واز سلامت جسمی نيز برخوردار نبوده¬اند . با اين همه زندگی درمحيط تازه که مهمترين حُسناش وجود آزادى است ، ما را با حقوق زنان و فمينيسم ومبارزات فمينيستی بيشتر آشنا کرده است و سبب شده که با ديدى انتقادی به گذشتهى مبارزاتى خود بنگريم و کمبودهای حركتمان را بهتر درک کنيم.
با تبعيضهايی که نسبت به زنان خارجی در اروپا و آمريكاى شمالى اعمال مىشود و هميشه چند لايه بودهاست نيز جنگيدهايم و كوشيدايم كه خود را با محيط تازه تطبيق دهيم. سعی كردهايم از جنبههاى مترقی جامعهى تازه و کاملا" متفاوت باآنچه در آن پرورش يافتيم، بيآموزيم و آموختههايمان را درزندگى و مبارزه به كار گيريم ، هم در جامعه اى كه اينك در آن زندگى مى کنيم و به صورت همكارى با احزاب مترقى کشور ميزبان و يا دخالت گرى فردی و همفكرى و همقدمى با جريانهاى پيشرو ، هم دراحزاب و سازمان هايى كه در گذشته و حال به آن تعلق داشته ايم و داريم.
عدهای ازاين زنان برای ادامه وشکل دادن به فعاليت هاى خود در برپايی تشکلهای زنان كُرد درخارج کشور تلاش کرده اند . اما اين تلاش تا به امروز نتوانسته است به شكلگيرى جريانى جدى بي انجامد. هنوز دست به گريبان تفرقه و تشتت هستيم؛ به دلايل گوناگون و از جمله به دليل اختلافات نظری و شكل سازماندهی. اميدوارم اين کنفرانس بتواند در تداوم خود گامى در جهت غلبه بر پراكندگى موجود بردارد و همه ما را به هم نزديكتر سازد؛ چه زنانى كردى كه در ايران مبارزه مى كنند و چه آنها كه در خارج از تك و تا دست نكشيدهاند. با توجه بهتغيير وتحولات آتی ايران که زياد هم دور به نظر نميرسد، ما زنان کردستان بايد تلاش کنيم با حفظ احترام به افکار و ديدگاههاى گوناگونى كه درميان ما موجود است به يک جنبش واحد، با سمت وسوى مشترك و برنامهى عمل مشترك تبديل شويم.
با آرزوی دستيابى به اين هدف و پيروزی .
٭٭٭٭
١- اليزابت كدی استانتون Elizabeth Cady Stanton (١٩٠٢-١٨١٥)، اين طرفدار لغو تبعيض نژادی و فعال حقوق زنان، برای مدتی در بوستون زندگی كرد و در آنجا با ليديا چايلد دوست شد. اوهمراه با لوكرشيا مات Lucretia Mott كنوانسيون ١٨٤٨ سنكا فالز Seneca Falls را برای زنان سازمان داد. وی همچنين پيش نويس "اعلاميه عواطف" Declaration of Sentiments " را در جريان اين گرد همائی نوشت. او "اعلاميه استقلال زنان" را با اين جمله آغاز مى كند: "مردان و زنان مساوی خلق شده اند" .اين اعلاميه شامل قطعنامهای است كه در آن برای زنان حق رأی در نظر گرفته شده است. اليزابت كدی استانتون در سالهای دهه ١٨٦٠ و ١٨٧٠ در کنار سوزان بی.آنتونی به منظور تامين حق رأی برای زنان مبارزه کرد و ، "جمعيت ملی وفادار به زنان" را Women's Loyal National League که مخالف برده داری بود بنياد نهاد. علاوه بر اين "انجمن ملی هوادار حق رای زنان" را بوجود آورد. او همچنين يکی از سردبيران مجله هفتگی "انقلاب" Revolution بود. اليزابت كدی استانتون به مدت ٢١ سال رياست انجمن دفاع از حق رأی را به عهده داشت و مبارزه برای احقاق حقوق زنان را رهبری می كرد. وی در چندين ايالت به ايراد سخنرانی های عمومی پرداخت. او هفت فرزند داشت.
کدي استانتون پس از فوت شوهرش تحليل های خود را در زمينه نابرابری زنان و مردان عميق تر از پيش ساخت. او در "كتاب انجيل زنان " The Woman's Bible (١٨٩٥) يك جهت گيری عميق ضد زن را در سنتِ يهودی- مسيحی برملا نمود . کدی استانتون تا زمان مرگ خود در سن ٨٦ سالگی، درست پس از نوشتن نامه ای به پرزيدنت تئودور روزولت در حمايت از حق رأی زنان، سخنرانی های خود را درباره مسائلی از قبيل طلاق، حقوق زنان، و مذهب ادامه داد. کارهای متعدد او كه ابتدا با نام مستعار و سپس با نام قانونىاش انتشار مى يافتند "تاريخ حق رای زنان" (١٨٨٦-١٨٨١) در سه مجلد و زندگىنامه بی پرده و طنز آميزش را دربرمىگيرد.
« با تشکيل جمهوری مهاباد (درسال ١٣٢٤خورشيدى/194٦ميلادی) اين دولت در مدت کوتاه حياتش به اقداماتی چند در جهت مشارکت زنان در زندگی اجتماعی دست زد. زنان برای حمايت ازامر ملی [حقوق مردم کرد به عنوان يک ملت] ومشارکت دراموراجتماعی وکارهای فعال حزبی وارد حوزههای غيرخانگی [فضای عمومی] شدند درشهريورهمان سال "اتحاديه زنان دمکراتيک کردستان" (يهکيهتی ژنانی ديموکراتی کوردستان) به وجودآمد کهيکی ازخواستهای مهم آن داير کردن مدارس دخترانه بود . زنان ومردان اين دورە دراغلب جلسات وسخنراني ها ازآگاهی زنان درشوروی وکشورهای پيشرفته ومبارزه برای بدست آوردن حقوق خود سخن ميگفتند واين آگاهی را در پرتو باسواد شدن زنان مي دانستند. دراين رابطه خانوادەها را درفرستادن دختران به مدرسه تشويق مي کردند » (٥ ).
درهمان دوران درجنوب کردستان برای گسترش مدارس وتعميـم آموزش دختران ونيز تشويق زنان به مشارکت درفعاليتهای عمومی تلاشهای زيادی در جريان بود.
تلاش برای ادامه تحصيل دختران تاسالهای50 -1340همچنان درکردستان ادامه داشت . تا جايی که دردهه ٤٠ درکردستان شاهد شمار شايان توجهی از دختران با تحصيلات دانشگاهی و مدارک عالی وشاغل بوديم. اين امر سبب بوجود آمدن قشرى از زنان روشنفکر شهری شد. بخشى از همين زنان بودند كه پس ازانقلاب سفيد شاە دربهمن ١٣٤١ به عنوان سپاهيان دانش و بهداشت راهى روستاها، از جمله روستاهاى كردستان شدند و با حضور در ميان روستائيان تاثير بسزايی در رشد آگاهی مردم وبخصوص زنان روستايى كُرد داشتند. پُر واضح است كه باحضور نيروهاى امنينى (ساواك) و نظامى شاه، اين آگاهى همه جانبه نبود و از عنصر سياسى به كلى برى بود؛ اما شايد بشود گفت كه نطفههاى اوليه گونه اى حساسيت زنانه در اين دوره بسته شد؛ حساسيتى كه بيشتر در مناسبات اجتماعى رخ مى نمود و به حوزه سياست راه نمى برد. تنها تشکل زنانهى آن دوره، " سازمان زنان " بود كه در راس آن اشرف پهلوى قرار داشت و حضورش در شهرهاى گوناگون كردستان، صورى و فرمايشى بود.
با اين حال آنچه بيش از ساير عوامل به خودآگاهى دختران و زنان تحصيل کرده كمك كرد، رشدافکار چپ وترقی خواه در گسترهى ايران و به ويژه در موسسات آموزش عالى بود. تاثيرافکار و فعاليت آگاهگرانه اين زنان روشنفکر وانقلابی بود که سبب رشد آگاهی زنان وشرکت وسيع آنها درمبارزه برعليه رژيم ديکتاتوری شاه درسال 1357 شد. درواقع زنان به مبارزه روی آوردند؛ ولی نه به منظور کسب حقوق حقه خود، بلکه برای خواست عدالت خواهی وسرنگونی رژيم ديکتاتوری پهلوی. اما بنا بر تفکر غالب بر انقلابيون مارکسيست اين دوران، رفع ستم جنسی ومبارزه برای تحقق حقوق زنان، مبارزهای عمده قلمداد نميشد؛ زيرا هرگونه تحول اجتماعی بزعم آنان منوط وموکول به انقلاب سوسياليستی درجامعه ميشد .
اين فرايند در کردستان ، يعنی رشد افکار چپ و ترقی¬خواه همراه با اعتلاى مبارزه برای رفع ستم ملی درسالهای ٤٠ تا ٥٧ ، جوانان کُرد به خصوص آنها كه در دانشگاهای ايران سرگرم تحصيلات عاليه بودند را به خود جلب کرد. اين امر سبب رشد بيشتر آگاهى و سازمان يابى¬زنان و مردان وشکل گيری جريان کومه له گرديد.
زنان جوان وروشنفکر کردستان ايران همراه با سايراقشار وطبقات مردم وسيعا" در انقلاب 57 شرکت کردند . و اين واقعيتى است كه زنان با روی کارآمدن جمهوری اسلامی و فرمان خمينی مبنی برحجاب اجباری، پيش از ديگران نشانههاى سرشت زن ستيزحكومت اسلامی را احساس کردند. به اين دليل زن كرد ايرانى همراه با ساير زنان ايران دراولين جنبش اعتراضی عليه رژيم و احقاق حقوق خود شرکت کردند( نيمه دوم اسفند ١٣٥٧). اين حرکت بيشتر ازطرف زنانى پيشتيبانی شد كه به گروهها، سازمان و احزاب سياسى، وابستگى نداشتند. مهم اين كه بسياری از اين تشكلهااعم از چپ و ميانه و راست خطر تسلط حکومت اسلامی و واپسگرايى را به درستی درک نکرده بودند و به همين دليل نيز با بي تفاوتی از كنار آن جنبش مهم گذشتند.
با اين حال نظام اسلامى هنوز در موقعيتى نبود كه بتواند همهى طرح ها و برنامههاى خود را براى به عقب راندن جامعه به موقع اجراء گذارد. از اواخر سال ٥٧ و اوايل سال ٥٨ بهدليل فضای آزادی که در كشور و به ويژه در کردستان به وجود آمده بود، تشکلهای دمکراتيک يکی بعداز ديگری به وجود آمدند و شروع به فعاليت کردند. در اين ميان زنان مبارز هم بنا به وضعيت عينی جامعه ونيازها و خواستهاى مبرمى كه داشتند به برپايی تشکلهايی با نامهای" شورای زنا ن" ، "يهکيهتی ئافرهتان" و"يهکيه تی ژنان" [ اتحاديه¬ها وانجمنهای زنان ] دست زدند .
به وجودآمدن اين تشکلها، خود نقطهى عطفی درتاريخ جنبش کردستان تا آنزمان بود ؛ زيرا اقشار مختلف زنان باافکار گوناگون به اين تشکلها روى آوردند . اين تشکلها وابسته به هيچ سازمان و گروهی نبودند و درميان تمام اقشار جامعه ومخصوصا" زنان زحمتکش فعال بودند. در پرتواين فعاليت ها، زنان کم کم به حقوق خود آشنا شدند و فعاليتهايی را برای ارتقاء سطح آگاهی خود و مبارزه برای به دست آوردن حد اقل حقوق شان سازمان دادند.
تشکلهای نوپاى سياسى كه بيشتر اعضاىشان جوان وتازه کار بودند هنوز و چنان كه بايد در تمام کردستان شکل نگرفته بودند که در 28 مرداد ١٣٥٨ در معرض حملهى جمهوری اسلامی قرار گرفتند. سرکوب برای مدتي باعث از هم گسيختن تشكلها و متفرق شدن اعضاء و هواداران آنها شد. اين امر دربارهی تشکلهای دموكراتيك و مستقل زنان نيز صادق بود كه بيشتر و سريع تر از تشكلهاى سياسى مبتلا به پيامدهاى سركوب شدند.
اما اين روند ديرپا نبود . با بازگشت نيروهای پيشمرگ به شهرهای کردستان درپاييز 58 و کنترل شهرها توسط نيروهای اپوزيسيون، زنان در سازمانهای سياسی فعاليت خود رااز سر گرفتند؛ اماديگر اثری جدى از خواستهای ويژه زنان، مبارزات مستقل زنان و سازمانهاى دموكراتيكِ زنان، در ميان نبود.
با حملهى دوم نيروهاى سركوبگر جمهوری اسلامی به کردستان ودستگيری فعالين ومبارزين (١٣٥٩)، عدهای از زنان وابسته به سازمانهاى چپ و ترقى خواه هم دستگير وزندانی شدند. از آن پس عده اى از اين زنان به صفوف پيشمرگان پيوستند و عدهای ديگر هم درشهرها به صورت مخفيانه به مبارزه ادامه دادند.
پيشمرگه شدن زنان وبررسی اين موضوع جايگاه مخصوصى دارد و بايد درجای خود بررسی شود . ولی به اختصار بايد بگويم پيشمرگايتی زنان كُرد، يک حرکت تاريخی بود؛ زيرا اين عرصهى مردانه نيز سرانجام متحول شد و نقطه عطفی ديگر در مبارزات زنان کردستان پديدآورد كه نسبت به دوران قبل ازخود، قدمی بلند به پيش وعملی بسيار سنت شکنانه بود. پيشمرگايتی زنان عرصهى ديگری درمبارزات زنان كردستان گشود کههم درجامعه و هم درتشكلهاى دموكراتيك و سياسى با مرد سالاری مبارزه ميکردند. اين امر به نوبهى خود در رشدآگاهی عمومی مردم دربارهى سنتهای رايج وعقب ماندهى جامعه نسبت به زنان کمک کرد.
زنانى كه پس از حملهى نظامى جمهوری اسلامی بهتشكلهاى مخفی درشهرهای کردستان دستگير و به حبسهای طولانی مدت ويا اعدام محکوم شدند ، زندان راهم به عرصهى ديگری ازمبارزه ومقاومت تبديل کردند.
مبارزه زنان برعليه جمهوری اسلامی حتى پس از اين كه شهرهاى كردستان تحت حاکميت رژيم قرار گرفتند ( آغاز سال ٥٩) همچنان ادامه پيداکرد. در اشکال گوناگون:از تظاهرات عليه دستگيری واعدام همسران و فرزندان و بستگان نزديک شروع شد و به شكلگيرى محافلی برای کمک به پيشمرگان، مراسم گرامى داشت ياد شهدا و برگزاری جشن هاى هشت مارس انجاميد . درگردهمآئيهاى محفلی و کوچکِ زنان ، از مشکلات خاص خود و در بارهى کارهائی برای زندگی بهتر تبادل نظر ميشد. به واسطهى اين محافل، تشكلهاى زنان، دوباره پا گرفت و از جمله جشن 8 مارس به بهانهى تولد فرزندانشان و بدورازچشم پاسداران ونيروهای رژيم مخفيانه برپا گشت. از درون اين محافل، مبارزهاى مشترك از جمله عليه اخراج از سازمانهای دولتی ونهادهای آموزشی وخانهنشين کردن زنان سربرآورد كه سرانجام به شكل گيرى تعاونيهاى توليدى انجاميد.(٦) در اين بحبوحه روی آوری زنان به تحصيلات دانشگاهی نيز چشمگير بود؛ عليرغم محروميتها و محدويتهايى كه جمهورى اسلامى در اين زمينه به وجود آورد .
سركوب جنبش عمومى و فروپاشى بسيارى از نيروهاى ترقى خواه در مقياس سراسرى، زمينهى استقرار رژيم را در كردستان فراهم ساخت. با اين همه جنبش خلق کُرد هيچ گاه خاموش نشد و مبارزه تا سالهای دهه¬ی70 عمدتا" به شکل مخفی در جريان بود.
بعد از اين سالهاست که سازمانهاى غير دولتى ( ان .ج. او) شكل گرفتند و فضاى سياسى- فرهنگى تا حدودى باز شد، محافل سابق و دهها محفل جديد سربركشيدند و خود را علنی کردند . اين بار ما شاهد انتشار کتابها، جزوات ،نشريات و ايجاد سايتهای زنانه بوديم . تجمعاتي كه درسطح علنی بر عليه ستم و خشونت نسبت به زنان تشكيل مىشد، صدها و درمواردی هزاران نفر را به خود جلب مىكرد. اعتراض به خشونتهای درون خانوادهها و قتل های ناموسی (٧) به خيابانها کشيده شد . مبارزه با قوانين ضد زن جمهوری اسلامی که خودابزاری موثر برای سرکوبی زنان بود، شروع شد . اينها همگی در افزايش آگاهی زنان وآشنايی آنها به حقوق خود ومطرح کردن خواستهای زنان وآگاهی عمومی مردم بسيارتاثير داشت . "8 مارس"ها به صورت محافلي در ميان كسانی که با اين روز آشنا بودند، روشنفکران، نويسندگان و فعالان زنان برگزار مي شد و حتي براي تبليغ و تبريک اين روز کارت پستال و يا کتابهايي هديه داده مي شد (٨).
'' از سال 1380، برگزاري مراسم 8 مارس به صورت جدي تر، برنامه ريزي شده و در وسعت بزرگتر و فراگير ادامه يافت. انجمن ادبي مولوي کُرد که محفل نويسندگان، شاعران، روشنفکران و جوانان فعال آن دوره بود، با دبيري خانم سيمين چايچي وهمکاري ديگران، برنامه اي به اين مناسبت برگزار کرد" (٩). ازآن سال مراسم روز زن، عليرغم فشارهاو تزييقاتِ دولت، به صورت هاى مختلف در بسيارى از شهرهای کردستان برپا شده است. اين مراسم با ارائهى قطعنامههايى به پايان رسيده اند كه خواستههای زنان كُرد ايرانى را منعكس مى كنند؛ ازمسائل خانوادگی و اجتماعی گرفته تا اعتراض به قوانين مملكتى (١٠) . همچنين بايد از تشکلهای بزرگ وکوچکى نام بُرد كه در اين سال ها شكل گرفتهاند و به صورت علنی فعاليت كردهاند؛ ''همچون «جامعهي حمايت از زنان» (به دبيري ديبا عليخاني)، «انجمن آذر مهر» (به دبيري نگين شيخ الاسلامي). تشکلهای ديگری در زمينه هاى توانمند سازي جوانان، کوهنوردي و حفاظت از محيط زيست، البته با گرايشِ زنان[گرايش فمينيستی] به اين جمع پيوستند؛ همچون «هه وراز» (به دبيري فلوريا محمد پور)، و «محيط زيست» (به دبيري فاطمه اردلان) '' (١١) . "شورای زنان" (جالب اينکه اين همان نامی است که آنرا خواهرانشان در سال ١٣٥٧ برای اولين تشکيلات زنان انتخاب کردند . درآن تشکيلات فقط زنان شرکت داشتند؛درحاليکه امروز زنان ومردان هر دو درآن عضويت دارند . همچنين بايد به دهها تشکل بزرگ وکوچک اشاره كرد كه به شكل هاى گوناگون براى بهبود وضعيت زن كرد فعاليت مى كنند. اين فعاليت ها در روند رشد تدريجی خود در مواردی شكل هماهنگ و يا متحد گرفته اند. برای نمونه بر پايی مراسم روز زن در سال 1387 كه در کرمانشاه ،کامياران ، سنندج ، مريوان، بوکان و سقز همزمان ومتحد برگزار شد. (١٢)
فعاليتها و مبارزات زنده و وپويای زنان کردستان که به شمهاى از آن اشاره شد را ميتوانيم به عنوان جلوههاى گوناگون يک جنبش فمينيستی به رسميت بشناسيم. جادارد که به نقاط مشترک اين مبارزات با مبارزات موج دوم فمينيستی پايان دهه ١٩٦٠ در جهان اشارە کنيم . گرچه آن جنبشها ازآزادی برای مطرح کردن خواستهايشان برخوردار بودند و زنان ما در ايران وکردستان به دليل محدوديتها وخفقان جمهوری اسلامی تنها مى توانستند بخش محدودی از خواستهای خود را بصورت علنی بيان کنند ؛ با اين حال برخى از خصوصيات مشترک اين جنبشها را مى شود چنين برشمرد:
1 - مبارزات زنان درکردستان، جنبشي اعتراضی است ودراثر بی حقوقيها ونابسامانىها وتضادهای جامعه ظهور کردهاست.
2- ظاهرا"سازماندهی معينی ندارد ولی ازمنطقی درونی و متناسب با سطح آگاهى نيروهای شرکت کنندهى خود برخوردار است . اين جنبش تاكنون مجموعهای ازاقدامات پراکنده و خودجوش و گاە سازمان يافته را که هرکدام مولودابتکاراتی درعکس العمل به شرايط جديدو مسائل مبتلا به جامعه بودە، پيش برده است.
3- خواستهای اين جنبش، خواستهای زن کُرد است که اينک در سطح قابل ملاحظه¬ای به خواستهای مردم اعم از زن ومرد تبديل شدە است. آشكاراست كه اين جنبش براى دموكراسى و برقرارى مناسباتی دمکراتيک در جامعه مبارزه ميکند و شيوهى سازماندهی آن افقی وغير هيرارشيک بودهاست.
4- فعالين اين جنبش در رشد وارتقاء آگاهی خود کوشا بوده وبه دامن زدن بحثها ومسائلی پرداختهاند که جزو حوزه خصوصی زنان محسوب شده است مانند خشونتهای خانواده ، قتل ناموسی ، روابط جنسی و غيره. در فعاليتهای هنری نيز اين خصوصيت بارز است. همچنين تلاش برای ايجاد تشکلهای زنان كه هرچه بيشتر درعرصه های گوناگون زندگى اجتماعى حضور داشته باشند.
5 - اقدامهای سياسی و تلاش و مبارزه برای تغيير قوانين .
بنا بر فاکتورهای فوق الذکر، جنبش زنان که خواستهای آن متاثر از موقعيت ، ميزان رشد سياسی و فرهنگی در بخشهای مختلف جامعة کردستان باهدف رفع ستم فرهنگی ، ستم جنسی، ستم طبقاتی ، حق خواندن به زبان مادری ، ستم مذهبی و ستم قانونی دولتی ميباشدو همگی خود را در زندگی روزمره زنان نشان دادە و به شيوههای گوناگون به مبارزة خود ادامه مي دهد . علاوە بر اين زن کُرد درزندگی روزانه اش با بسياری ازسنتهای عقب مانده مبارزە مي کند و بر بسياری ازآنها چيرە شدەاست. زن کُرد در دو جبهه مبارزە مي کند:يکی در زندگی روزانه و با محدوديتها وسنتهای نانوشته و ديگری با قوانين دولتی ومحدوديتهای آن مي جنگد وقربانی مي دهد .
همبستگی با ساير جنبشها:
از آنجا که در نهايت مبارزه برای رفع ستم و بی حقوقی زنان در ايران جز از راه سرنگونی اين سيستم حکومتی ميسر نيست و از آنجا كه اين امر تنها با مبارزات زنان امکان پذير نميباشد ، جنبش زنان احتياج به همياری وهمبستگی با ساير جنبشهای اجتماعى و سياسى در کردستان و سراسرايران و نيز بهره گيری ازتجربيات جنبشهای جهانی دارد .
حفظ استقلال جنبش :
مهمترين خصوصيت جنبش زنان، حفظ استقلال آن ازهرگونه قدرت سياسى است؛ نه تنها از دولتها بلكه از احزاب وسازمانها مخالف دولتها نيز. در جامعه کردستان زنان باوجودى كه به فعاليت اجتماعى روى آورده اند و پويايی تحسين برانگيزى نشان دادهاند، اماهنوز نتوانستهاند مبارزات خود رااز سلطهى احزاب کردستان رها کرده و مستقلا"آن را به پيش ببرند. پرواضح است كه زنان مىتوانند دراحزاب گوناگون چپ و ميانهرو و مذهبی فعاليت كنند. اما اين تحزب يافتگی درجامعه از طرفی تاثيراتِ مثبتی بر راديکاليزه کردن خواستها و مبارزات زنان داشته است و از طرف ديگر برخورد سکتاريستی احزاب به اين مبارزات وتلاش در سازمانی و حزبی کردن مبارزات زنان را به همراه آورده است كه اين خود سبب پراکندگی جنبش و افزايش ميزان آسيبپذيرى آن شدهاست. درحالي که مبارزات زنان بايد به مثابه جنبشى دموكراتيك در برابر رژيم وبه دور از هرگونه تعصب مذهبی ،سياسی وايدئولوژيک عمل کند تا بتواند در ميان زنان، از اقشار و طبقات گوناگون نفوذ كند. احزاب ميتوانند درهمه حال ياری دهندهى اين جنبش باشند، نه صاحب قدرت وتصميم گيرنده. تجربيات تاکنونی نشان دادهاست که زنان فعال در اين احزاب از حقوق برابر با مردان برخوردار نبودهاند و ناچار بايد برعليه ستم جنسی ومردسالاری درون احزاب هم مبارزهکنند.
مبارزات زنان درخارج کشور:
زنان ومردان جوان و مبارز سالهای 57 وبعد از آن، چه آنها كه در محيط پيشمرگايتی بودند و چه آنها كه به علت فشار و خفقان رژيم ناچار به ترک ديار، محيط کار و فعاليت خود شدند و يا از زندانهاى وحشتناک جمهوری اسلامی گريختند، طبيعتا مىبايست به محلى امن مىرفتند. اين محل طبق سنت مبارزاتی ، خارج ازکشور بود و ممالك پناهنده پذير . در اين سى و چند سال دو نسل از مبارزين، اغلب با مشقات وقبول خطرات بسيار از لانه وکاشانه خود کوچ کردند و تبعيدى خود خواسته را به جان خريده اند . کوچ زنان کُرد، بعضا" با همسر واغلب تنها ، يکی ديگر از سنت شکنيهای نسل انقلاب ١٣٥٧ ايران بوده است. زيرا در سنت کردستان و در دوران شاه به ندرت اتفاق مى افتاد که دختری کُرد به خارج برود، در اروپا و آمريكا درس بخواند و به مدارج تحصيلى بالا دست پيدا كند.
اما زندگی زنان کُرد در تبعيد نيزخالی ازمشقت و درد نبوده است. در مدت کوتاهی ميبايست مسائل ادارى اقامت خود را حل نمايند، شغل پيدا كنند، سرپناهى بيابند و زبان بيآموزند . اکنون ما با نسل جديدی اززنان کُرد با خصوصياتی چون اعتماد به نفس ،استقلال و برنتابيدن نابرابری روبرو هستيم که نمودهای ديگرى از مبارزه اين نسل از زنان کرد را به دست ميدهد. اين خصوصيات سبب شده است که آنها بسيارى از مسؤليتهای زندگی و خانواده و... را بهعهده بگيرند . درمواردی به علت از دست دادن همسران و يا به خاطر فعاليت سياسی شوهرانشان در کردستان، مسؤليتهاى زندگى و تربيت فرزندان بطور کامل به عهدهى زنان بوده است. درحالی که اغلب دوران جوانى را سپرى كرده واز سلامت جسمی نيز برخوردار نبوده¬اند . با اين همه زندگی درمحيط تازه که مهمترين حُسناش وجود آزادى است ، ما را با حقوق زنان و فمينيسم ومبارزات فمينيستی بيشتر آشنا کرده است و سبب شده که با ديدى انتقادی به گذشتهى مبارزاتى خود بنگريم و کمبودهای حركتمان را بهتر درک کنيم.
با تبعيضهايی که نسبت به زنان خارجی در اروپا و آمريكاى شمالى اعمال مىشود و هميشه چند لايه بودهاست نيز جنگيدهايم و كوشيدايم كه خود را با محيط تازه تطبيق دهيم. سعی كردهايم از جنبههاى مترقی جامعهى تازه و کاملا" متفاوت باآنچه در آن پرورش يافتيم، بيآموزيم و آموختههايمان را درزندگى و مبارزه به كار گيريم ، هم در جامعه اى كه اينك در آن زندگى مى کنيم و به صورت همكارى با احزاب مترقى کشور ميزبان و يا دخالت گرى فردی و همفكرى و همقدمى با جريانهاى پيشرو ، هم دراحزاب و سازمان هايى كه در گذشته و حال به آن تعلق داشته ايم و داريم.
عدهای ازاين زنان برای ادامه وشکل دادن به فعاليت هاى خود در برپايی تشکلهای زنان كُرد درخارج کشور تلاش کرده اند . اما اين تلاش تا به امروز نتوانسته است به شكلگيرى جريانى جدى بي انجامد. هنوز دست به گريبان تفرقه و تشتت هستيم؛ به دلايل گوناگون و از جمله به دليل اختلافات نظری و شكل سازماندهی. اميدوارم اين کنفرانس بتواند در تداوم خود گامى در جهت غلبه بر پراكندگى موجود بردارد و همه ما را به هم نزديكتر سازد؛ چه زنانى كردى كه در ايران مبارزه مى كنند و چه آنها كه در خارج از تك و تا دست نكشيدهاند. با توجه بهتغيير وتحولات آتی ايران که زياد هم دور به نظر نميرسد، ما زنان کردستان بايد تلاش کنيم با حفظ احترام به افکار و ديدگاههاى گوناگونى كه درميان ما موجود است به يک جنبش واحد، با سمت وسوى مشترك و برنامهى عمل مشترك تبديل شويم.
با آرزوی دستيابى به اين هدف و پيروزی .
٭٭٭٭
١- اليزابت كدی استانتون Elizabeth Cady Stanton (١٩٠٢-١٨١٥)، اين طرفدار لغو تبعيض نژادی و فعال حقوق زنان، برای مدتی در بوستون زندگی كرد و در آنجا با ليديا چايلد دوست شد. اوهمراه با لوكرشيا مات Lucretia Mott كنوانسيون ١٨٤٨ سنكا فالز Seneca Falls را برای زنان سازمان داد. وی همچنين پيش نويس "اعلاميه عواطف" Declaration of Sentiments " را در جريان اين گرد همائی نوشت. او "اعلاميه استقلال زنان" را با اين جمله آغاز مى كند: "مردان و زنان مساوی خلق شده اند" .اين اعلاميه شامل قطعنامهای است كه در آن برای زنان حق رأی در نظر گرفته شده است. اليزابت كدی استانتون در سالهای دهه ١٨٦٠ و ١٨٧٠ در کنار سوزان بی.آنتونی به منظور تامين حق رأی برای زنان مبارزه کرد و ، "جمعيت ملی وفادار به زنان" را Women's Loyal National League که مخالف برده داری بود بنياد نهاد. علاوه بر اين "انجمن ملی هوادار حق رای زنان" را بوجود آورد. او همچنين يکی از سردبيران مجله هفتگی "انقلاب" Revolution بود. اليزابت كدی استانتون به مدت ٢١ سال رياست انجمن دفاع از حق رأی را به عهده داشت و مبارزه برای احقاق حقوق زنان را رهبری می كرد. وی در چندين ايالت به ايراد سخنرانی های عمومی پرداخت. او هفت فرزند داشت.
کدي استانتون پس از فوت شوهرش تحليل های خود را در زمينه نابرابری زنان و مردان عميق تر از پيش ساخت. او در "كتاب انجيل زنان " The Woman's Bible (١٨٩٥) يك جهت گيری عميق ضد زن را در سنتِ يهودی- مسيحی برملا نمود . کدی استانتون تا زمان مرگ خود در سن ٨٦ سالگی، درست پس از نوشتن نامه ای به پرزيدنت تئودور روزولت در حمايت از حق رأی زنان، سخنرانی های خود را درباره مسائلی از قبيل طلاق، حقوق زنان، و مذهب ادامه داد. کارهای متعدد او كه ابتدا با نام مستعار و سپس با نام قانونىاش انتشار مى يافتند "تاريخ حق رای زنان" (١٨٨٦-١٨٨١) در سه مجلد و زندگىنامه بی پرده و طنز آميزش را دربرمىگيرد.
2- در واقع موج اول فمينيسم به كتاب (حقانيت حقوق زنان) ماري ولستون كرافت باز ميگردد.
كرافت كه به شدت متاثر از عصر روشنگري و انقلاب فرانسه بود،كتاب اش را در سال 1792 نوشت و درآن بر اين نكته كه "ذهن فاقد جنسيت است"،تاكيد كرد. او خواستار حضور زنان در امور اجتماعي بود و استدلال ميكرد كه زنان نيز مانند مردان اگر از فرصت برابر اجتماعي در آموزش عمومي بر خوردار باشند ،ميتوانند منطقي بيانديشند و روشنگري كنند. او متعقد بود كه آزادي و پيشرفت حق زنان است و آن ها با برخورداري از حق تحصيل قادر به انديشيدن ميشوند.وي براي زنان در خواست حق راي نكرد و تنها براي تحصيل و آموزش اخلاقي آنان به منظور كسب استقلال مالي مبارزه كرد.(نوشين احمدي- فصل زنان، ص187)
3 - اولمپ دوگوژ Olympe de Gouges به سال ١٧٤٨ بدنيا آمد . اونمايشنامه نويس وفعال سياسی بود،که نوشته هايش دربارە حقوق زن ولغو بردگی ،خوانندگانی فراوان داشت. اولين نمايشنامه هايش دردهه هشتاد قرن هجدهم درپاريس به چاپ رسيد . درهمين دورە بود که رساله های سياسی نيز انتشار داد . دوسال پس ازانقلاب فرانسه بيانيه ی حقوق زن وشهروندان مؤنس را به چاپ رساندکه ازيک طرف نابرابری زن ومرد را موردحمله قرارميداد، وازطرف ديگر، اقتدارمرد درخانوادە وجامعه را . اودر١٧٩٣ به اتهام تضعيف انقلاب وپيوندتنگاتنگ با ژيرودونيستها به مرگ محکوم شد وباگيوتين سرازتنش جدا کردند. درتاريخ مدرن اروپا به عنوان نخستين زن فمينيست شناخته شدەاست.
٤- فاطمه زرين تاج زکيه برغانی درحدود(تاريخ دقيقی دراين مورد وجود ندارد)سال 1814 ميلادی برابر با 1193 هجری شمسی درخانوادهای سرشناس وبانفوذ ، درشهر قزوين چشم به جهان گشود . اودختربزرگ حاج ملامحمدصالح برغانی ، ازروحانيون طرازاول شهر بود .
.....درمحيط زندگی وخانوادگی اين زن مبارزه كه از سوى سيد على محمد باب قرةالعين نام گرفت، دو نکته حائز اهميت است: اول اينکه ، به رغم تعلق به خانواده ای روحانی وبه شدت مؤمن، نه تنها ازتحصيل قرةالعين جلوگيری نشد، بلکه ابزار لازم برايش فراهم گرديد. علاوه بر داشتن معلم سرخانه ،قرةالعين توانست ، هرچند به طورغيرمستقيم،از تعليمات مکتب خانه نيز بهرهمند گردد.
....برادرش عبدالوهاب که خود ازعالمان بزرگ شهر بوده، ازقرةالعين چنين يادکردهاست: ما تمام برادرها وپسرعموها،درحضورقرةالعين جرأت تکلم نداشتيم . به اندازهای او مارا مرعوب ساخته بود که اگر احيانا" درمسايلی متنازع فيه بحث ميکرديم، چنان مسئله را پاک وروشن ومعلوم ومربوط برای ما مدلل ميکردکه فورا" تمام سرافکنده وخجالت زده بيرون ميرفتيم .
.... آشنايی قرةالعين بامکتب شيخی،(اصول نظری بابيه با تفاوتهايی همان اصول نظری شيخيه است) ازدوران نوجوانی آغازشد. يکی ازعموهايش شيخی بودو نيز يکی ازاقوام مادريش ، ملا جواد وليانی، که اثار شيخ احمداحسائی را در اختيار قرةالعين قرار ميداد. او جزو اولين 18 نفری است که به آيين باب گرويدند.
....بابيها بيشترازهرچيز خواستاراصلاحات مذهبی ودرکنار آن، برخی تحولات اجتماعی بودند. بخشی از آيين باب که دارای اهميت است توجه به موقعيت زنان است . آيين باب تک همسری راتشويق ودرانتخاب همسر رضايت زن ومرد راشرط گذاشت. ازدوج موقت ياصيغه راممنوع اعلام کرد. شرط طلاق را مشکلتر نمودکه البته بادر نظرگرفتن تسهيلاتی که شرع اسلام دراين زمينه برای مردان فراهم کرده، مشکلترشدن طلاق بيشتر به سود زنان تمام ميشد.باب در کتاب "بيان"، زنان راازقيد حجاب آزاد کرد. مراوده ومحاوره زن ومرد رابلااشکال وجايز دانست.
....قرةالعين اولين زنی است که درتاريخ معاصر ايران به دفاع ازبی حجابی برخاست .
....به پيشنهاد قرهالعين کنفرانسی درخصوص دگرگونيهای اساسی درروش تبليغاتی ومبارزاتی بابيان دربدشت برپا شد که اودربخشی ازسخنرانی خود زنان را نيز خطاب قرار داد واز آنها خواست که در مبارزه، مردان همراه انها شوند . او گفت که ديگر زمان آن نيست که زنان در حرمسرا مخفی شوند و منتظر بمانند و ببينند که مردها چه کاری ميتوانند بکنند.آنها بايد نشان دهند که به معنای واقعی همراهان مردان هستندو همراه آنها درميدانهای شهادت برخاک خواهندافتاد.درجريان همين سخنرانی است که قرەالعين با حرکتی ناگهانی ، پردهای را که درپشت آن صحبت ميکرد، کنار ميزندو بیحجاب در ميان حضار پديدار ميشود.
درسپتامبر 1852، دومجتهد به نامهای حاج ملاعلی کنی وحاجی ميرزا محمد مازندرانی پس ازمباحثاتی با قرةالعين، حکم تکفير وقتل او را صادرميکنند . ... فرستادههايی ازسوی دربار به سويش روانه ميشوند که او را وادار به انکار اعتقاداتش کنند. يکی ازفرستادهها به اوميگويد.
....." شما را به نياوران ميبرند وميپرسند قرةالعين آيا شما بابی هستيد؟ شما جواب ميدهيد نه. آنها با اينکه يقين دارند که بابی هستيد،مايلند بيش ازاين از شما جوابی نشنوند و اميدوارند يک چند شما به حالت انزوا زندگی کنيد و با مردم سخن نگوييد و مستخلص شويد. قرةالعين گفت ... اميدوار نباشيد که من آنی، هرچند به ظاهر هم باشد عقيده خود را انکار کنم. آن هم برای يک امر پوچ ومهمل که يک کالبد موقتی بی قدر وقيمت را چند روز بيشتر حفظ کنم!"
قرةالعين درجريان بازجويی ، ازعقايد خود دست نکشيد وحکم قتل او به اجرا گذاشته شد . او را شبانه ازخانهى کلانتر به " باغ ايلخانی" بردند وبا پيچيدن دستمالی به دور گردنش خفه کردند . جسد را به چاهی انداخته وچاه را با خاک وسنگ پوشاندند .
آثار مکتوب زيادی ازقرةالعين برجا نمانده. بيشترنوشتههايش، ازنظم ونثر، در جريان قتل عامهای پی درپی با بابيان وجنگ وگريزهای آنان، ازميان رفته است. آنچه برجامانده، دو رساله،چند نامه وشعر است.
برگرفته ازمقاله- طاهره بردار پرده ازميان..... نوشته مهناز متين ،ازمجله "نقطه" ، شماره9 زمستان1378
٥- شهرزاد مجاب : زنان وناسيوناليسم درجمهوری کردستان سال1945
٦- تعاونيها : نهادی بودندکهزنان شاغل برای کمک بهزنان سياسی اخراجی و يا خانواده واقوام پيشمرگان اخراج شده با ضمانت شغلی خود برپا کردە بودند. اين زنان ازدولت تقاضای وام کرده و کارگاهايی کوچک بادستگاه قالی بافی و يا چرخ خياطی و يا بافندگی داير ميکردند. اين دستگاهها در مواردى هم به صورت فردی دراختيار افراد قرار ميگرفت؛ ولى درآمد بدست آمدە عمومی بود. به اين معنا که قسمتی از درآمد به پرداخت وام اختصاص داده ميشد وبقيه بين افراد صاحب سهمی که کار کرده بودند، تقسيم ميشد . وام گيرنده، هيچ سهمی برای خود كنار نمىگذاشت. هدفت فقط کمک به زنان بيکار بود . (مصاحبه نگارنده با فعالين امور زنان کردستان ايران)
٧- در سال 1387 تعدادي از انجمنها و نهادهاي مدني و مدافع حقوق بشرمريوان كه زنان نيز در آن فعال بودند، براى محكوم كردن قتل شهين نصراللهي كه توسط برادرش در روستاي دزلي كشته شده بود، دست به تظاهرات زدند.
نگين شيخالاسلام يكي از فعالان زن در استان كردستان، اعلام کرد: در نيمه اول سال 1387 ، پانزده قتل ناموسي در كردستان به وقوع پيوسته است .
شيدا زن 16 ساله مريواني كه همسرى معتاد وكودكى 2 ساله داشت، در تاريخ 1١/7/88 با ضربات چاقوي برادرش مهدي، روز روشن در خيابان از پاى درآمد وى در لحظهاى مورد حمله ى برادرش قرار مىگيرد كه در حال حرف زدن با يك مرد بود . کتاب انترنتی ، فاجعه خاموش قتلهای ناموسی :پروين بختياری
از آخرين موارد قتل های ناموسی فاش شده می توان به دو مورد در سنندج، سه مورد در مريوان و يک مورد در پيرانشهر اشاره کرد. در اين ميان قتل «فرشته نجاتی» از بحث برانگيز ترين موارد به شمار مىآيد .
فرشته نجاتی دختری ۱۸ ساله بود که پس از دو سال زندگی با مردی که ۱۸ سال از او بزرگتر بود، به خانه پدرش بازگشته بود. اما پدرش به اتهام رابطه "نامشروعی" که هيچ گاه اثبات نشد، او را سر بريد.
فعالان حقوق زنان در کردستان، مراسم تشييع جنازه فرشته را اتفاقی نادر در کردستان می دانند. زيرا در روز تشيع جنازه وی، تعداد زيادی از زنان، برخلاف سنت رايج در منطقه، به مراسم تشييع جنازه آمدند . اين حضور غير منتظره با حمايت شمار شايان توجهى از مردان کرد نيز روبرو شد. مراسم با سر دادن شعارهايی عليه قوانين تبعيض آميز، ختم شد. پروين ذبيحی
٨- مروری بر برنامه های هشت مارس درکردستان روژين سليمانی 18اسفد 1386
٩- مروری بر برنامه های هشت مارس در کردستان، روژين سليمانی ١٨ اسفند ١٣٨٦
١٠- گزارشی از برگزاری مراسم گراميداشت روز جهانی زن در سنندج درسال 1384
روز سه شنبه 16 اسفند ماه سينما بهمن شهر سنندج شاهد برگزاری مراسم باشکوه 8 مارس بود.اين مراسم از ساعت 4 بعد از ظهر و با حضور شمار زيادی از زنان و مردان برابری طلب شهر سنندج آغاز شد. مراسم با شرحی در باره تاريخچه 8 مارس روز جهانی زن آغاز شد و سپس شماری از شرکت کنندگان سخنانی را در خصوص اين روز و وضعيت زندگی و مبارزات زنان ايراد نمودند.
"پيمان نودينيان" از فعالین کانون دفاع از حقوق کودکان و دبير انجمن صنفی معلمان، گفتاری تحت عنوان تشکل ها وجنبش زنان ارائه نمود.سپس "ثريا محمدی" از موسسه جامعه حمايت از زنان با موضوع خشونت بر زنان و ريشه های تاریخی آن، ديگر سخنران مراسم بود."سيما عليخانی" با موضوع آرايش مد و بزه کشی از زنان، "شتاو نودينيدر زمينه قتلهای ناموسی و مشکلات زنان و "ژينا مدرس گرجی" در موارد مختلف خشونت عليه زنان مطالبی را ايراد نمودند.همچنين "الهام حبيبی" از اعضای کانون دفاع از حقوق کودکان درخصوص حقوق زنان مطلبی را با زبان انگليسی تقديم حاضران نمود.در پايان اين مراسم باشکوه قطعنامه 8 ماده ای (8 مارس)قرائت گرديد که با تشويق و همراهی حضارتائيد گرديد.فضای محل برگزاری مراسم نيز با پلاکاردهای همچون: گرامی باد 8 مارس روز جهانی زن و خجسته باد روز آزادی خواهی و برابری طلبی زنان جهان ، خواست بشريت متمدن آزادی صلح رفاه و آسايش،خشونت بر زنان ممنوع، مشکلات اقتصادی زنان ناشی از طبقات اجتماعی است نه طبيعت! و تراکت ديگر مزين شده بود.در حاشيه اين مراسم نمايشگاه نقاشی از طرف اعضا و فعالين جامعه حمايت از زنان در راهرو سينما بهمن برپا شده بود که با استقبال گسترده شرکت کنندگان در مراسم روز جهانی زن روبرو شد.
١١- مروری بر برنامه های هشت مارس درکردستان روژين سليمانی 18اسفد 1386زير نويس
١٢ - قطعنامه مشترک ۸ مارس۲۰۰۷ شهرهای سنندج -کرمانشاه -کامياران - بوکان- سقز- مريوان
در جهاني با اين بحرانهاي فراگير، كه مملو از خشونتطلبي جنگافروزي انسانستيزي و استثمار بيپايان در مقابل كار ارزان است. زنان همواره قربانيان خاموش ادوار مختلف تاريخي اين فجايع بودهاند. ستم تاريخي مضاعف همراه با قوانين و احكام ارتجاعي كه همواره از جانب صاحبان زر و زور بر گرده بشريت امروزي سنگيني كرده است اكنون در قالبي ديگر و با شيوهاي بظاهر نوين در جاي جاي اين دنياي پهناور اعمال گشته و امروزه بازتوليد ميشود. كافي است به آمار دختران و زناني كه به طريق برده داري نوين توسط سودجويان و باندهاي تجارت انسان خريد و فروش ميشوند نگاه كنيم، كافي است به تبليغات رسانههاي جهاني و ساخته هاي مختلف بورژوازي كه مملو از زن ستيزي و نگرش كالائي بر وجود زن است نظري بيافكنيم. كافي است كه سياست، اقتصاد، فرهنگ و حتي زبان ملل را مورد مطالعه قرار دهيم اينان همه و همه چون حصارهايي در اين جهان بدون حضور خلاق و كنشگر زن، هر روزه او را بيشتر محصور ميكند. ارتباط اين دنياي سودمحور و جنسيت مدار با زن، ارتباطي يك سويه و ابزاري است. اما با تمام تعابير و تفاسيري كه از اين موقعيت غيرانساني ميشود، اكنون در اقصي نقاط عالم، جنبشي اعتراضي بصورت فراگير توسط انسانهاي برابري طلب براي امحاء و نابودي تحقير و ظلم و استثمار انسان شكل گرفته است. و ميرود تا پايه هاي اين مناسبات زنستيز كه احساس گناه و حقارت را به زن داده است و با نگاهي شهواني به انسانيت او مينگرد را كاملا و يكبار براي هميشه دگرگون كند، آري يگانه جنبش رهايي بخش براي زنان و تمامي انسانها از اين مصائب تحميل شده از جانب سيستم سرمايه داري كه سرمنشاء و ريشهي همهي سيه روزيها و بهره كشي از انسان در مقابل سود و انباشت سرمايه است، جنبش برابري طلبانه و تساوي محور است كه پايه و ريشهي انقياد و زير دستي زنان را زيرو رو ميكند و هنگام آن فرا رسيده است كه جنبش راديكال زنان با گره دادن مبارزاتش با مبارزهي طبقاتي و جنبش كارگري بر عليه سيستم سرمايه داري بتواند به خواستهاي انساني و برحق خود دست يابد. ما در اين گوشه از جهان وارونه گرد هم آمده ايم و بر خواستهاي راديكال جنبش زنان ايران به مضمون زير پافشاري ميكنيم:
١- ما خواهان حقوق انساني برابر براي تمامي زنان و مردان در عرصه هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعی وفرهنگی هستيم.
٢- ما هرنوع قوانين زن ستيزانه و جنسيت محور كه زنان را ازدستيابي به حقوق ابتدايي خويش محروم ميكند محكوم مينماييم.
3- حق ايجاد تشكلهاي مستقل، اعتراض، اعتصاب جهت مطالبه ي حقوق انساني بايد به رسميت شناخته شده و نهادينه شود.
4- ما خواهان برابري اقتصادي به دور از هرگونه استثمار براي همه ي انسانها اعم از زن و مرد هستيم.
5- هرگونه جدا سازي ميان زنان و مردان در اجتماعات و مكانهاي عمومي ممنوع بايد گردد.
6- اعمال هرگونه خشونت عليه زنان اعم از آزارجنسي، برخوردهاي فيزيكي، تحقير و توهين نوع رفتار غيرانساني جرم محسوب شود.
7- آزادي انتخاب اساسيترين حق انسان است و تحميل هرنوع فشار اعم از ازدواج اجباري، تعدد زوجات، ازدواج زير سن 18 سال منسوخ بايد گردد.
8- فرهنگ مردسالار پديده اي غير انساني است و تبعات ناشي از آن ازجمله قتلهاي ناموسي و سنگسار جنايت محسوب ميشود و مسببين آن بايد بر اساس قوانين انساني محاكمه شوند.
9- پديده ي زنان و كودكان خياباني و بي شناسنامه ازپيامدهاي نظام سرمايه داري است و برخورداري کودکان از زندگي سالم ازحقوق انكار ناپذير آنان است.
10-ازدواج موقت شكلي از تن فروشي است و بايد ممنوع شود.
11-زنان بايد از آزادي انتخاب پوشش،حق مسافرت آزاد، حق تحصيل،انتخاب شغل، انتخاب همسر و ساير حفوق اوليه خود برخوردا باشند و هرنوع پوشش اجباري ممنوع ميباشد.
12-كار خانگي به منزله شغل تلقي شود و زنان خانه دار بايد از حمايت نهادهاي اجتماعي و حق بيمه و اجتماعي برخوردار شوند.
13- ما از تمامي جنبشهاي آزاديخواه و برابري طلب حمايت نموده و هرگونه بازداشت، محاكمه، تهديد و تعقيب تمامي فعالين و جنبشهاي اجتماعي را محكوم مينمائيم.
14-ما جنگ افروزي، مسابقه تسليحاتي، تحريمهاي اقتصادي ناشي ازرقابت سرمايه مداري را که بيشترين زيانهاي آن متوجه طبقات زحمتكش ميباشد محکوم مينمائيم.
زنده باد 8 مارس روز جهانی زن. نوشته شده در پنجشنبه 17 اسفند1385
.....درمحيط زندگی وخانوادگی اين زن مبارزه كه از سوى سيد على محمد باب قرةالعين نام گرفت، دو نکته حائز اهميت است: اول اينکه ، به رغم تعلق به خانواده ای روحانی وبه شدت مؤمن، نه تنها ازتحصيل قرةالعين جلوگيری نشد، بلکه ابزار لازم برايش فراهم گرديد. علاوه بر داشتن معلم سرخانه ،قرةالعين توانست ، هرچند به طورغيرمستقيم،از تعليمات مکتب خانه نيز بهرهمند گردد.
....برادرش عبدالوهاب که خود ازعالمان بزرگ شهر بوده، ازقرةالعين چنين يادکردهاست: ما تمام برادرها وپسرعموها،درحضورقرةالعين جرأت تکلم نداشتيم . به اندازهای او مارا مرعوب ساخته بود که اگر احيانا" درمسايلی متنازع فيه بحث ميکرديم، چنان مسئله را پاک وروشن ومعلوم ومربوط برای ما مدلل ميکردکه فورا" تمام سرافکنده وخجالت زده بيرون ميرفتيم .
.... آشنايی قرةالعين بامکتب شيخی،(اصول نظری بابيه با تفاوتهايی همان اصول نظری شيخيه است) ازدوران نوجوانی آغازشد. يکی ازعموهايش شيخی بودو نيز يکی ازاقوام مادريش ، ملا جواد وليانی، که اثار شيخ احمداحسائی را در اختيار قرةالعين قرار ميداد. او جزو اولين 18 نفری است که به آيين باب گرويدند.
....بابيها بيشترازهرچيز خواستاراصلاحات مذهبی ودرکنار آن، برخی تحولات اجتماعی بودند. بخشی از آيين باب که دارای اهميت است توجه به موقعيت زنان است . آيين باب تک همسری راتشويق ودرانتخاب همسر رضايت زن ومرد راشرط گذاشت. ازدوج موقت ياصيغه راممنوع اعلام کرد. شرط طلاق را مشکلتر نمودکه البته بادر نظرگرفتن تسهيلاتی که شرع اسلام دراين زمينه برای مردان فراهم کرده، مشکلترشدن طلاق بيشتر به سود زنان تمام ميشد.باب در کتاب "بيان"، زنان راازقيد حجاب آزاد کرد. مراوده ومحاوره زن ومرد رابلااشکال وجايز دانست.
....قرةالعين اولين زنی است که درتاريخ معاصر ايران به دفاع ازبی حجابی برخاست .
....به پيشنهاد قرهالعين کنفرانسی درخصوص دگرگونيهای اساسی درروش تبليغاتی ومبارزاتی بابيان دربدشت برپا شد که اودربخشی ازسخنرانی خود زنان را نيز خطاب قرار داد واز آنها خواست که در مبارزه، مردان همراه انها شوند . او گفت که ديگر زمان آن نيست که زنان در حرمسرا مخفی شوند و منتظر بمانند و ببينند که مردها چه کاری ميتوانند بکنند.آنها بايد نشان دهند که به معنای واقعی همراهان مردان هستندو همراه آنها درميدانهای شهادت برخاک خواهندافتاد.درجريان همين سخنرانی است که قرەالعين با حرکتی ناگهانی ، پردهای را که درپشت آن صحبت ميکرد، کنار ميزندو بیحجاب در ميان حضار پديدار ميشود.
درسپتامبر 1852، دومجتهد به نامهای حاج ملاعلی کنی وحاجی ميرزا محمد مازندرانی پس ازمباحثاتی با قرةالعين، حکم تکفير وقتل او را صادرميکنند . ... فرستادههايی ازسوی دربار به سويش روانه ميشوند که او را وادار به انکار اعتقاداتش کنند. يکی ازفرستادهها به اوميگويد.
....." شما را به نياوران ميبرند وميپرسند قرةالعين آيا شما بابی هستيد؟ شما جواب ميدهيد نه. آنها با اينکه يقين دارند که بابی هستيد،مايلند بيش ازاين از شما جوابی نشنوند و اميدوارند يک چند شما به حالت انزوا زندگی کنيد و با مردم سخن نگوييد و مستخلص شويد. قرةالعين گفت ... اميدوار نباشيد که من آنی، هرچند به ظاهر هم باشد عقيده خود را انکار کنم. آن هم برای يک امر پوچ ومهمل که يک کالبد موقتی بی قدر وقيمت را چند روز بيشتر حفظ کنم!"
قرةالعين درجريان بازجويی ، ازعقايد خود دست نکشيد وحکم قتل او به اجرا گذاشته شد . او را شبانه ازخانهى کلانتر به " باغ ايلخانی" بردند وبا پيچيدن دستمالی به دور گردنش خفه کردند . جسد را به چاهی انداخته وچاه را با خاک وسنگ پوشاندند .
آثار مکتوب زيادی ازقرةالعين برجا نمانده. بيشترنوشتههايش، ازنظم ونثر، در جريان قتل عامهای پی درپی با بابيان وجنگ وگريزهای آنان، ازميان رفته است. آنچه برجامانده، دو رساله،چند نامه وشعر است.
برگرفته ازمقاله- طاهره بردار پرده ازميان..... نوشته مهناز متين ،ازمجله "نقطه" ، شماره9 زمستان1378
٥- شهرزاد مجاب : زنان وناسيوناليسم درجمهوری کردستان سال1945
٦- تعاونيها : نهادی بودندکهزنان شاغل برای کمک بهزنان سياسی اخراجی و يا خانواده واقوام پيشمرگان اخراج شده با ضمانت شغلی خود برپا کردە بودند. اين زنان ازدولت تقاضای وام کرده و کارگاهايی کوچک بادستگاه قالی بافی و يا چرخ خياطی و يا بافندگی داير ميکردند. اين دستگاهها در مواردى هم به صورت فردی دراختيار افراد قرار ميگرفت؛ ولى درآمد بدست آمدە عمومی بود. به اين معنا که قسمتی از درآمد به پرداخت وام اختصاص داده ميشد وبقيه بين افراد صاحب سهمی که کار کرده بودند، تقسيم ميشد . وام گيرنده، هيچ سهمی برای خود كنار نمىگذاشت. هدفت فقط کمک به زنان بيکار بود . (مصاحبه نگارنده با فعالين امور زنان کردستان ايران)
٧- در سال 1387 تعدادي از انجمنها و نهادهاي مدني و مدافع حقوق بشرمريوان كه زنان نيز در آن فعال بودند، براى محكوم كردن قتل شهين نصراللهي كه توسط برادرش در روستاي دزلي كشته شده بود، دست به تظاهرات زدند.
نگين شيخالاسلام يكي از فعالان زن در استان كردستان، اعلام کرد: در نيمه اول سال 1387 ، پانزده قتل ناموسي در كردستان به وقوع پيوسته است .
شيدا زن 16 ساله مريواني كه همسرى معتاد وكودكى 2 ساله داشت، در تاريخ 1١/7/88 با ضربات چاقوي برادرش مهدي، روز روشن در خيابان از پاى درآمد وى در لحظهاى مورد حمله ى برادرش قرار مىگيرد كه در حال حرف زدن با يك مرد بود . کتاب انترنتی ، فاجعه خاموش قتلهای ناموسی :پروين بختياری
از آخرين موارد قتل های ناموسی فاش شده می توان به دو مورد در سنندج، سه مورد در مريوان و يک مورد در پيرانشهر اشاره کرد. در اين ميان قتل «فرشته نجاتی» از بحث برانگيز ترين موارد به شمار مىآيد .
فرشته نجاتی دختری ۱۸ ساله بود که پس از دو سال زندگی با مردی که ۱۸ سال از او بزرگتر بود، به خانه پدرش بازگشته بود. اما پدرش به اتهام رابطه "نامشروعی" که هيچ گاه اثبات نشد، او را سر بريد.
فعالان حقوق زنان در کردستان، مراسم تشييع جنازه فرشته را اتفاقی نادر در کردستان می دانند. زيرا در روز تشيع جنازه وی، تعداد زيادی از زنان، برخلاف سنت رايج در منطقه، به مراسم تشييع جنازه آمدند . اين حضور غير منتظره با حمايت شمار شايان توجهى از مردان کرد نيز روبرو شد. مراسم با سر دادن شعارهايی عليه قوانين تبعيض آميز، ختم شد. پروين ذبيحی
٨- مروری بر برنامه های هشت مارس درکردستان روژين سليمانی 18اسفد 1386
٩- مروری بر برنامه های هشت مارس در کردستان، روژين سليمانی ١٨ اسفند ١٣٨٦
١٠- گزارشی از برگزاری مراسم گراميداشت روز جهانی زن در سنندج درسال 1384
روز سه شنبه 16 اسفند ماه سينما بهمن شهر سنندج شاهد برگزاری مراسم باشکوه 8 مارس بود.اين مراسم از ساعت 4 بعد از ظهر و با حضور شمار زيادی از زنان و مردان برابری طلب شهر سنندج آغاز شد. مراسم با شرحی در باره تاريخچه 8 مارس روز جهانی زن آغاز شد و سپس شماری از شرکت کنندگان سخنانی را در خصوص اين روز و وضعيت زندگی و مبارزات زنان ايراد نمودند.
"پيمان نودينيان" از فعالین کانون دفاع از حقوق کودکان و دبير انجمن صنفی معلمان، گفتاری تحت عنوان تشکل ها وجنبش زنان ارائه نمود.سپس "ثريا محمدی" از موسسه جامعه حمايت از زنان با موضوع خشونت بر زنان و ريشه های تاریخی آن، ديگر سخنران مراسم بود."سيما عليخانی" با موضوع آرايش مد و بزه کشی از زنان، "شتاو نودينيدر زمينه قتلهای ناموسی و مشکلات زنان و "ژينا مدرس گرجی" در موارد مختلف خشونت عليه زنان مطالبی را ايراد نمودند.همچنين "الهام حبيبی" از اعضای کانون دفاع از حقوق کودکان درخصوص حقوق زنان مطلبی را با زبان انگليسی تقديم حاضران نمود.در پايان اين مراسم باشکوه قطعنامه 8 ماده ای (8 مارس)قرائت گرديد که با تشويق و همراهی حضارتائيد گرديد.فضای محل برگزاری مراسم نيز با پلاکاردهای همچون: گرامی باد 8 مارس روز جهانی زن و خجسته باد روز آزادی خواهی و برابری طلبی زنان جهان ، خواست بشريت متمدن آزادی صلح رفاه و آسايش،خشونت بر زنان ممنوع، مشکلات اقتصادی زنان ناشی از طبقات اجتماعی است نه طبيعت! و تراکت ديگر مزين شده بود.در حاشيه اين مراسم نمايشگاه نقاشی از طرف اعضا و فعالين جامعه حمايت از زنان در راهرو سينما بهمن برپا شده بود که با استقبال گسترده شرکت کنندگان در مراسم روز جهانی زن روبرو شد.
١١- مروری بر برنامه های هشت مارس درکردستان روژين سليمانی 18اسفد 1386زير نويس
١٢ - قطعنامه مشترک ۸ مارس۲۰۰۷ شهرهای سنندج -کرمانشاه -کامياران - بوکان- سقز- مريوان
در جهاني با اين بحرانهاي فراگير، كه مملو از خشونتطلبي جنگافروزي انسانستيزي و استثمار بيپايان در مقابل كار ارزان است. زنان همواره قربانيان خاموش ادوار مختلف تاريخي اين فجايع بودهاند. ستم تاريخي مضاعف همراه با قوانين و احكام ارتجاعي كه همواره از جانب صاحبان زر و زور بر گرده بشريت امروزي سنگيني كرده است اكنون در قالبي ديگر و با شيوهاي بظاهر نوين در جاي جاي اين دنياي پهناور اعمال گشته و امروزه بازتوليد ميشود. كافي است به آمار دختران و زناني كه به طريق برده داري نوين توسط سودجويان و باندهاي تجارت انسان خريد و فروش ميشوند نگاه كنيم، كافي است به تبليغات رسانههاي جهاني و ساخته هاي مختلف بورژوازي كه مملو از زن ستيزي و نگرش كالائي بر وجود زن است نظري بيافكنيم. كافي است كه سياست، اقتصاد، فرهنگ و حتي زبان ملل را مورد مطالعه قرار دهيم اينان همه و همه چون حصارهايي در اين جهان بدون حضور خلاق و كنشگر زن، هر روزه او را بيشتر محصور ميكند. ارتباط اين دنياي سودمحور و جنسيت مدار با زن، ارتباطي يك سويه و ابزاري است. اما با تمام تعابير و تفاسيري كه از اين موقعيت غيرانساني ميشود، اكنون در اقصي نقاط عالم، جنبشي اعتراضي بصورت فراگير توسط انسانهاي برابري طلب براي امحاء و نابودي تحقير و ظلم و استثمار انسان شكل گرفته است. و ميرود تا پايه هاي اين مناسبات زنستيز كه احساس گناه و حقارت را به زن داده است و با نگاهي شهواني به انسانيت او مينگرد را كاملا و يكبار براي هميشه دگرگون كند، آري يگانه جنبش رهايي بخش براي زنان و تمامي انسانها از اين مصائب تحميل شده از جانب سيستم سرمايه داري كه سرمنشاء و ريشهي همهي سيه روزيها و بهره كشي از انسان در مقابل سود و انباشت سرمايه است، جنبش برابري طلبانه و تساوي محور است كه پايه و ريشهي انقياد و زير دستي زنان را زيرو رو ميكند و هنگام آن فرا رسيده است كه جنبش راديكال زنان با گره دادن مبارزاتش با مبارزهي طبقاتي و جنبش كارگري بر عليه سيستم سرمايه داري بتواند به خواستهاي انساني و برحق خود دست يابد. ما در اين گوشه از جهان وارونه گرد هم آمده ايم و بر خواستهاي راديكال جنبش زنان ايران به مضمون زير پافشاري ميكنيم:
١- ما خواهان حقوق انساني برابر براي تمامي زنان و مردان در عرصه هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعی وفرهنگی هستيم.
٢- ما هرنوع قوانين زن ستيزانه و جنسيت محور كه زنان را ازدستيابي به حقوق ابتدايي خويش محروم ميكند محكوم مينماييم.
3- حق ايجاد تشكلهاي مستقل، اعتراض، اعتصاب جهت مطالبه ي حقوق انساني بايد به رسميت شناخته شده و نهادينه شود.
4- ما خواهان برابري اقتصادي به دور از هرگونه استثمار براي همه ي انسانها اعم از زن و مرد هستيم.
5- هرگونه جدا سازي ميان زنان و مردان در اجتماعات و مكانهاي عمومي ممنوع بايد گردد.
6- اعمال هرگونه خشونت عليه زنان اعم از آزارجنسي، برخوردهاي فيزيكي، تحقير و توهين نوع رفتار غيرانساني جرم محسوب شود.
7- آزادي انتخاب اساسيترين حق انسان است و تحميل هرنوع فشار اعم از ازدواج اجباري، تعدد زوجات، ازدواج زير سن 18 سال منسوخ بايد گردد.
8- فرهنگ مردسالار پديده اي غير انساني است و تبعات ناشي از آن ازجمله قتلهاي ناموسي و سنگسار جنايت محسوب ميشود و مسببين آن بايد بر اساس قوانين انساني محاكمه شوند.
9- پديده ي زنان و كودكان خياباني و بي شناسنامه ازپيامدهاي نظام سرمايه داري است و برخورداري کودکان از زندگي سالم ازحقوق انكار ناپذير آنان است.
10-ازدواج موقت شكلي از تن فروشي است و بايد ممنوع شود.
11-زنان بايد از آزادي انتخاب پوشش،حق مسافرت آزاد، حق تحصيل،انتخاب شغل، انتخاب همسر و ساير حفوق اوليه خود برخوردا باشند و هرنوع پوشش اجباري ممنوع ميباشد.
12-كار خانگي به منزله شغل تلقي شود و زنان خانه دار بايد از حمايت نهادهاي اجتماعي و حق بيمه و اجتماعي برخوردار شوند.
13- ما از تمامي جنبشهاي آزاديخواه و برابري طلب حمايت نموده و هرگونه بازداشت، محاكمه، تهديد و تعقيب تمامي فعالين و جنبشهاي اجتماعي را محكوم مينمائيم.
14-ما جنگ افروزي، مسابقه تسليحاتي، تحريمهاي اقتصادي ناشي ازرقابت سرمايه مداري را که بيشترين زيانهاي آن متوجه طبقات زحمتكش ميباشد محکوم مينمائيم.
زنده باد 8 مارس روز جهانی زن. نوشته شده در پنجشنبه 17 اسفند1385
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر