آیا تعادل بخشی از فرضیه های تاکنونی انقلاب در کشورهای صنعتی، پیرامونی آن و عقب مانده از دیدگاه چپ بنیادگرا دچار سستی نشده است؟ آیا به تبع آن پیش فرض های گذشته حاکم بر روابط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی سپری شده، می توان هنوز همان عامل ها وعنصرهای پیشبرنده، یا(محرک عینی و ذهنی) را برای انقلاب ها، اعتراض ها و خیزش های امروزین صادق دانست و همانگونه تعریف کرد؟ آیا بین طلاتم های اجتماعی امروز و دیروز که هر از چندگاه اینجا و آنجا روی می دهند تفاوت هائی وجود دارند؟
نمایش پستها با برچسب بهنام چنگائی. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب بهنام چنگائی. نمایش همه پستها
بهار آمد! اما: « با گستره کولاک استخوان سوز زمستان فقر»غارت شدگان چکار کنند؟
بهنام چنگائی: فصل حکومت بوران ِسوز و انجماد ِاستخوان شکن زمستان، با نخستین گام ِگرم بهار در هم می ریزد؛ و دم خورشید: قافله سالار مهر ِرویش طبیعت، طلیعه امید ِنجات از سرما را، بی ریا و برابرـ مادروارـ با یک نگاه ِ چشم ِمهربانی، گرداگرد هستی ِهست جاری می سازد؛ تا برف و یخ بندان کوه و دشت ها، روان ِچشمه های زلال شده، پشتگرمی سیرابی سبزه و گل و بلبل و زندگی برای همه ی جویندگان، پویندگان و آرزومندان شادی وتلاش شوند. آفتاب: بی نیاز از شیرینی ِبهشت و زهر آتش جهنم، یکسان شادابی، روشنی و گرمایش را بر همگان با گشاده دلی می آفشاند؛ او فرصت زیستن، حق سیراب گشتنن و خواندن ِ سرود زندگی، در بهاران را مساوی بین زندگان تقسیم می کند.
ناز و نیازِ بهار و راز ِطبیعت ِطناز بکام دوستدارانش همیشه شاد و پربار باد
بهنام چنگائی: از دور سرما و سوز و سختی تلخ زمستان چندان نمانده است. اینک: اندک اندک طبیعت خاموش می رود که بیدارباش ِخواب کرخت طولانی اش را با ترنم ِ گام ِآفتاب بهاری آغاز کند، چشم و دل و تن ِخواب آلوده اش را در زلال چشمه ساران ِ جاری غرور بشوید، با سرود نسیم، که از ستیغ قله های ستبر جان گرفته است، خود را هم آوا گرداند، و در ارکستر بزرگ هیاهوهای پرندگان، لطافت باران، طبل رعد و برق، در رنگین کمان ِبهاران، سهمی بیابد؛ همدل با عاشقان، آواز بخواند. خلوتگه مهری در میان گلباران باغ و صحرا بجوید. در ستایش محبت برای دلبرش شعری بسراید. آشیانه امنی بسازد و آرامش را بی ترس و وحشت، با تمام لذت در آغوش بفشارد.
نیمه همیشه خسته انسان «زنان» برای گرامیداشت جهانی 8 مارس
هدف این مقاله کوتاه: در راستای اهمیت و بزرگداشت اندکی از جایگاه واقعی زن و نقش اوست که من به سهم خودم برای گرامیداشت این پدیده شگرف، گرانقدر و هستی بخش، مراتب سپاسگزاریم را با این مقاله، بعنوان هدیه ای ناچیز برای (روز جهانی زن) آنرا پیشکش همه ی زنان جهان می کنم.
فصل بازستانی قدرت سیاسی و اقتصادی از دو هم پشت ذاتی «دین و سرمایه» بخش پایانی
بهنام چنگائی: "فساد ِجهانی", در قلب اقتصاد و فرهنگ دنیای بشدت بی رحم، وحشی و نابرابر امروز، یک جامعه کوچک سرمایه داران کلان، در پیوند با کاسه لیسان دینمدار ِمظهراش، هستی انسان فقیر را در طول تاریخ و در پهنه ی جهان، پیگیر غارت و به کام خود و وابستگان خرداش تصرف کرده اند. این گروه اندک، اینک مورد شناسائی مردمان چپاولزده ایران و جهان قرار گرفته اند. کارگران و زحمتکشان متقاعد شده اند که این ساختار نباید و دیگر نمی توانند با ترفند اقتصاد گلوبال که مسلح به چرندهای دمکراسی نئولیبرال مزّور است،
« علیه دزدان و برای نجات کشور» «بپا خیزیم»
" بردباری ستم خیانت است"
چرا و تا به کی باید برای اندکی نان و دمی آرامش و سقفی قد تن بر سر، اینگونه انسان در گستره جهان، روز به روز تکیده تر و غارت زده تر می گردد، و همچنان همیشه کار، بی نواتر و بی پناه تر می باشد، چرا؟ بیائید بی طرفانه و فقط در اینجا به وضع مردم ایران و دعاوی سی و سه ساله رهبران آسمانی آن بنگریم و دلایل این نابسامانی ها را بیابیم که چرا اغلب مردم، این سان سرشکسته، دل خسته، چشم و دست گرسنه، آسمان جول وتنها همین (آخرت پناه) شده اند و در همواره حال این دوران رقت برانگیز حکومت اسلامی، آنان مدام در بیراهه های دین، محکوم به رنج و مرارت طاقتفرسا در بند دین دولتی اسیر گشته و یا پیگیر به انحراف رفته و سرآخر پشیمان، در دام سرگردانی به ماتم زندگی از دست رفته خود می نشسته است، همانگونه که اینک هاج و واج مانده است؟
آغاز فاز عملی، در طیف بندی طبقات
بهنام چنگائی:
در گذشته ی نچندان دور، تلاش های پوشیده و آشکار متعددی در راستای همکارهای سیاسی، جهت ایجاد اتحاد نیروئی متشکل و همرأی، در راستائی اهداف مختلف و یا شاید از دید بعضی: زمینه ی پیدائی راه حل اراده ی منسجم، به عنوان نیروی جایگزین در بین نیروهای مخالف نظام ولائی، در داخل و خارج روی نشان داده است. برجسته ترین چهره ی این اقدامات را می توان در تراکم نیروهای مخالفان رنگین، در دو ظرف و جریان نسبتن شناخته شده دید: جمهوریخواهان لائیک و دموکرات و جمهوریخواهان دموکرات، که تشکیل نهاد عمومی آنها به دور پیش ازانتخابات 88 برمی گردد، و آن بسیار پیش از تنازع این چنین سران حکومت بود!
ـ واما تشکل بعدی، به دنبال تقلب، سرکوب و سرخوردگی استحاله چی ها در بیرون از نظام و اصلاحگرایان رانده شده در درون دستگاه بود، که البته به همت خیزش چشمگیر میلیونی توده ها، به سرعت پا گرفت و خشم و عزم آنان از روی کل حاکمیت عبور کرد و نزج و هویت سیاسی قابل توجهی یافت؛ اما این قیام مردمی، از یک طرف: شیر مادر دستگاه سبز رفرمگرا و اصلاحطلبان دینی و سکولار را از ترس گسترش و تداوم مبارزه توده ای خشکاند، و از سوی دیگر دردا: جنبش بزرگ مردمی، فقط مایه ی شهرت و سوء استفاده دو گروه از کل مخالفان فعال در درون جنبش سبز شد، جریاناتی که هرکدام آنها منشأ نیرو و اعتبار توده ای در درون آن جنبش بودند، که بخش برزگی از آنها به زودی در برابر مواضع بشدت ارتجاعی اصلاحگرایان قرار گرفت و کنار رفت، و تعدادی دیگر اما، در دام کاملن مرموز اصلاح چی ها اسیر و تخدیر شد. جنبشی توده ای که در پی خیزش 25 خرداد به بعد شکوفا گشت، با دسیسه و توطئه های بسیار، توسط رژیم به مرور شناسائی، سرکوب و عملن خاموش شد.
تردیدی ندارد که باید تعدادی از نیروهای مخفی به شبکه های جنبش، نفوذ کرده و برای شناسائی سازمانگران جوان این خیزش، به آنان پیوسته، و دست به تشکیل ستاد ساختگی رهبری جنبش، با آنان زده باشند، تشکلی خودجوشی که به سرعت با نام (سبز) تزئین و در راستای حفظ نظام تحریف و استحاله یافت، ولی همین جریان سبز در بیرون از کشور، هم، اهداف و عناصری از پیش سازمان داده شده، داشت، عناصر و سازمان هائی متشکل از نیروهائی کاملن مخفی و نفوذی، و البته تعدادی هم جریان و چهره ی شناخته شده، که هنوز هم خود را با همین نام می شناسانند، کل جریانی که بعد از کُمدی انتخابات 88 در داخل و خارج کشور شکل گرفت و از همان ابتداء تا کنون خود را ناجی راه امام و انقلاب معرفی می کرده و تاکنون هم، متکی به اصلاحات و اصلاگرایان بوده و خود را مستقل سازمان نداده اند. به هر روی این جریان: پا در میانی و حمایت گسترده ی بسیاری را در بین کشورهای غربی و به وِیژه آمریکا را داشته و هنوز هم دارد.
و همچنین در بین عناصر و نیروها و جریانهای چپ هم به طور مستقل تلاش های صورت گرفت ـ اتحاد چپ کارگری یکی از این اهرم های همکاری بین چپ کارگری است که پیش از رخداد 88 ظهور سیاسی یافته است ـ و یا جریانی دیگر همچنین، در مقابل ارادگرائی و تمامیت خواهی های سبز ـ (جریان راست لیبرال ـ سکولار): خود را تحت نام سکولارهای سبز در خارج از کشور متحد ساخته و برنامه ای نیز بوجود آورده و عده ای را هم توانست پیرامون خود جلب و جذب کند، تا اهداف سیاسی اش را، در مقابل دیگر جریان های موجود فراردهد.
غرض این نوشته ی کوتاه، نه تنها نگاه به نشست هامبورگ و اولاف پالمه در سوئد، بلکه همچنین، بیان صورت مساله ای ست که سال ها پیش مطرح بوده است و امروز بسیاری را و از جمله چپ و نیروهای مترقی و دمکرات را در مقابل خود قرارداده و غافلگیر کرده است.
آیا دور از انتظار بود که این جمع عمدتن راست ملی، ملی مذهبی و لیبرال و سلطنتی و آن چند عنصر چپ توسری خور، در این شرایط حساس، برسر معامله ی تحولخواهی اساسی مردم در کشور، باخودفروشی، و دهن کجی به توان مردم، تصمیم بگیرند با این اقدام غرب و خود را هماهنگ کنند، و ظرف سیاسی مسخره ای تحویل مردم دهند؟ آیا متوجه هستیم که چرا برای خالی نبودن ادعا بر رنگینی این جمع، که با حمایت و انتخاب دقیق غرب صورت گرفته است، چرا آن عناصر چپ را در درون کارت های خود جا داده اند؟ آیا این جمع و نشست امروز و فردای شان، بزم و عزم قربانی کردن مبارزات مردمی نیست که باید از اراده ی سرنگونی رژیم توسط توده ها تهی، خنثا و رهانیده شود؟ و آیا زمینه ی ایجاد دولت در تبعید را مگر غیر از غرب و آمریکا، جریان دیگری (بدون توده ها) می توانست فراهم کند؟ به باور من، نه!
شک ندارد که این طرح در دستور سازمان های مخفی غرب و در راس آن آمریکا قرار داشته ودارد و آنها دارند در این فرصت مناسب،همزمان دو کار انجام می دهند تا به یک هدف مشخص دست یابند، و آن جایگزینی نیروهای وفاداربه خود شان در راس نظام فرداست، که می خواهند بی بروبرگشت به آن، در این مقطع سرنوشت ساز و پر مخاطره نائل گشته، و جامه ی عمل بپوشانند. همان استراژدی دیرینه غرب که باید ببا کمترین هزینه به مقصود سرمایه جهانی برسد. برای این کارـ یک: با تحریم که حق ابتدائی زندگی اکثریت توده های فقیر و میانی را که بیشترین بار محرومیت را به خاطر تورم و گرانی روزانه متحمل می شوند، به غیرقابل تحمل ترین حد افزایش دهند که مردم بین بد و بدتر مطیع اراده ی آنها شوند. دو: با تهدید جنگ و حملات نظامی، با گوشه ی چشمی از ضرورت حمایت بشردوستانه از مردم در برابر استبداد دینی، جای پای خود را برای هراقدام ضروری به نفع امیال سیاسی و اقتصادی خود هموار سازند. آیا چپ باید از باور به ارده ی توده ای، که تنها منشأ تصمیمگیری وقدرت بی انتهاست جدا شده و دست به همکاری برای حکومت جایگزین با اینان و هرکسی زند؟ آیا باور ما در رسمیت بخشیدن به رای مردم، در این برهه ی ظریف، نشانه ی آگاهی درست ماست و یا خارج از اراده ی ما و توده ها، این جمع و یا دیگرانی با هر نام، خواهند توانست برای مردم تصمیم بگیرند و دولت اتی تشکیل بدهند؟ آیا امکان دارد که مردم ما دچار چنان شرایط مشابه مانند موارد: لیبی و مصر و...شوند که دست حمایت بشردوستانه (سیاسی و نظامی)مخفی و علنی غرب، توسط نشست جریان های مرید و مطیع سرمایه، برای شان انتصابات را، به نام انتخابات فرمایشی راه بیندازند و توده ها را با لگد نجات غرب از (شمشیر بی رحم ولی فقیه) به کنار گذارند؟ آری، آری همه چیز ممکن است، هوشیار باشیم و نیروی موازی در مقابل این خائنین را در بین وفاداران به سرنگونی و اراده ی مردمی در بین خود سازمان دهیم.
15 بهمن ـ بهنام چنگائی
فصل باستانی قدرت سیاسی و اقتصادی از دو هم پشت ذاتی «دین و سرمایه» بخش 3
بهنام چنگائی: " استعداد بررسی دلایل فقر و استبداد", امکان سمتگیری درست و لازمه ی عبور مطمئن از گیجی های بین راه مبارزه ی طبقاتی، کشف موانع رسیدن به هدف و مرتفع نمودن آسیب پذیری توده ها در حین نبرد سراسری، تنها شامل سازماندهی ارگانهای توده ای، تشکلات صنفی ـ مطالباتی مستقل کارگری و ایجاد شبکه و یا هسته های مخفی ـ علنی محل کار و محیط زیست و...نیست، بلکه همچنین نیاز به آگاهی های ریشه ای از دشمنان دارد که توسط مبارزان چپ و روشنگران مترقی، مجموعه ی دسیسه های استتار شده، در برابر چشمان مردم، به ساده ترین شکل نشان داده می شوند، و آنها هم افشاگری هائی هستند از واقعیات ساختار موجود، که با خبرگی تمام، زیر رنگ و لعاب مکارانه ی(سرمایه و دین) پوشیده مانده اند، که آشنائی و پی بردن به آنها، استعداد شناخت افقی را در هر یک از احاد جامعه می طلبد، وجود این امکان، درک علل درد مندی ها را بالا می برد و تحول توان بررسی دلایل فقر و استبداد را برای همگان شفاف نموده و سرعت می دهد، و بیداری نوع بشر محروم امروزی در هر گوشه از زمین سوخته را میسر می سازند.
غلو ادیان و دگم های آنان تظاهر به اخلاق مداری
بهنام چنگائی: بهانه ی این نوشته کوتاه به خاطر حمایت از حق انتخاب کاملن آزاد و مستقل خانم «گلشیفته فراهانی» در اِعمال اراده ی هنرمندانه ی او بر افکار، آمال و ادامه راه و تحقق هرچه بیشتر دنیای درون او و بروز آنها در عالم واقع است. مبنای دگم: برتری، حق تملک، اراده گرائی، تنگ نظری(عمدتن الهی) و ناچیزشماری بیگانه است و آن نیز بی گمان بر پایه ی یکسویه خوانی، پریشروانی، خودبزرگی بینی، واماندگی، بی نرمشی، نابردباری، بیرون از مدار زمان بودن و در یک بیان ساده (نادانی) ِصرف است. تناقضی که مایه ی تضاد و در نتیجه: یکی ازعلل مهم نزاع هاست! چنین پدیده ای مزاحم در دوایر بسته ی خود، ناگزیر دچار دور و تسلسل شده و پس از مدتی به صورتی کاملن طبیعی، خود را در دل شرایط زمانی رو به پیش مسدود می بیند و از نظر دیگر سلایق هم، محکوم و مردود می شود و به تبع آن و قهرن عرصه برایش تنگ و عصر وجودی اش باطل، و سپری شدن دوران اش را با پیدائی و نفوذ عناصر تازه، لمس کرده و خود با اعمال اش آن را نمایش می دهد و در چشم انداز عمومی، ناتوانی و بی هودگی وجود خود را ثابت می کند.
فصل بازستانی قدرت سیاسی و اقتصادی از دو هم پشت ذاتی ِجهانی « سرمایه و دین» بخش 2
"آب رفته به جوی باز نمی گردد"
تلاطم در تحولات منطقه خودی، خاورمیانه و جهان در ارتباط با شاخ و سینه کشیدن رهبران مستاصل حکومت اسلامی به قیمت جان و مال و کشور مردم بالاست و اوج و فرود ـ کند و تند شدن(بحران تصمیمگیری ـ در تحریم بیشتر، و یا اقدام نظامی) را حساس تر نموده، و نحوه برخورد با آنها و عواقب تصمیم، نسبت به هریک از کشورهای مشمول، چندان قابل پیش بینی نیست و به همین دلیل ساده، رسیدن به مواضع صریح و مشترک در بین متحدین بر علیه ایران را نیز بسیار پیچیده و مشکل ساخته است.
تلاطم در تحولات منطقه خودی، خاورمیانه و جهان در ارتباط با شاخ و سینه کشیدن رهبران مستاصل حکومت اسلامی به قیمت جان و مال و کشور مردم بالاست و اوج و فرود ـ کند و تند شدن(بحران تصمیمگیری ـ در تحریم بیشتر، و یا اقدام نظامی) را حساس تر نموده، و نحوه برخورد با آنها و عواقب تصمیم، نسبت به هریک از کشورهای مشمول، چندان قابل پیش بینی نیست و به همین دلیل ساده، رسیدن به مواضع صریح و مشترک در بین متحدین بر علیه ایران را نیز بسیار پیچیده و مشکل ساخته است.
فصل بازستانی قدرت سیاسی و اقتصادی از دو هم پشت ذاتی ِِجهانی « سرمایه و دین»
بهنام چنگائی: تنازعات ِِ حیاتی بخش پدیده ها, آیا ما امروز در تقاطع ِِتصادم ِِتناقضات و تنازعات ِِ حیاتی بخش پدیده ها ی پوینده و میرا قرارنداریم؟ ـ در عصر صنایع عظیم دیجیتال و دنیای مجازی براستی بزرگ، پیچیده و نویدبخش آگاهی، اطلاعات و روشنگری آسان رایانه ای ـ نیستیم؟ در دنیائی که همزمان ما شاهد رقت بار ِِخواری انسان کوچک، بی پناه و زندگی نکبت بار مادی و معنوی بخش بزرگی (میلیاردها)از بشریت محروم ِِ عقب نگهداشته شده ی تحت حاکمیت و شرایط طاقت فرسای بردگی دین و سرمایه و قوانین ارباب ـ رعیتی آنها از دیر باز نمی باشیم؟ مگرنه این انسان در سده ی 21 است؟ پس چرا همسان سده های پیشین، پیوسته به مصلحت و رونق تدابیر سود جویانه ی سرمایه و رونق ادیان، به نفع این دو، و توسط رهبری آنها پیگیر فقیر، محدود، منکوب و مظلوم در جا می زند؟
اهرم دمکراسی توده ای و استعداد مبارزه ی فراطبقاتی باآن
" حضورسیاسی چپ وکنترل تندروی راست"
بعد از فروریزی بلوک شرق و به دنبال آن با پدیداری فرصت برای هجوم سرمایه و رشد جهشی هرچه بیشتر نابرابرهای اقتصادی و سیاسی، امروزکمترین ملتی در جوامع بشری را می یابید که پس از آن واقعه، دچار ستم مضاعف سرمایه جهانخوارو حامیان فاسد و دیکتاتور آن در سطح کره ی زمین نگشته و بطبع توده های عاصی را به مبارزه همه جانبه با این ساختار و وحوش درنده اش نگردانیده و همگان را به فکر تغیر سرنوشت ناگوار خود و فرزندانشان ناگزیرنکرده باشد. و به همین دلیل، قطب بندی های سیاسی ـ طبقاتی جهان و کشور ما، چندی ست که دستخوش برخورد های رو در رو،
بعد از فروریزی بلوک شرق و به دنبال آن با پدیداری فرصت برای هجوم سرمایه و رشد جهشی هرچه بیشتر نابرابرهای اقتصادی و سیاسی، امروزکمترین ملتی در جوامع بشری را می یابید که پس از آن واقعه، دچار ستم مضاعف سرمایه جهانخوارو حامیان فاسد و دیکتاتور آن در سطح کره ی زمین نگشته و بطبع توده های عاصی را به مبارزه همه جانبه با این ساختار و وحوش درنده اش نگردانیده و همگان را به فکر تغیر سرنوشت ناگوار خود و فرزندانشان ناگزیرنکرده باشد. و به همین دلیل، قطب بندی های سیاسی ـ طبقاتی جهان و کشور ما، چندی ست که دستخوش برخورد های رو در رو،
« راست » و سرنوشت ایران "تلفیق دین و سرمایه"
بهنام چنگائی: رشد خوش باوری غیر قابل انکار توده های استبدادزده ی فقیر عرب به قارچ سمی (اسلام سیاسی) و طمع و تشویق ( نولیبرالیسم سیاسی و مالی جهان ) از سرکردگان ارتجاع منطقه، و همزمانی نیاز به پشتیبانی و همبستگی متقابل و حیاتی سرمایه داران ملی کشورهای مسلمان با بورژوازی لیبرال جهانی، در شرایط حاضر، این دو را با هم نزدیکتر و پیوند داده است و آنها هم فعلن توانسته اند گوی بازی رهبری توده های بپاخاسته عرب را ببرند.
«چپ» و سرنوشت آتی ایران!
بهنام چنگائی: این مقاله سعی مسئولانه دارد با نفی انتقادی وضعیت کنونی چپ، توان بالقوه ی ذاتی او را برجسته و تحریک کند، اما:«لازم است با سرافرازی تمام در پیشگاه مبارزات تاریخی مردم گفته شود و نیز یاد هیچکدام مان هم هرگز نرود که جهان سرمایه با همه ی توانائی های (نظامی، مالی وتبلیغاتی)اش در مقابل مواضع انسانگرایانه ی چپ همیشه ناتوان و نابردبار بوده است و همه ی جریان راست هار ایران و جهان، اعتبار و هویت سیاسی گذشته ی خود را در برابر بندگی سرمایه، تنها از دشمنی بیرحمانه با چپ دریافت داشته و هنوز هم از همین طریق بی شرمانه امرار معاش سیاسی و مالی کرده و با توان تحریف افکار و آمال توده ها، تداوم حیات عملن مزاحم و مضر خود را بر بشریت بدین شکل غیراخلاقی میسر می یابند!»
اشتراک در:
پستها (Atom)