بهرام رحمانی :شیطان در دین یهود، دین مسیح و اسلام ,نام شیطان یا ابلیس در همه کتاب های به اصطلاح مقدس آسمانی آمده است. خدای قادر خالق کائنات که مرگ و زندگی تمام موجودات از انس و جن و ملائک در دست او است، چرا برای خود، نه تنها شریک که رقیب درست کرد؟ یعنی در همان زمان که ابلیس «حوا» و «آدم» را فریب داد و میوه معرفت به آن ها خوراند، چرا جان و یا قدرت او را نگرفت؟! خدائی که برطبق ادعا و اعتقاد پیامبران، امامان و علمای مذهبی، قدرت مطلق است و خالق کل کائنات و... به چه دلیل از اهداف شیطان غافل مانده به گونه ای که شیطان دشمن و رقیبی پرقدرت است! قابل مهار نیست. این خدای قادر و توانا، چنان در برابر این شیطان مخلوق خود ناتوان است که به مسلمان ها امر کرده است در مراسم حج، به طرف شیطان سنگ پرتاب کنند؟! بنابراین، شیطانی که به گفته ادیان، خودش مانند «آدم» مخلوق خداست در حالی که قوی تر، داناتر، زرنگ تر و مکارتر از آدم است.
شيطان، تنها يک موجود نامرئی عصيانگر است که خدا، او را آزاد گذاشته است تا باعث «امتحان بنی آدم» باشد.
1- دین یهود
دین یهود، بر خلاف دیگر دین های ابراهیمی (مسیحیت و اسلام) نشان کمی از شیطان در کتب اصلی دین یهود وجود دارد و تنها دو اشاره جدی در کتب یهود به شیطان شده است.
یکی اشاره ای به «مار است که آدم و حوا را در بهشت فریب داد تا از میوه ممنوعه بهشتی بخورند. (در تفاسیر این مار، به عنوان همان شیطان شناخته شده است)
و دوم جایی که شیطان مطرح شده، داستان ایوب است. اما این داستان در تورات (کتاب اصلی دین یهود نیست)، بلکه در قسمتی از عهد قدیم هست که بعد از تورات به آن اضافه شده است.
داستان ایوب در عهد قدیم، جالب است. این داستان ایوب، به زبان عهد قدیم است. در عهد قدیم، کتاب ایوب، باب 1، آیات 6 تا 12، آمده است:
«6- یک روز که فرشتگان در حضور خداوند حاضر شده بودند، شیطان نیز همراه ایشان بود.
7- خداوند از شیطان پرسید: «کجا بودی؟» شیطان پاسخ داد: «دور زمین می گشتم و در آن سیر می کردم.»
8- آن گاه خداوند از او پرسید: «آیا بنده ی من ایوب را دیدی؟ بر زمین کسی هم چون او پیدا نمی شود. او مردی درست کار و خداترس است و از گناه دوری می ورزد.»
9- شیطان گفت: «اگر خداترسی برای او سودی نمی داشت این کار را نمی کرد.
10- ایوب و خانواده و اموالش را از هر گزندی محفوظ داشته ای. دست رنج او را برکت داده ای و ثروت زیاد به او بخشیده ای.
11- دارایی اش را از او بگیر، آن گاه خواهی دید که آشکار به تو کفر خواهد گفت!»
12- خداوند در پاسخ شیطان گفت: «برو و هر کاری که می خواهی با دارایی اش بکن، فقط آسیبی به خود او نرسان. پس شیطان از بارگاه خداوند بیرون رفت.»
بعد از این قسمت، شیطان به زمین می رود و انواع و اقسام بلاها رو سر ایوب می آورد. همه دارایی هاش رو از بین می برد و همه خدمت کاران او کشته می شوند. و حتی باد بیابانی خونه ای که فرزندانش توش بودند رو روی سرشون خراب می کند و همه شان رو می کشد. خبر این مصیبت ها یکی پس از دیگری به ایوب می رسد و وقتی در آخر خبر خراب شدن خونه روی سر بچه هاش را می شنود. عهد قدیم، کتاب ایوب، باب1، آیات20 الا 22:
«20- آن گاه ایوب برخاسته، از شدت غم لباس خود را پاره کرد. سپس موی سر خود را تراشید و در حضور خدا به خاک افتاد.
21- گفت: «از شکم مادر برهنه به دنیا آمدم و برهنه هم از این دنیا خواهم رفت. خداوند داد و خداوند گرفت. نام خداوند متبارک باد.»
22- به همه این پیش آمدها ایوب گناه نکرد و به خدا ناسزا نگفت.»
بعد از این ماجرا شیطان به بارگاه خدا بر می گردد و خدا از ایمان ایوب تمجید می کند. در مکالمه با شیطان، خدا از ایوب خوبی می گوید ولی شیطان دوباره می گوید عهد قدیم، کتاب ایوب، باب 2، آیات 4 و 5:
«انسان برای نجات جان خود حاضر است هر چه دارد بدهد. به بدن او آسیب برسان، آنگاه خواهی دید که آشکارا به تو کفر خواهد گفت.»
و بعد شیطان به اجازه خدا دوباره می ره سراغ ایوب و این دفعه سر تا پا بدن ایوب رو دچار دمل های دردناک می کنه. ایوب درد و رنج زیادی می کشه و از درد به خودش می پیچه. حضرت آن قدر درد می کشد. در عهد قدیم، کتاب ایوب، باب 2، آیات 9 و 10، آمده است:
«زنش به او گفت: «آیا با وجود تمام این بلاها که خدا به سرت آورده، هنوز هم به او وفاداری؟ خدا را لعنت کن و بمیر!» ولی ایوب جواب داد: «تو مثل یک زن ابله حرف می زنی! آیا باید فقط چیزهای خوب از خدا به ما برسد و چیزهای بد نرسد؟!»
اما در آخر، آن قدر دردها زیاد می شود که ایوب گرچه کفر نمی گوید، ولی دیگر کاسه صبرش لبریز می شود و تحملش تمام می شود. در آغاز باب سوم، آمده است: «سرانجام ایوب لب به سخن گشود و روزی را که از مادر زاییده شده بود نفرین کرد.»
2- دین مسیح
در جاهای مختلفی از اناجیل اربعه (ده ها انجیل مختلف توی دنیا وجود دارد که 4 تای آن ها معروفند که اناجیل اربعه گفته می شوند)، به شیطان اشاره شده است. در این اناجیل، اسم ها و لقب های مختلفی برای شیطان تعریف شده است: مار پیر، وسوسه گر، امتحان گر، تهمت زن، اژدها، شاهزاده جهان، الهه جهان و غیره از اسم های شیطان در اناجیل هستند.
شیطان در مسیحیت، در ردیف اصلی ترین فرشتگان الهی است که علیه خدا قیام کردند. به این فرشته ها، «دیو» گفته می شود. این فرشته ها، در واقع همان فرشته های رانده شده، از بارگاه خداوند هستند.
در اکثر فرقه های مسیحیت، شیطان فقط تا جایی قدرت دارد که خدا به او اجازه داده است. یعنی اگر خدا بخواهد می تواند جلوی فعالیت شیطان را بگیرد.
در انجیل های معروف، ماجراهای مختلفی از شیطان ها و هم چنین مقابله مسیح با آن ها آمده است. برای مثال، در مارک باب 5 آیات 1 الا 20 (Mark 5:1-20)، مسیح با مردی روبرو می شود که چندین شیطان او را تصاحب کرده اند. در منابع مسیحی، مکررا با داستان هایی مواجه می شویم که نشان دهنده تصاحب شدن افراد توسط دیوها است و مقابله مسیح با دیوهای تصاحب کننده و نجات دادن فرد تصاحب شده است. بنا بر انجیل متی (باب 4) و لوقا (باب 4)، در ابتدای (نبوت) مسیح، شیطان تلاش کرد تا او را وسوسه کند و در آخر نتوانست. جالب است که در مکالمه مسیح و شیطان، شیطان برای پیش بردن استدلالش از آیاتی از کتاب یهود استفاده می کند (که نشان دهنده علم شیطان است)؛ و مسیح هم برای جواب دادن به شیطان از آیات دیگری استفاده می کند.
باب 4 متی (آیات 1 الا 11): «1- آن گاه «روح خدا» عیسی را به بیابان برد تا در آن جا شیطان او را وسوسه و آزمایش کند. 2- عیسی در آن زمان برای مدت چهل شبانه روز روزه گرفت. پس در آخر بسیار گرسنه شد. 3- در این حال شیطان سراغ او آمد و او را وسوسه کرد و گفت: اگر این سنگ ها را تبدیل به نان کنی، ثابت خواهی کرد که فرزند خدا هستی. 4- اما عیسی به او گفت: نه، من چنین نخواهم کرد. زیرا کتاب آسمانی می فرماید: نان نمی تواند روح انسان را سیر کند؛ بلکه فقط کلام خداست که می تواند نیاز درونی او را برآورده سازد. 5- سپش شیطان او را به شهر اورشلیم برد و بر روی بام خانه خدا قرار داد. 6- و به او گفت: خود را از این جا (به پایین) بینداز و ثابت کن که فرزند خدا هستی؛ چون کتاب آسمانی می فرماید: خدا فرشتگان خود را خواهد فرستاد تا تو را از خطر حفظ کنن... آن ها نخواهند گذارد که حتی پایت به سنگ بخورد. 7- عیسی جواب داد: بلی، ولی همان کتاب نیز می فرماید: که خداوند را بی جهت آزمایش مکن. 8- سپس شیطان او را به قله کوه بسیار بلندی برد و تمام ممالک جهان و شکوه و جلال آن ها را به او نشان داد. 9- و گفت: اگر زانو بزنی و مرا سجده کنی، همه این ها را به تو می بخشم. 10- عیسی به او گفت: دور شو ای شیطان! کتاب مقدس می فرماید: فقط خداوند را بپرست و تنها از او اطاعت کن. 11- آن گاه شیطان دور شد و فرشتگان آمدند و عیسی را خدمت کردند.»
در انجیل در نامه یهودا به یک ماجرای جالب اشاره شده است. ماجرا در مورد بحث و جدال بین شیطان و رییس فرشته ها «میکائیل» بر سر بدن موسی بعد از مرگ موسی است.
نامه یهودا آیه های 9 و 10: «9... میکائیل، رییس فرشتگان، وقتی با شیطان بر سر جسد موسی بحث می کرد، به خود اجازه نداد به او تهمت بزند و اهانت کند؛ بلکه فقط گفت: «خداوند تو را توبیخ فرماید!» 10- اما این اشخاص هر چه را که نمی فهمند مسخره می کنند و ناسزا می گویند؛ ایشان هم چون حیوانات بی فهم، دست به هر کاری که دل شان می خواهد می زنند، و به این ترتیب، به سوی نابودی و هلاکت می شتابند.»
در منابع مسیحی، بحث از بازگشت مسیح به کره زمین در میان است و نبرد نهایی بین او و سپاهیان پاک و شیطان و سپاهیان پلیدش. بنا به اعتقاد اکثر فرقه های مسیحیت، در این نبرد شیطان شکست نهایی را می خورد، و همراه همه افراد و فرشته های پلید به «دریای آتش» رانده می شود و پلیدی برای همیشه از بین می رود.
از دیدگاه اسلام و قرآن شیطان جیست؟
در بسیاری از آیات قرآن، پیروی از شیطان به عنوان سمبل «ضداخلاق» معرفی شده تا آن جا که در بعضی آیات آمده است انسان دو راه در پیش دارد: «یکی راه خدا، و دیگری راه شیطان.»
در قرآن، شیطان پرستی، نقطه مقابل خداپرستی قرار داده شده است نظیر آیه: آیا پیمان نبستیم با شما ای فرزندان آدم که عبادت نکنید شیطان را، که او برای شما دشمنی آشکار است و این که مرا عبادت کنید؛ این راه مستقیم است؟» (یس، 61 ـ 62)
قرآن، شیطان یا ابلیس را موجود مستقلی از طایفه جن می داند که از آتش آفریده شده و مستقل از انسان است؛ بنابراین شیطان در قرآن به معنای هوای نفس یا قوه واهمه یا یکی دیگر از قوای نفس نیست و موجودی مستقل است.
واژه شیطان، گاهی به انسان شرور نیز اطلاق می شود و یا کسی که عصبانی است با گفتن «لعنت بر شیطان» عصبانیت خود را کاهش می دهد. در آیه دیگری در قرآن، آمده است: ای فرزندان آدم (بپایید) که شیطان فریبتان ندهد، چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند.» (اعراف، 27)
ظاهرا کار اصلی شیطان، وسوسه کردن انسان است که در چند مورد از آیات قرآن، درباره آن سخن رفته است. برای مثال، پس شیطان به او وسوسه کرد، گفت: «ای آدم آیا تو را هدایت کنم به درخت ابدیت و قدرتی که کهنه نشود.» (طه، 120)
در آیات سوره ناس، آمده است: بگو پناه می برم به پروردگار و صاحب اختیار آدمیان... از شر وسوسه شیطان که وسوسه می کند در دل انسان.»
در قرآن، در این زمینه، به چند عامل از جمله دادن وعده های دروغ به انسان، تکیه شده است: (شیطان) وعده شان می دهد و به آرزو کردن وادارشان می کند و جز فریب، شیطان وعده شان ندهد.» «به خدا قسم که (انبیا را) فرستادیم به سوی امت هایی پیش از تو، سپس شیطان کردار (بد) ایشان را در نظرشان زینت داد؛ پس او امروز دوستدارشان است و درگیر عذابی دردناکند.» (نحل، 63) «و شیطان کردارشان را برایشان زینت داد، پس ایشان را از راه (خدا) بازداشت، پس آنان هدایت نیافتند.» (نمل، 24) «(شیطان) وعده شان می دهد و به آرزو کردن وادارشان می کند و جز فریب، شیطان وعده شان ندهد.» (نساء، 120)
در قرآن، آمده است: خداوند برای هیچ کس، دو دل در درونش قرار نداده است.» (احزاب، 4) کسانی که دنبال شیطان می روند و حلقه عبودیت و بردگی وی را گردن می نهند، کم کم شیطان بر آنان مسلط می شود و عامل این تسلط سوء اختیار خود ایشان است؛ چنان که خدا در این زمینه گفته است: «تنها تسلط وی (شیطان) بر کسانی است که ولایت او را می پذیرند و آنان که به وسیله او (نسبت به خدا) مشرک باشند.» (نحل، 100) و «ما شیاطین را دوستان کسانی قرار داده ایم که ایمان نمی آورند.» (اعراف، 27)
در آیه دیگری آمده است: «و آن که از یاد خدا چشم پوشد، برای او شیطانی را برانگیزیم؛ پس او برایش همدم باشد.» (زخرف، 36)
در حقیقت محور و علت اساسى طرح شیطان، در ارتباط مستقیم با خلقت آدم است. وقتى خدا، «اراده» کرد که انسان را بیافریند، فرشتگان، از خداوند پرسیدند: آیا ما براى تسبیح و تقدیس تو کافى نیستیم؟! و اصولا خلقت انسان براى چیست؟ وقتى خداوند راز خلقت انسان را برایشان بیان کرد و به فرشتگان نوید داد که انسان خلیفه خدا، در زمین است، فرشتگان «متواضعانه دعوت» پروردگارشان را (مبنى بر سجده بر حضرت آدم) پذیرفته و بر آدم سجده کردند. در میان فرشتگان، ابلیس یا شیطان هم قرار داشت که او نیز مدت طولانى، عبادت خداوند را مى کرد؛ اما در جریان خلقت آدم، از اوامر خدا آن اطاعت نکرد.
وقتى خدا، به همه فرشتگان و ابلیس نیز در میان آن ها بود، فرمان داد: بر آدم سجده کنید، همه فرشتگان اطاعت کردند غیر از ابلیس که از این فرمان سرپیچى کرده و سجده ننمود. استدلالش هم این بود که: من از آتش آفریده شده ام و آدم از خاک. چگونه موجود برتر بر موجود پست تر سجده کند؟
از این رو، در قرآن و نمایندگان خدا از پیامبران و امام گرفته تا روحانیون، به انسان هاى مخالف خود تحت عنوان «شرور» و «اخلاق ناپسند» را نیز شیطان گفته اند.
در روايات شيعه هست که اسم اصلی شیطان، «حادث» بوده است. در آيه 34 بقره ابليس به نوعی داخل ملائک حساب شده است. ولی در جايی ديگر (آيه 50 سوره کهف) تصريح شده است که او از جن هاست. و همين مساله باعث شده است که در مورد ماهيت او دو نظر به وجود آيد.
يک عده گفته اند او از جن است و جن ها هم گروهی از ملائک هستند پس او هم نوعی فرشته است. و عده ای ديگر گفته اند او از جن است و جن ها موجوداتی غير از ملائک هستند. چرا که طبق آيه 27 انبياء و 6 تحريم ملائک معصومند در حالی که در آيات زيادی و از جمله در خود سوره جن، از کفر برخی جن ها خبر داده است. و نيز جن ها طبق آيات قرآن مکلفند در حالی که فرشته ها مکلف نيستند. اين قول دوم قول اکثر علمای شيعه است در تفسير عياشی، ص 34 ذيل تفسير آيه 34 بقره روايتی به نقل از امام صادق می کند: «ابليس از ملائک نبود و امری از آسمان را هم عهده دار نبود ولی همراه ملائک بود و ملائک را از خود می دانستند ولی خدا می دانست که او از آن ها نيست. تا اين که واقع شد از او آن چه واقع شد.» و از اين قبيل روايات در کتب علمای شيعه زياد است. ملائک نیز در نزد آن ها، درجاتی دارند. برخی ملائک برزخی هستند؛ برخی در زمين هستند و شيطان در ميان ملائک زمينی بوده است.
در آيه 12 اعراف، صفحه 76 آمده است که ابليس از آتش خلق شده است. و نيز از آيات قرآنی روشن است که خلقت او قبل از آدم بوده است. هم چنین از خطبه قاصعه نهج البلاغه پيداست که خلقت او، هزاران سال قبل از آدم بوده است و هزاران سال اهل عبادت بوده است. ولی در جريان سجده بر آدم، عجب و خودبينی و تکبر باعث عصيان شد. از آيات 50 کهف و 27 اعراف و 94 و 95 شعرا و 112 انعام برمی آید که ابليس، دارای فرزندانی است و نيز شياطينی از انس و جن دانسته يا نادانسته تحت فرمان او هستند و او را ياری می کنند. و نيز در آيات قرآن آمده است که کار او، وسوسه کردن، اغواکردن، زيبا جلوه دادن بدی ها، ايجاد غرور و فريب، وعده دروغ دادن و ايجاد آروزهای کاذب در دل ها، ترساندن از فقر و القاء افکار بد در قلب های انسان هاست. در اين گونه از کارها، تسلط شيطان تنها در حد ايجاد زمنيه است و قدرت مجبور کردن کسی را ندارد. آيه 22 سوره ابراهيم، آيه 42 و 68 يوسف، نشان می دهند که شيطان می تواند باعث فراموشی موقتی نيز بشود. با توجه به آيه 275 قره و روايات فراوانی که در کتب علمای شیعه آمده است برخی مفسرين از جمله علامه طباطبايی معتقدند که جن ها و شياطين می توانند در برخی امراض مثل جنون دخالت داشته باشند.
به این ترتیب، در بسياری از آموزه های اديان ابراهيمی مثل يهود و مسيحيت در مورد شيطان (ابليس)، همان مسایل دیگر با آموزه هاي قرآنی مشترک است و تنها در برخی جزئيات در میان یهودیت، مسیحت و اسلام اختلاف وجود دارد. اما شيطان، در برخی اديان باستانی چون دين زرتشت، ماهيتی کاملا متفاوت با شيطان مورد نظر قرآن دارد. بنابراين، کلمه «اهريمن» در دين زرتشت با کلمه «شيطان» و ابليس مترادف نيست. اهريمن، يک نوع نگرش نسبت به امور شر دارد. به یک معنی شيطان در نزد مذهبیون، برای انسان، مثل يک حريف قدرت مند است که در سايه تمرين و رقابت با او، انسان می تواند «استعداد» خود را «شکوفا» سازد؟!
یک شنبه ششم آذر 1390 - بیست و هفتم نوامبر 2011
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر