شانزدهم آذر روز دانش جو، چه باید کرد؟!

بهرام رحمانی
جنبش دانش جويی و نقشی كه اين جنبش در تحولات آينده جامعه، ايفا خواهد كرد و هم اکنون که در مقطع 16 آذر، روز دانش جو قرار داریم، چه باید کرد؟ و بررسی راه کارهای اساسی این جنبش، مهم ترین مباحث روز است. در سه دهه اخير، دانش جويان فعال ترين نيروی مقاومت در برابر تهاجمات گرایشات ارتجاعی و در راس همه حکومت اسلامی بوده و در شرايط كنونی، سازماندهی هرگونه مبارزه جدی در جامعه، بدون نقش فعال دانش جويان ناممكن است.  
در تجمعات، سمينارها و جلسات مختلفی كه جهت بررسی اين جنبش و دشواری های كنونی آن و خواست هایش در رابطه با سالگرد 16 آذر برگزار می شود بی شک همه شركت كنندگان بر نقش و اهميت جنبش دانش جويی ايران در تحولات و روندهای آتی جامعه تاكيد دارند.
دانش جويان فعال ترين نيروی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ايران هستند و موضع و عملكرد آنان نیز تاثيراتی به سزایی بر تحولات حال و آينده دارد. بنابراین، با توجه به نقش آن ها، به عنوان خلاق تر و فعال ترين و آگاه ترين بخش جوانان ايران، نقش تعيين كننده ای در كل جنبش جوانان ايران دارد.
دانشگاه و آموزش عالی نوین در ایران، قدمت زیادی ندارد. در قرن بیستم با ورود نهاد دانشگاه از غرب به ایران، نخستین نهاد آموزش عالی نوین با نام دانشگاه تهران در ایران تاسیس شد. برخی شهرهای بزرگ آن زمان از جمله شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد هم از این نهاد بی نصیب نماندند. دانشگاه ها تاسیس شدند و رشته های اصلی و پایه با بخش عمده ای از اساتید خارجی و تعدادی مشخص دانش جو کار خود را در ایران آغاز کردند.
سال های دهه 30 تا 50 شمسی دانشگاه ها روند علمی خود را طی می کردند اما هنوز در ابتدای راه بودند. بسیاری از رشته ها تازه پایه گذاری شده بود و هنوز هم بسیاری از افراد به دلیل نبود رشته های دانشگاهی مورد علاقه راهی دانشگاه های خارج از ایران بودند.
در مقطع انقلاب 1357 مردم ایران، تعداد دانش جویان دانشگاه های کشور حدود 150 هزار نفر بود و امروز این تعداد پس از 33 سال به چهار و نیم میلیون نفر رسیده است.
بر اساس اطلاعات گروه آمار موسسه پژوهش و برنامه ‌ریزی آموزش عالی، جمعیت دانش جویی کشور در سال تحصیلی 90-89 برابر 4 میلیون و 116 هزار و 593 بوده است. مسعود هادیان دهکردی، رییس موسسه پژوهش و برنامه ‌ریزی آموزش عالی در گفتگو با خبرنگار مهر اعلام کرد: جمعیت دانش جویی در سال تحصیلی 90-89 حدود 10 درصد بیش تر از جمعیت دانش جویی در سال تحصیلی گذشته ‌اش بوده است.
اگر این افزایش 10 درصدی را به عنوان یک روند در افزایش جمعیت دانش جویی کشور در هر سال تحصیلی نسبت به سال تحصیلی قبلش بدانیم، می ‌توان دست به این برآورد زد که جمعیت دانش جویی کشور در سال تحصیلی 91-90 بیش از 400 هزار نفر نسبت به سال 90-89 بیش تر می ‌شود. بنابراین بر اساس این مدل، جمعیت دانش جویی کشور در سال تحصیلی 91-90 به 5/4 میلیون نفر می‌ رسد.
حکومت اسلامی، با هدف پاکسازی دانش جویان و اساتید چپ و سوسیالیست و آزاد خواه و هم چنین اسلامی کردن دانشگاه ها، حرکت ارتجاعی «انقلاب فرهنگی» راه انداخت و دانشگاه های کشور را طی دو سال تحصیلی 60 - 59 و 61 - 60 تعطیل کرد.
نگاهی اجمالی به دانشگاه های کشور و آموزش عالی نوین در ایران و خواست های دانش جویان و نقش مهم آنان در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور، نشان می دهد که در این 33 سال، 507 دانشگاه، دانشکده، آموزشکده، مجتمع آموزش عالی، موسسه آموزش عالی، مرکز آموزش عالی، پژوهشگاه، پژوهشکده و مراکز پژوهشی اعم از دولتی و غیردولتی در سراسر کشور فعالیت دارند.
از این میان تعداد 302 مرکز به بخش دولتی و 205 مرکز به بخش غیردولتی اختصاص دارد. علاوه بر آن سه دانشگاه جامع علمی - کاربردی، پیام نور و آزاد اسلامی واحدهای تابعه ای را نیز دارند که دانشگاه پیام نور با 993 واحد، دانشگاه جامع علمی - کاربردی با 566 مرکز و دانشگاه آزاد اسلامی با 441 مرکز و واحد در این گروه قرار گرفته اند.
تعداد دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی دایر در کشور، بالغ بر 2 هزار 276 مرکز است که از این میان 119 دانشگاه و مرکز دولتی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و 44 دانشگاه و دانشکده مستقل وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است.
آمار تعداد دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی دایر در کشور نشان می دهد که دانشگاه جامع علمی کاربردی بیش ترین تعداد واحد دانشگاهی در سراسر کشور را دارد و پس از آن به ترتیب دانشگاه های پیام نور و دانشگاه آزاد اسلامی بیش ترین تعداد واحد دانشگاهی در کشور را دارند. این سه دانشگاه هم چنین بیش ترین سهم را در برخورداری حتی شهرستان های کوچک یا دورافتاده کشور از آموزش عالی را دارند.
عبدالله جاسبی، رییس دانشگاه آزاد اسلامی، امروز چهارشنبه 30 شهریور ماه 90، تعداد دانش جویان این دانشگاه در سال تحصیلی جدید را یک میلیون و 70 هزار نفر با 30 هزار عضو هیئت علمی اعلام کرده است.
علیرضا اژدر، معاون دانشگاه پیام نور کشور، دانش جویان در حال تحصیل در واحدهای دانشگاهی پیام نور را بالغ بر یک میلیون و 100 هزار نفر اعلام نموده است.
اکنون بیش از 100 هزار عضو هیئت علمی در دانشگاه های کشور مشغول آموزش هستند. البته آموزش عالی در ایران با توجه به سیاست های ارتجاعی و علم ستیز حکومت اسلامی، از کیفیت پایینی برخوردارند.
از دیگر شاخص های قابل توجه در طول تاریخ آموزش عالی نوین در ایران، حضور زنان در دانشگاه ها است. به طوری که در سال های اخیر دختران 60 درصد ورودی دانشگاه ها را به خود اختصاص داده اند.
بر اساس آمار رسمی اعلام شده، 7/58 درصد کل دانش جویان شاغل به تحصیل در مراکز دولتی را زنان تشکیل داده اند. این آمار در بخش غیردولتی 3/42 درصد بوده است و بیش ترین تعداد آن ها در مقطع کارشناسی است.
در حال حاضر در همه 31 استان کشور دانش جو وجود دارد. اما با این حال تمرکز 46 درصد از کل دانش جویان کشور در 5 استان تهران، اصفهان، خراسان رضوی، خوزستان و فارس صورت گرفته است.

در دو سال اخير، برخی از تحليل گران از افت جنبش دانش جويی سخن گفته اند. پس از سركوب حركت 1388 و برخورد جنایت کارانه و غیرانسانی با حركات اعتراضی در این سال، تحرک جنبش دانش جویی نیز محدود گرديده و پس از سال 88، ما شاهد تظاهرات بزرگ از نوع تظاهرات پس از وقايع كوی دانشگاه و سال 88 نيستيم.
اين خصوصيت جنبش دانش جويی و هر جنبشی است كه پس از هر سركوب گسترده، تا مدتی اشكال ديگری از مبارزه و اعتراض را پیش می گیرد. اما پس از مدتی اعتراضات بعدی را در ابعادی وسيع تر و با خواست ها و شعارهای راديكال تر سازمان دهی می کند. تاکنون جنبش دانش جویی، هزينه های سنگينی را در راه مبارزات خود پرداخت کرده است.
هم اکنون مهم ترین چه باید کرد در جنبش دانش جویی، امر تشکل و مبارزه متحد و آگاهانه سراسری است؛ دانش جويان نيازمند تشكل هايی هستند كه بتواند تمامی و یا بخش چشم گیری دانش جويان را نمايندگی كند. تنها تشكلی كه می تواند در اين مقام قرار گيرد شوراهای دانش جويی منتخب خود دانش جويان  است. در چنين شوراهایی، دانش جويان با گرايشات گوناگون می توانند حضور داشته باشند و تركيب این شوراها انعكاس مجموعه جنبش دانش جويی خواهد بود.
نمایندگان شوراها و یا هر اسم دیگری برای خود برگزیند قاعدتا باید منتخب دانش جويان باشد. این تشکل ها، وظيفه دفاع از منافع عمومی دانش جويان را عهده دار خواهند بود. دفاع از منافع صنفی - سیاسی دانش جويان، طبيعتا از اصلی ترین و مركزی ترين وظايف اين تشكل هاست.
جنبش دانش جویی، در عین حال از منافع کل جامعه، به ویژه مبارزه کارگران، زنان، جوانان، روشنفکران و هنرمندان نیز دفاع می کند.
اما موانع و دشواری های كنونی جنبش دانش جويی در خودسازمان دهی سراسری، شبیه همان دشواری های كل جنبش های اجتماعی دیگر چون جنبش کارگری و جنبش زنان و غیره است.
یک مشكل دیگر جنبش دانش جويی ايران، وجود رابطه و تلاش احزاب در تاثيرگذاری بر جنبش دانش جويی است. برقراری رابطه با احزاب و سازمان ها و تبادل نظر و مشورت و همکاری به خودی خود اشکالی ندارد. اشکال مهم آن جاست که برخی از این سازمان ها و احزاب نسبت به جنبش های اجتماعی، نگرش سکتاریستی و ابزاری دارند و سعی می کنند به هر بهایی شده آن را به زایده تشکیلاتی خود تبدیل کنند. چنین نگرشی تاکنون ضربات زیادی به جنبش دانش جویی، کارگری و زنان زده است.
یک کمبود مهم جنبش دانش جویی در دو سال اخیر خروج تعداد زیادی از فعالین سیاسی این جنبش، از کشور است. فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران، به حدی سنگین است که بخشا فعالین جنبش های اجتماعی، سیاس و فرهنگی ناچارا کشور را ترک می کنند. در این میان، فرار مغزها و دانش آموختگان از ایران، به واژه هایی طبیعی تبدیل شده اند. حتی ان بخش از دانش جویانی که با بورسیه دولتی به خارج اعزام می شوند تعداد کمی از آن ها، پس از پایان تحصیلات خود به ایران برمی گردند.
مطابق گزارش های ارایه شده از سوی اداره کل بورس و امور دانش جویان خارج، در سال 81 جمعا یک هزار و 266 دانش جوی مشغول به تحصیل در خارج از کشور وجود داشته که از میان این عده به ترتیب 13/ 28 درصد افراد در دانشگاه های انگلستان، 2/12 درصد در دانشگاه های کانادا و 5/11 درصد در فرانسه مشغول به تحصیل هستند.
طبق آمار این اداره کل، در سال 81 تعداد 157 نفر از دانش جویان اعزامی به کشور مراجعت کردند و این در حالی است که بر اساس آمار سال 77 و 78 به طور متوسط 175 نفر جهت ادامه تحصیل در دوره های دکترای کامل به خارج از کشور اعزام شده اند و انتظار می رود تا سال 81 به همین تعداد به کشور مراجعت نموده باشند.
شایان ذکر است که از 240 مدال آوری که در المپیادهای مختلف شرکت کرده بودند 120 نفر آن ها تاکنون از کشور خارج شده که از این میان بیش ار 90 نفر در ایالت های مختلف آمریکا اقامت کرده اند.
براساس گزارش صندوق بین المللی پول، ایران از نظر مهاجرت در بین 91 کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان رتبه نخست را دارد به نحوی که سالیانه 150 تا 180 هزار تحصیل کرده از ایران خارج می شوند.
آمار صندوق بین المللی پول و نتایج مطالعات در 61 کشور نشان دهنده این است که افراد دارای تحصیلات عالی، بیش ترین نرخ مهاجرت را دارند و جهت کلی این حرکت نیز از سوی کشورهای کم تر توسعه یافته به سمت کشورهای توسعه یافته به خصوص آمریکا بوده است.
بر اساس آمار ارایه شده از سوی بنیاد علمی آمریکا، در میان مهاجران مقیم این کشور پس از کشورهای هند و چین، کشور ایران در رتبه سوم قرار دارد و به ترتیب از این کشورها 228، 165 و 105 هزار نفر با تحصیلات عالی به آمریکا مهاجرت کرده اند و چنان چه به جمعیت این سه کشور توجه شود، رتبه نخست مهاجرت نخبگان به آمریکا را در جهان کشور ما از آن خود کرده است. هم چنین بیش از 80 درصد برگزیدگان المپیادهای علمی سال های اخیر و اکثر رتبه های دو رقمی کنکور جذب دانشگاه های خارجی و به ویژه آمریکا شده اند که بیش تر آن ها اندیشه بازگشت به کشور را ندارند، ضمن این که 90 نفر از 125 استعدادهای درخشان کشور، یعنی 72 درصد از کسانی که در سال های اخیر در المپیادهای جهانی رتبه کسب کرده اند در حال حاضر در دانشگاه های آمریکا تحصیل می کنند که امید به بازگشت شان به کشور حداکثر 3 درصد است.
یکی از اصلی ترین فشارها بر دانشگاه و دانشگاهیان، توسط دولت و گرایشات ارتجاعی مذهبی اعمال می شود. همان طور که در بالا نیز اشاره کردیم حکومت اسلامی، به مدت دو سال دانشگاه ها را تعطیل کرد تا این مراکز علم و دانش را اسلامی کند. اما تجربه سه دهه اخیر نشان داده است که حکومت اسلامی در این راه، پیشرفت چندانی نداشته و به همین دلیل خامنه ای و دیگر سران مرتجع حکومت در سخن رانی های خود، هم چنان به اسلامی کردن دانشگاه ها و بومی - اسلامی کردن دروس دانشگاهی تاکید می ورزند.
حقیتا انقلاب فرهنگی حکومت اسلامی، لطمات بزرگ انسانی و علمی بزرگی به جامعه ایران زده است. از خمینی تا خامنه ای، از سروش تا رفسنجانی، از موسوی تا خاتمی و احمدی نژاد، همه و همه در سرکوب جنبش های اجتماعی جامعه ایران، از دستگیری و شکنجه و اعدام و ترور فعالین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نقش داشتند و دارند. بنابراین، هدف مبارزه رادیکال و انقلابی سرنگونی کلیت حکومت اسلایم است و نه جناحی از آن.
به تازگی ریيس پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی، از بازنگری در ۵۵۵ درس منتخب از ميان ۳۸ رشته علوم ‌انسانی خبر داده است. به گزارش خبرگزاری فارس، حميدرضا آيت‌ اللهی ریيس پژوهشگاه علوم ‌انسانی و مطالعات فرهنگی وزارت علوم، تحقيقات و فناوری در نشستی خبری با بيان اين که ۳ هزار و ۲۱ نفر از استادان در ارتباط با ۵۵۵ درس منتخب از ميان ۳۸ رشته که برای بازنگری انتخاب شده بودند، همکاری داشتند، گفت: با توجه به کاستی ‌های متعدد رشته ‌های علوم ‌انسانی در کشور که روز آمد نبود و مناسب فرهنگ ايرانی اسلامی نبود، بر همين اساس با توجه به يکی از دغدغه‌ های جدی مقام معظم رهبری تعدادی از منابع مورد بازنگری قرار گرفت.
به گفته او، برخی از سرفصل‌ ها و منابع دروس کارشناسی رشته ‌های علوم ‌انسانی بيش از ۲۰ سال تغيير نکرده بود بنابراين، براساس ماموريتی که وزارت علوم به پژوهشگاه علوم‌ انسانی و مطالعات فرهنگی محول کرد، قرار شد در مرحله اول، طرح بازنگری سرفصل‌ ها و منابع دروس کارشناسی ۳۸ رشته با همياری استادان، پژوهشگران و متخصصان صورت بپذيرد.
حميدرضا آيت‌ اللهی، درباره تعداد دروس انتخاب شده برای بازنگری سرفصل ‌ها و منابع گفت: اقتصاد با ۲۹ درس، تاريخ با ۱۳ درس، حقوق با ۲۱ درس روانشناسی با ۵۰ درس، زبان و ادبيات انگليسی با ۱۳ درس، زبان و ادبيات فارسی با ۱۳ درس، علوم‌ اجتماعی با ۲۳۶ درس، علوم تربيتی و مشاوره با ۲۳ درس، علوم‌ سياسی با ۲۲ درس، فلسفه با ۹۰ درس، مديريت با ۱۷ درس و ارتباطات و روزنامه ‌نگاری با ۲۸ درس، دروس انتخاب شده برای بازنگری سرفصل ‌ها و منابع هستند. به گفته او، رشته علوم اجتماعی با ۲۳۶ درس و رشته‌ های تاريخ زبان و ادبيات انگليسی و زبان و ادبيات فارسی با ۱۳ درصد به ترتيب بيش ترين و کم ترين دروس بازنگری شده را به خود اختصاص داده ‌اند.
هم زمان با اجرایی شدن پروژه اسلامی کردن دانشگاه ها، آیت الله مصباح یزدی، از مجریان این طرح، از دولت خواست تا «اراده جدی» داشته باشند. او، مشخصا به نقد رشته روان شناسی پرداخت و گفت «کل نظام» باید به اسلامی شدن محیط آکادمیک کشور کمک کند. او از «آتشی عظیم» سخن گفت که «فرهنگ ما» را تهدید می کند و هر کس به اندازه توان خود باید برای مهار آن گام بردارد.
«ابزار و مقدمات اساسی در زمینه تحول علوم انسانی نیاز است و پشتوانه در زمینه تغییر علوم حرف اول را می ‌زند.» این حرف کسی است که به ویژه در دو سال گذشته، دغدغه ویژه ای نسبت به اسلامی کردن فضای آکادمیک کشور داشته است.
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، روز چهارشنبه ۲5 آبان 1390، در همایش گروه ‌های تخصصی تحول در علوم انسانی به حامیان اسلامی شدن دانشگاه ها این «نوید» را داد که خداوند به آن ها «کمک» خواهد کرد. او که در شهر قم سخن رانی می کرد گفت: «با وجود همه سختی‌ ها اگر کسانی اراده جدی در زمینه اسلامی ‌سازی علوم داشته باشند می‌ توانند علوم انسانی را اسلامی کرده و قدم سنجیده و حساب شده‌ای را بردارند و بدون تردید خداوند آن ها را کمک می‌ کند.»
این سخنان مصباح یزدی، نشان می دهد که حکومت اسلامی، پس از سی و سه سال هنوز موفق به اسلامی کردن دانشگاه نشده است. او، می گوید: «باید کل نظام به یک عزم ملی بپردازند تا با تبیین و اصلاح این وضعیت، اسلامی شدن علوم انسانی صورت گیرد.»
پروژه اسلامی کردن دانشگاه، به ویژه در دولت نخست محمود احمدی نژاد تشدید شد. چهار سال پیش، محمد مهدی زاهدی، وزیر علوم دولت نهم در نشستی با آیت الله مصباح یزدی از برنامه ریزی برای آن طی 5 سال آینده خبر داد و اظهار امیدواری کرد که «با برنامه ريزی های منسجم به جايی برسيم که هنگام ورود به دانشگاه حس کنيم به يک دانشگاه اسلامی قدم گذاشته ايم.»
محمود احمدی نژاد، خود در صف مقدم این پروژه قرار داشت. او و حاميانش از آغاز دولت نهم صراحتا از لزوم تصفیه اساتيد سكولار، ليبرال و ماركسيست سخن گفته اند. نخستين جرقه ها شهريور سال 85، يك سال پس از به قدرت رسيدن محمود احمدی نژاد زده شد؛ هنگامی كه احمدی نژاد در جمع گروهی از دانش جويان، نظام آموزشی ايران را به «150 سال حاکميت سکولاريسم» متهم کرد و از دانش جويان خواست برای تغيير نظام آموزشی همکاری کنند.
این جرقه پس از آن شعله ور شد که دو سال پیش، سیدعلی خامنه ای رهبر حکومت اسلامی، پس از نمایش انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و راه پیمایی های میلیونی و نقش گسترده جوانان در این راه پیمایی های اعتراضی، از افزایش دانش جویان علوم انسانی در دانشگاه ها شکوه کرد. خامنه ای، در توضیح نگرانی های خود گفته بود: «آموزش این علوم انسانی در دانشگاه ها منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی خواهد شد.»
حالا آیت الله مصباح یزدی که از نزدیکان و هم فکران خامنه ای است و حتی فیلمی از تلاش وی برای بوسیدن پای رهبر حکومت اسلامی در یک دیدار منتشر شده، به نظر او اشاره کرده تا محکم تر رشته های «ضد اسلامی» را معرفی کند که روان شناسی یکی از آن ها است.
مصباح، می گوید: «بر اساس فرمایش مقام معظم رهبری، روانشناسی یکی از علومی بوده که دارای پایه‌ های ضد اسلامی است.»
دانشگاه علامه طباطبایی، در آغاز سال تحصیلی 13 رشته مرتبط با علوم انسانی را از لیست رشته های خود حذف کرد. رشته های جامعه شناسی و روانشناسی از جمله قربانیان سیاست های ارتجاعی دولت محمود احمدی نژاد بودند. همان دو رشته که به غیر از مصباح، رییس دستگاه قضایی حکومت نیز مخالف آن ها است. تابستان سال 89، آیت الله صادق لاریجانی، در انتقاد از تدریس این رشته ها در دانشگاه ها پرسیده بود: «چه معنی دارد در کشور خود تئوری‌ هایی درباب روانشناسی و جامعه‌ شناسی ترویج کنیم که بر پیش فرض‌ هایی استوار است که به هیچ ‌وجه با پیش فرض ‌های دینی ما هماهنگی و هم خوانی ندارد.»
طرح هایی هم چون جداسازی کلاس های دانش جویان دختر و پسر، اسلامی کردن واحد های درسی، حذف واحد های درسی علوم انسانی، حذف برخی رشته های علوم انسانی، و حتی اسلامی کردن سئوال های کنکور کارشناسی ارشد در برخی رشته ها از جمله تلاش های دولت در شش سال اخیر برای اجرای نظریات خامنه ای و مصباح بوده است.
معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم ماه گذشته در یک کنفرانس مطبوعاتی، اسلامی کردن دانشگاه ها را قانونی نامیده بود؛ قانونی که به گفته او، از 24 سال پیش مطرح بوده است. غلامرضا خواجه سروری، گفته بود روسای دانشگاه های کشور 7 کار گروه تشکیل داده اند تا اسلامی کردن را «عملیاتی» کنند. به گفته او: «وزارت علوم درصدد است كه اسلامی ‌كردن دانشگاه‌‌ ها را در محتوا و باطن عملی كند اگرچه به ظواهر نيز در اين راستا توجه می ‌كنيم.»
اخیرا سخن گوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس هشتم نیز گفته کامران دانشجو مصمم است در سال جاری دانشگاه ‌ها را از لحاظ شکل و محتوا به آموزه‌ ها و ارزش‌ های اسلامی و به طور کلی اسلامی کردن دانشگاه‌ ها نزدیک کند. دانشجو، وزیر علوم، و از اصلی ترین طرفداران اسلامی کردن محیط دانشگاه ها در کشور، معتقد است: «حتی الامکان باید از اختلاط بی ‌مورد دانش جویان دختر و پسر جلوگیری شود و این سیاستی است که خانواده ها، مجلس، روحانیت و علاقمندان به نظام، مراجع تقلید بر روی اجرای آن تاکید دارند.»
وقایع 16 آذر 1332، انقلاب 57، انقلاب فرهنگی 59، 18 تیر 78 و اعتراضات میلیونی سال 1388، وقایع تاریخی مهم و نقط عطف هایی هستند. در وقایع این دوره ها، هر بار کارگران، زنان، دانش جویان، جوانان، روشنفکران و هنرمندان به میدان آمدند تا مستقیما سرنوشت خود را به دست خویش رقم بزنند با سرکوب های وحشیانه حکومت های سرمایه داری مواجه شدند و بهای بسیار سنگینی پرداختند. یک دلیل مهم این وضعیت، عدم شفاف بودن صف بندی ها و استراتژی انقلابی و رادیکال و کارگری کمونیستی با گرایشات رفرمیستی و لیبرالی و مذهبی و ناسیونالیستی و غیره بوده است. اصولا این تجارب تاکنونی ما را باید به این واقعیت برساند که اگر جنبش های اجتماعی رادیکال و انقلابی مستقل از جناح های حکومتی و رفرمیست ها و اصلاح طلبان و لیبرال ها، شعارها و خواست ها و اهداف و استراتژی طبقاتی خود را مطرح نکنند هر تغییر تازه ای هم در جامعه ما پدید آید شاید هم چون گذشته چیزی نصیب کارگران، زنان و دانش جویان و به طور کلی آزادی خواهان و محرومان جامعه و مردم تحت ستم نخواهد شد. تغییراتی که همین امروز در لیبی و مصر و قبل از این ها نیز در عراق و افغانستان شاهد آن بودیم، هرگز به نفع مردم این کشورها و رفاه و امنیت و آزادی های فردی و جمعی آن ها منجر نشده است. به خصوص که در شرایط حاضر صفی از اصلاح طلبان حکومتی نا ناسیونالیست ها و شوینیست ها و لیبرال ها را با شعار عوام فریبانه «دخالت انسان دوستانه» راه انداخته اند و یکی پس از دیگری در مقابل مامورین دست چندم دولت های قدرت مند غربی سر تعظیم فرود می آورند تا آمریکا و ناتو با موشک ها و هواپیماهای مجهز به بمب های چند تنی خوشه ای و شیمیایی و اتمی ویران گر، در ایران نیز همانند لیبی دخالت «انسان دوستانه» کنند و چلبی ها و کرزای ها را به قدرت برسانند را باید بی وقفه افشا کرد. واقعا این اصلاح طلبان حکومت اسلامی و هواداران آن در داخل و خارج کشور، موجودات عجیبی هستند؟! یک دست شان در دست بخشی از حاکمیت ارتجاعی اسلامی و یک دست شان در دست دولت های قدرت مند است. و هر کدام به این ها امکانات مالی و سیاسی بدهد سر بر آستان او می گذارند. بنابراین، جنبش های اجتماعی و جنبش دانش جویی نباید اجازه دهند هم چون گذشته، به عنوان ابزاری مورد بهره برداری سیاسی گرایشات رنگارنگ بورژوازی واقع شود.
جنبش دانش جویی، اصولا در همه جهان، ماهیتی انسان دوستانه، برابری طلبانه و چپ دارد. در ایران نیز دانشگاه به ویژه از مقطع 16 آذر 32 تا انقلاب 57، سنگر گرایش چپ بوده اند. اما به ویژه در دهه نخست حکومت اسلامی، این جنبش هم چون جنبش های دیگر، شدیدا سرکوب شد و تاکنون نیز در امر پیش برد مبارزه خود، بهای گزافی پرداخت کرده است. دانش جویان چپ و مبارز در این سه دهه اخیر، هر موقع فرصتی تاریخی گیر آورده اند رهبری گرایش چپ و سوسیالیستی را در راس این جنبش قرار داده اند. در این سه دهه، جریانات راستی که در راس جنبش دانش جویی ایران قرار گرفته اند، اغلب دست ساخته دولت بودند.
به این ترتیب، همه شواهد و مواضع سران حکومت نشان می دهند که پروژه اسلامی کردن دانشگاه ها، به طور جدی تر از همان سال 1359 آغاز شده و هم چنان در جا می زند و دلیل اصلی عدم پیشرفت شان، پوچ و بی محتوا بودن بحث های اسلامی - بومی کردن دانشگاه ها از یک سو و اعتراض و مقاومت دانش جویان و برخی از اساتید دانشگاه ها از سوی دیگر است. تشکل های صنفی - سیاسی دانش جویان، هر گز در مقابل این تعرض ارتجاعی اسلامی حکومت به دانشگاه ها، خاموش نبوده اند. همین ماه گذشته، هزاران تن از دانش جویان کشور در اعتراض به سیاست های دانش جویی دولت، دست به تجمعات اعتراضی زدند. آن ها در این تجمعات از جمله به پروژه اسلامی کردن دانشگاه ها، تغییر سرفصل ها و‌ حذف رشته ‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی، سهمیه‌ بندی در رشته ‌های مختلف با هدف کاهش تعداد دانش جویان دختر، تفکیک جنسیتی در کلاس‌ ها، تدوین آیین ‌نامه ‌های انضباطی جدید برای افزایش محدودیت ‌های دانش جویان در محیط دانشگاه اعتراض کرده بود.
در ماه های اخیر تجمع های اعتراضی در دانشگاه های امیرکبیر، زنجان، کردستان، دانشگاه شهر کرد، دانشگاه يزد و...، برگزار شده است. هم چنین تابستان امسال نیز 9 استاد دانشگاه علم و صنعت تهران به رییس مجلس شورای اسلامی نامه ای نوشتند و به محدود کردن ظرفیت پذیرش دانش جویان دختر در دانشگاه ها اعتراض نمودند.
بی شک، مهم ترین تفاوت موجود در قیاس با دوران ابتدای انقلاب سال 1357 مردم ایران، تحولات چشم گیر کمی و کیفی در دانشگاه ها و گرایشات سیاسی درون جنبش دانش جوی کشور است که قابل مقایسه با آن دوران نیست. هم اکنون رقم دانشگاه ها و مراکز عالی، ده ها برابر افزایش یافته است؛ جنبش دانش جویی در این سه دهه، تحولات بی شمار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را از سر گذرانده و تجارب فراوانی کسب کرده است؛ شعارها و مطالبات جنبش دانش جویی با واقعیات های زندگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نه فقط دانشگاهیان، بلکه با کل جامعه اجین شده است و جنبش دانش جویی خود را متحد واقعی جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش بی کاران و جوانان و مردم تحت ستم سراسر ایران می داند. به علاوه مهم تر از همه، چندین سال است که جنبش دانش جویی با صدای بلند شعار «سوسیالیسم یا بربریت» را سر می دهد و به انواع و اقسام اهداف و استراتژی های سرمایه داری و لیبرالی را تجربه کرده و به نقد آن ها رسیده است.
رسالت جنبش دانشجویی این است که طرح مطالبات واقعی مردم و تحقق آرمان های انسانی خلاق و پویا و رشد یابنده و جهان شمول باشد. جنبش دانش جویی، هم چنین باید از نزدیک نیازها، مشکلات و مطالبات مردم را پیگیری کند و مستقل از جناح بندی های حکومتی و دخالت نادرست و غیراصولی هر حزب و سازمانی به آن مسائل بپردازند.
جنبش دانش جویی، هم چنین باید منتقد سیاست ها و ضعف های خود باشد و نقاط ضعف و قوت خود را جمع بندی کند و به کار بندد. این نقدها و جمع بندی های فعالین جنبش دانش جویی، باید بدون ملاحظه نفوذها و فشارهای بیرونی، مسیر و هدف خود را به صورت مستقل و متناسب با نقش و توان و جایگاه واقعی جنبش شان صورت گیرند و سیاست ها و خط مشی های مناسبی را نیز اتخاذ کنند. و اجازه ندهد که گروه ها و افراد و احزاب فرصت طلب و سکتاریست، در تغییر اهداف واقعی و طبیعی جنبش دانش جویی تاثیر منفی بگذارند. از این رو، جنبش دانش جویی، یک جنبش خلاق و پویا و خودآگاه است که تنها به رشد و گسترش و پویایی آزادی، برابری، عدالت در دانشگاه و جامعه فکر کرده و سخن گو و نماینده منافع عمومی مردم آزاده است؛ نه ابزار حاکمیت و جناح بندی ها آن و یا سازمان ها و احزاب سیاسی اپوزیسیون. جنبش ها، همواره مقدم بر سازمان ها و احزاب هستند.
بر این اساس، دانشگاه به عنوان نهادی که مرکز علم و دانش و خلاقیت است به همه مردم آزاده جامعه تعلق دارد و به هیچ وجه قابل تسخیر باندهای حکومتی و احزاب و گروه ها و جریانات سیاسی اپورتونیست و ارتجاعی نیست.
از سوی دیگر، روشن است که جنبش دانش جویی ایران روزهای سختی را می‌ گذراند. دانش جویان، بسیاری در زندان به سر می ‌برند و دانش جویان فعال حاضر در دانشگاه ‌ها، همواره از سوی نهادهای امنیتی مورد تهدید قرار می گیرند. حکومت، فضای سنگین امنیتی - پلیسی را در دانشگاه ها حاکم کرده است. در طی دو سال گذشته، امکان فعالیت از دانش جویان سلب شده و نشریات آن ها توقیف شده اند. حاصل این سرکوب ها، هزاران مورد بازداشت فعالان دانش جویی، صدور احکام انضباطی و قضایی سنگین برای دانش جویان، توقیف گسترده نشریات دانش جویی، تعطیلی دفاتر تشکل های دانش جویی، صدها مورد حکم محرومیت از تحصیل برای دانش جویان و حتی کشتن تعدادی از دانش جویان در جریان اعتراضات مردمی سال 88 و یا در فاجعه کهریزک و زندان اوین و غیره بوده است.
هم چنین تعداد کثیری از فعالان شناخته شده جنبش دانش جویی از کشور خارج شده و به ناچارا زندگی در تبعید را تجربه می کنند. بنابراین، در حال حاضر هزینه فعالیت سیاسی در دانشگاه های کشور، بسیار بالاست به طوری که امروز، کم تر دانش جوی فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران، وجود دارد که پرونده ای در کمیته های انضباطی یا محاکم قضایی نداشته باشد و به طور موقت و یا دائم از تحصیل محروم نگردد. اما کم نیستند آن بخش بخش از فعالین سیاسی دانش جویی چپ و سوسیالیست و آزادی خواه که آگاهانه هزینه می پردازند و حاضر به سکوت در قبال فشاهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نستند. به علاوه سکوت در مقابل تعرض حاکمیت، به معنای تن دادن به خشونت و ترور و وحشت حکومت و گردن گذاشتن به وضع موجود است که خود یک نوع خودکشی سیاسی و اجتماعی برای هر فعال سیاسی و به طور کلی برای کل جامعه است. از این رو، با وجود تمامی فشارهای ارگان های امنیتی و قضایی حکومت بر جنبش دانش جویی، کماکان دانش جویان فعال، همواره برای برون رفت از وضعیت موجود و تغییر آن، تلاش می کنند. جنبش دانش جویی، به سهم خود هرگز اجازه نخواهد داد حکومت اسلامی به حاکمیت وحشیانه و غیرانسانی خود ادامه دهد.
جنبش دانش جویی ایران، در میان جنبش های اجتماعی و سیاسی معاصر نظیر جنبش کارگری، جنبش زنان، بی کاران، جوانان؛ جنبش محیط زیست و...، دارای ظرفیت های بیش تری برای به چالش کشیدن حاکمیت است. این جنبش، در مخالفت با ساختار قدرت، صراحت بیش تری داشته و هم مطالباتش «ساختارشکنانه تر» بوده است. از این رو، جنبش دانش جویی، همواره در هر حرکت اعتراضی خود، سران و مقامات و مسئولین حکومت را به وحشت می اندازد.
در 16 آذر، روز دانش جوی، از جمله می توان شعارها و خواست های زیر را مطرح کرد: خروج نیروهای انتظامی و امنیتی از دانشگاه ها و مدارس عالی و خوابگاه های دانش جویی؛ لغو همه احکام انظباطی علیه دانش جویان؛ باز گرداندن دانش جویان اخراجی به دانشگاه ها برای ادامه تحصیلات شان؛ منع دخالت نیروهای انتطامی و گروه های امر به معروف و نهی از منکر در مسائل خصوصی و به ویژه در روابط عاطفی و جنسی دانش جویان؛ لغو گزینش دانش جو و یا استاد و مدرس دانشگاه ها و مدارس عالی عمومی بر اساس اعتقادات دینی، جنسیت یا منشا ملی؛ لغو سهمیه بندی دانش جویی بر اساس جنسیت و یا بر اساس وابستگی به نهادهای حکومتی؛ حذف معیارهای مبتنی بر جنسیت، مذهب، عقیده، ملیت در زمینه اعطای بورس و کمک تحصیلی، مسکن دانش جویی، انتخاب رشته و غیره؛ حق تدریس و تحصیل به زبان های ملت های غیرفارس ساکن سراسر کشور؛ پرداخت حقوق زمان بی کاری به میزان دست کم حداقل مزد برای همه بی کاران کشور؛ برقراری بیمه درمانی و بهداشتی؛ لغو هرگونه سانسور؛ لغو کار کودکان و تامین زیست و زندگی و تحصیل کودکان کار و خیابانی؛ آزادی تشکل ها و نشریات مستقل دانش جویی؛ آزادی همه زندانیان سیاسی؛ منع هر گونه شکنجه جسمی و روانی؛ لغو قوانین ضدانسانی چون اعدام و سنگسار؛ معرفی همه کسانی که در شکنجه ها، کشتارها، ضرب و شتم ها و تجاوزات به عنوان آمر و عامل نقش داشته اند؛ و...
شانزدهم آذر امسال، شاید جبش دانش جویی جرقه دیگری برای آغاز مبارزه ای پیگیر هم چون «بهار عربی» و «جنبش وال استریت را اشغال کنید!»، با استراتژی کارگری کمونیستی بزند!


چهارشنبه نهم آذر 1390 - سی ام نوامبر 2011

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر