ناصر اصغری
"قطعنامه پایانی خانههای کارگر سراسر کشور" بعد از گردهمائی سران این نهاد جاسوسی دولتی در بین كارگران در روزهای ٥ و ٦ آبان منتشر شد. "خانه كارگر" كه یكی از نهادهای مهم توطئه گری و جاسوسی رژیم است در این "قطعنامه" از همان ابتدا با ولایت فقیه و رژیم او "تجدید پیمان" می بندد و بار دیگر به جامعه و جنبش كارگری یادآوری می كند كه نهادی است در خدمت سركوب كه در مراكز كاری سرهم بندی شده است.
شاه كلید نشستها و قطعنامه های خانه كارگر در این قطعنامه هم آمده است: "خداوند بخشنده و مهربان را ستایش میکنیم که این توفیق را به ما عنایت کرد که یکبار دیگر خانواده بزرگ کارگری در قالب هیأت های اجرایی که به حق نمایندگان این قشر عظیم میباشند دور هم گرد آیند تا در سایه نظام جمهوری اسلامی و مقام عظمای ولایت ضمن تجدید پیمان با آرمانهای شهدای انقلاب و امام شهدا تعهد خود را به ادامه راه آنان اعلام نمایند." در بند اول این "قطعنامه" باز همین پاراگراف نقل قول شده در بند اول قطعنامه كه در واقع بند اول كلیه قطعنامه های خانه كارگر است، می آید: "حفظ نظام جمهوری اسلامی ـ پیروی از ولایت فقیه و استمرار راه شهدای انقلاب و امام راحل و پایبندی به قانون اساسی از اصول جدایی ناپذیر جامعه کارگری است و جامعه کارگری همانطور که تاکنون اثبات کرده پای آن خواهد ایستاد."
دو نقل قول بالا را اینجا آوردم تا توجه خواننده را به این نكته اصلی درباره خانه كارگر جلب كنم كه این نهاد نه یك تشكل كارگری زرد طرفدار دولت، كه معمولا سعی می كنند نشان دهند مستقل از دولت هستند؛ بلكه یك نهاد سیاه جاسوسی و سركوب دولت در میان كارگران است كه اعضای آن خود شخصا جا و بیجا اقرار می كنند دولتی است و واژه "كارگر" فقط در اسم آنست. بغیر از همان واژه "كارگر" هیچگونه ربطی به سوخت و ساز زندگی روزمره كارگران، مگر سركوب مداوم آن، ندارد.
در پرتو این تجدید پیمان با رژیم پوسیده جمهوری اسلامی، لازم است برای یادآوری، یكبار دیگر نگاهی گذرا به چگونگی بوجود آمدن خانه كارگر رژیم، رسالت و راز بقاء آن بیاندازیم.
خانه كارگر سرهمبندی می شود
در تاریخ بسیار اتفاق افتاده است كه تشكلهای زردی به دستور دولت و یا كارفرماها درست شده اند و با تمام ضدیتی كه با تشكلهای مستقل كارگری داشته اند، اما حاصل مستقیم و بلاواسطه سركوب تشكلها و فعالین مستقل كارگری نبوده اند. خانه كارگر رژیم جمهوری اسلامی اما با سركوب خانه كارگر واقعی كارگران در سال ١٣٥٨ و همچنین زیرمجموعه اصلی آن، شوراهای اسلامی كار هم حاصل قلع و قمع شوراهای واقعی كارگران در انقلاب ایران است. خانه كارگر رژیم از دل حزب جمهوری اسلامی و در حمله به محل تجمع نیروهای سوسیالیست و مبارز كه تحت نام خانه كارگر فعالیت می كردند، بیرون آمد. در ابتدای سر كار آمدن جمهوری اسلامی و در دل كشمكشهای جناحهای مختلف آن، حزب جمهوری اسلامی تلاش می كرد قدرت دولتی را قبضه كند. این موضوع بدون سركوب اپوزیسیون و كارگران چپ و كمونیست امكان پذیر نبود. رژیم اسلامی می دانست كه این جنبش و اعتصابات كارگری بودند كه حكومت پهلوی را سرنگون كردند و به عنوان یك رژیم ضدانقلابی كه وظیفه اش سركوب انقلاب بود، میدانست كه با جنبش كارگری چكار باید بكند. حزب اللهی های سر به حزب جمهوری اسلامی در میان كارگران و مشخصا علیرضا محجوب و علی ربیعی كه خود در اعتصاباتی دست داشته و رهبری كرده بودند، با سازمان دادن یك حمله سازمان یافته به "خانه كارگر" در سال ١٣٥٨، كه بهشتی و رفسنجانی پشت آن بودند، كارگران كمونیست را از این محل راندند كه خود مقدمه ای شد بر حمله به دفاتر سازمانهای چپ و كمونیست در همان سال و در انقلاب فرهنگی سال بعد از آن. خانه كارگر همچنین در راندن مدیران گماشته باند بازرگان در کارخانجات كه بعنوان "لیبرال" شناخته شده بودند و بعد از متواری شدن مدیران ساواكی و سر به رژیم شاه به این مسئولیتها رسیده بودند و از رقیبان اصلی حزب جمهوری اسلامی در كارخانجات بودند، نقش مهمی داشتند. در نتیجه رسالت سرهمبندی كردن "خانه كارگر" رژیم و "شوراهای اسلامی كار" كه مهمترین زیرمجموعه خانه كارگر و همچنین مقر آنها خانه كارگر بود، راندن مدیران دست نشانده جناح بازرگان و همچنین قلع و قمع شوراهای كارگری بود.
باندهای رژیم و خانه كارگر
خانه كارگر و زیرمجموعه هایش و بخصوص شوراهای اسلامی كار، در شكافهای رژیم و دسته بندی و باندهای رژیم، از آنجا كه دست ساز حزب جمهوری اسلامی وقت كه رفسنجانی، بهشتی و خامنه ای از مهره های اصلی آن بودند، می باشند، عمدتا در پیوند با باند رفسنجانی و خط امام رژیم اند. منتها از زمان حاشیه ای شدن "لیبرال"های اسلامی مهدی بازرگان و نهضت آزادی، توسط همه باندها و جناحهای رژیم تحمل شده و بعنوان نمايندگان كارگران برای این رژیم هر جا كه لازم بوده و بنابه ضرورت، قلمداد شده اند. و این شامل حمله با كلت و موكت بر به فعالین كارگری تا گزارش دادن بوی حتی كوچكترین خطری كه از جانب كسی بر علیه جمهوری اسلامی به مشامشان رسیده باشد، نیز می شود. اگر كاركرد خانه كارگر و شوراهای اسلامی اش هم مثل دیگر باندهای رژیم بود، آنها هم با هر دست بدست شدن قدرت در نهادهای اصلی حاكمیت مثل ریاست جمهوری اسلامی، مجلس های شورای اسلامی و خبرگان، شورای نگهبان، شوراهای شهر و روستا و غیره و غیره، كنار گذاشته و بی خاصیت می شدند. اما می دانیم كه چنین نشده اند. در نتیجه آنچه كه این نهاد را ویژه می كند، بازوی پلیسی رژیم و مدیریت بودن آنها در بین كارگران می باشد.
خبرگزاری ایلنا در ۷ اردیبهشت ماه بنقل از حسن صادقی نوشته بود :"اگر تشكلهاى كارگرى (خانه كارگر و شوراى اسلامى كار) و قوانينى كه از جيب كارگران تصويب ميشود، نبود، تاكنون خيابان هاى تهران زير پاى كارگران گرسنه مى لرزيد." و درست از آنجا كه این نهادهای سركوب دست كارگران را از لرزاندن خیابانهای تهران از پشت بسته اند و از آنجا كه رسالت اصلی آنها "حفظ نظام جمهوری اسلامی ـ پیروی از ولایت فقیه و استمرار راه شهدای انقلاب و امام راحل و پایبندی به قانون اساسی" است؛ همه جناحهای رژیم، از دم و دستگاه زمان ریاست جمهوری اسلامی خامنه ای و رفسنجانی گرفته تا خاتمی و احمدی نژاد، وجود این نهادهای سركوب را تحمل می كنند.
خانه كارگر و زیرمجموعه های آن زوال می یابند
خانه كارگر و شوراهای اسلامی كار هیچوقت توسط كمونیستها بعنوان "تشكل" كارگری، حتی نوع زرد، آنهم به رسمیت شناخته نشدند؛ بلكه بعنوان همان نهادهای "بازوی پلیسی رژیم و مدیریت در بین كارگران و درون جنبش كارگری" از آنها یاد شده است. منتها بودند نیروهای چپی كه پیرو خط امام بودند و خانه كارگر و شوراهای اسلامی كار را بعنوان "تشكلهای موجود اما نامطلوب كارگری" برسمیت شناخته و حتی فعالیت در آنها را به اعضا و فعالین خود پیشنهاد و رهنمود می كردند.
خانه كارگر علاوه بر سواری گرفتن از آن نیروهای چپ یاد شده، توسط فدراسیون جهانی اتحادیه كارگری (WFTU) هم كه عمدتا تشكیل شده از اتحادیه های كارگری طرفدار شوروی سابق و یا چین و غیره هستند، بعنوان یك نیروی كارگری و نماینده كارگران ایران برسمیت شناخته و عضو آن است. هنوز هستند ارتجاعی ترین پس مانده های، عقبمانده ترین نیروهائی كه با اسم چپ در جامعه شناخته شده بودند، فعالیت در خانه كارگر، شوراهای اسلامی كار و انجمن صنفی های رژیم و همچنین كار و فعالیت در قوانین ارتجاعی و ضد انسانی جمهوری اسلامی را تنها راه الزامی و مطلوب به كارگران پیشنهاد می كنند؛ منتها هیچ حزب و سازمان چپی امروز در صنحه سیاسی این جامعه امروز خانه كارگر و زیرمجموعه های آن را دیگر تشكل كارگری بحساب نمی آورند و فعالیت زیر پوشش آنها را به كسی توصیه نمی كنند. خود این نهادهای سركوب هم با تشدید فشار بر كارگران، هر روز بیشتر از پیش با رژیم و حراست و مدیریت تداعی می شوند تا كارگران. خانه كارگر و زیرمجموعه های آن در واقع امروز مرده هایی بالای گورند. هر گامی كه جامعه به طرف سرنگونی جمهوری اسلامی بر می دارد، یك قدم به سمت سفت كردن تابوت خانه كارگر و زیرمجموعه های آن برداشته می شود.
١٣ نوامبر ٢٠١١
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر