اخطار کارگران پتروشیمی ماهشهر به کارفرمایان دولتی سرمایه


سیمای سوسیالیسم, کارگران شرکت های مقاطعه کاری بندر خمینی و منطقه ویژه ماهشهر اعلام کرده اند که در صورت عدم تحقق فوری خواسته هایشان حتماً دست به اعتصاب خواهند زد. این اعتصاب در ادامه مبارزات یک سال گذشته صورت می گیرد. کارگران در طول این مدت بارها دست به اعتراض زده اند. دو بار متوالی دست از کار کشیده و چرخ تولید و کار را برای روزها متوقف ساخته اند. آنان در جریان همه این مبارزات، اعتصابات و اعمال قدرت ها با ترفندهای گوناگون سرمایه داران دولتی رو به رو شده اند. کارفرمایان با سوء استفاده بشرستیزانه از موقعیت فرسوده، ضعیف و رقت بار جنبش کارگری ایران هر بار توانسته اند با دادن وعده و وعیدهای سراسر دروغ، توده های کارگر را به سر کار باز گردانند. وعده هائی که در هیچ سطح و به هیچ میزان جامه عمل نپوشیده و کارگران به هیچ یک از خواست های خود نرسیده اند. کارگران در همین راستا و به همین دلیل اعلام داشته اند که اعتصاب خود را از روز بیستم دی مجدداً از سر می گیرند. مطالبات فوری توده های کارگر پتروشیمی به شرح زیرند.
1.      افزایش دستمزدها به میزان حداقل 150 تا 200 هزار تومان در ماه
2.      محاسبه افزایش دستمزدها از شروع ماه فروردین سال 1390 و پرداخت فوری و یکجای آن
3.      اگر خواست های فوق مورد قبول سرمایه داران و دولت آن ها قرار گیرد کارگران 4 ماه مهلت خواهند داد که  شرکت های پیمانکاری به کار ادامه دهند. در پایان این 4 ماه باید همه کارگران به استخدام رسمی در آیند.  
4.      این توافق باید کتبی باشد و به صورت رسمی در تابلوی اعلانات مراکز کار در معرض دید همه کارگران قرار گیرد
 در شروع دور جدید مبارزه کارگران این سؤال مطرح است که چرا اعتصابات قبلی بدون نتیجه ماندند؟ چرا اعتصاباتی چنان بزرگ و با حضور جمعیت عظیم کارگران به نتیجه نرسید و چرا خواست های کارگران همچنان بدون پاسخ مانده است؟ آیا واقعاً کارگران  در جریان کشمکش ها و جنگ و ستیزها، وعده های سرمایه داران دولتی را باور کردند؟ آیا به همین دلیل اعتصاب را پایان داده و تولید سود برای صاحبان سرمایه را از سر گرفتند؟ چه تضمینی وجود دارد که اعتصاب روز بیستم دی در صورت شروع به سرنوشت اعتصابات و مبارزات قبلی دچار نشود. این ها سؤالات مهمی هستند که باید به آن ها اندیشید. شاید پاسخ برخی این باشد که در دفعات قبل گول خوردیم، وعده ها را باور کردیم و این بار عزم جزم نموده ایم تا فریب نخوریم و اسیر ترفندهای کارفرمایان دولتی سرمایه نشویم. آیا واقعاً چنین بوده است؟!! پاسخ ما به این سؤال منفی است.
بعید است کارگرانی تا آن حد عقب مانده و ابله در میان جمعیت چند ده میلیونی طبقه کارگر ایران یافت شوند که کمترین پشیزی برای وعده های دولت سرمایه داری یا هیچ سرمایه داری قائل باشند. مشکل فریب خوردگی توده های کارگر نیست. معضل اساسی موقعیت مستأصل و فرومانده جنبش طبقۀ ماست. کارگران ماهشهر هنگام پایان دادن به اعتصابات پیشین وعده های سرمایه داران و دولت را باور نکردند، آنان توان ادامه اعتصاب را نداشتند، چرا؟  برای اینکه با ماشین قهر قدرت سرمایه مواجه بودند، از این هم موحش تر، زیر فشار سهمگین گرسنگی افراد خانواده قرار داشتند. آنان امیدی به پیروزی اعتصاب نداشتند زیرا قدرت خویش را در مقابل قدرت سرمایه بسیار حقیر و ناچیز می دیدند. چند هزار کارگر می توانند چرخ تولید و کار را از حرکت باز دارند. می توانند شریان تولید سود و سرمایه را در حوزه ای محدود متوقف سازند. اما به ویژه در شرائط روز دنیای سرمایه داری قادر به حصول پیروزی در جنگ با سرمایه و سرمایه داران حتی بر سر تعیین میزان بهای نازل نیروی کار خود نیستند.
کارگران پتروشیمی ماهشهر می دانستند که در صورت پافشاری بر ادامه اعتصاب با هزاران ترفند کارساز دولت سرمایه داری رو به رو خواهند گردید. اعتصاب آن ها در هم کوبیده خواهد شد، اخراج خواهند گردید، بیکار خواهند شد، نیروی کار آنان با نیروی کار بسیار ارزان تر همزنجیران مفلوک دیگرشان جایگزین خواهد شد. شمشیر وحشتباری که هم اینک بر سر همه کارگران چرخ می خورد و کارفرمایان همین الان از پیش تهدید کرده اند که در صورت شروع اعتصاب بیستم دی « با گل خود ما گورمان را پر خواهند ساخت» کارگران ماهشهر همه این پیش بینی ها را می کردند و دقیقاً زیر فشار خردکننده و موحش این احتمالات دهشت زا، زیر فشار احساس خطر گرسنگی مهلک تر فرزندان بود که وعده های سرمایه داران را باور می کردند. به بیان دقیق تر گول سرمایه داران و دولت را نمی خوردند. خود را فریب می دادند و همین خودفریبی را ساز و کار زندگی دروغین  این ستون تا آن ستون  می ساختند.
سؤال بسیار اساسی در اینجا این است که بالاخره چی؟؟!!! آیا می توان با این خودفریبی ها زندگی نمود؟!! جواب این پرسش نیز کاملاً واضح و روشن است. چنین چیزی ممکن نیست. چاره کار نه خودفریبی که قبول ضرورت رویاروئی  سرنوشت ساز با واقعیت های بسیار زمخت و مرگبار دنیای سراسر وحشت و دهشت سرمایه داری است. واقعیت ها فریاد می زنند که رابطه میان طبقه ما و طبقه سرمایه دار و دولتش رابطه میان دو طبقه متخاصم در حال جنگ است، برای جنگیدن باید قدرت داشت. بدون این قدرت نمی توان هیچ مطالبه ای را بر دشمن تحمیل نمود. نمی توان قوای دشمن را به هیچ عقب نشینی وادار ساخت. بدون داشتن این قدرت شکست حتمی است و فریب خوردنها و خودفریبی ها در ابعادی باز هم مهلک تر تکرار خواهد شد. زمانی بود که هر اعتصاب چند هزار نفری توده های طبقه ما نمایش سطحی از قدرت برای تحمیل میزانی از خواست های روز بود. خواست هائی که حتی با فرض تحقق هیچ تضمینی برای دوام نداشت. زیرا رابطه میان ما و طبقه سرمایه دار رابطه جنگ دو طبقه متخاصم است و دشمن هر لحظه که احساس قدرت افزون تر می کرد همه آنچه را ما گرفته بودیم باز پس می گرفت. کاری که طبقه سرمایه دار در طول چند دهه اخیر در سراسر دنیا علیه همه همزنجیران ما انجام داده است و هر روز بیش از روز پیش انجام می دهد. به اصل موضوع بپردازیم. برای جنگیدن با سرمایه داران به هر میزان و بر سر هر مقدار خواسته های روز باید قدرت داشت و این قدرت فقط و فقط در اتحاد آهنین شورائی و سراسری ضد سرمایه داری طبقه ما نهفته است. ما بدون این اتحاد، بدون سازمانیابی شورائی سراسری علیه سرمایه داری، نمی توانیم به هیچ اندازه پیروزی مؤثر دست یابیم و حتی با فرض این یا آن موفقیت اندک، قادر به حفظ دستاوردهایش نخواهیم بود.
باید دور سوم اعتصاب را با عزمی پولادین شروع کنیم. این کار را باید حتماً انجام دهیم اما این اعتصاب برای اینکه به سرنوشت اعتصابات پیشین و هزاران و میلیون ها اعتصاب دیگر توده های طبقه ما دچار نشود باید با دید دیگری به آن نگاه کنیم. نباید این گونه بیاندیشیم که اعتصاب می کنیم و مطالبات خود را می گیریم. باید هر اعتصاب، هر شکل جدال، هر جنگ و ستیز، هر گفتگو و دقیق تر بگوئیم هر لحظه زندگی خود را به فرصتی برای متشکل شدن، برای تشکیل شوراهای ضد سرمایه داری، برای ایجاد هسته ها و حوزه های فعال دست به کار سازمانیابی شورائی سراسری ضد کار مزدی سازیم. این کار ممکن است و حتماً می توان آن را انجام داد. سندیکاچیان تاریخاً ما را فریب داده اند که برپائی شوراهای ضد سرمایه داری ممکن نیست. باید دنبال سندیکا و گفتگو و توافق با سرمایه داران بود!! حرف های آنان تنها زنجیری بوده است که بر دست و پای هر تلاش ما برای مبارزه علیه سرمایه داری قفل شده است. باید راه افتیم، شورائی سازمان یابیم و این کاری است که تک تک ما باید در انجامش دخیل گردیم. همه به سراغ همدیگر رویم، از حالت تک بودن خارج شویم، جمع دو نفری خود را کانون فکر و تقلا و چاره گری برای تبدیل به جمع 3 نفری و 4 نفری و چند ده نفری و چند صد نفری و چند هزار نفری کنیم و در همین راستا شوراهای خود را برپا سازیم. شوراها را سراسری نمائیم و کل قدرت طبقه خود را از درون آن ها در مقابل سرمایه به صف سازیم. با این قدرت علیه سرمایه وارد کارزار شویم. خواسته های روز خود را بر نظام سرمایه داری تحمیل کنیم. آگاه تر و آگاه تر شویم، نیرومندتر گردیم و سرمایه داری را از صفحه تاریخ محو کنیم. در اعتصاب روز بیستم دی در همان حال که خواستار تحقق خواسته های خویش می شویم به انجام مصمم همه این کارها نیز فکر کنیم. اگر چنین نکنیم سرنوشت همه اعتصاب های ما از پیش روشن است. شکست ها پشت سر هم بر ما تحمیل خواهد شد. روز به روز به جای قوی تر شدن مستهلک تر و فرسوده تر می شویم. هر روز ناامیدتر خواهیم شد. بحث بر سر این نیست که اگر همین امروز دست به کار متشکل شدن شورائی خود گردیم حتماً اعتصاب بیستم دی را به پیروزی خواهیم رساند. نه سخن از این خیالبافی ها نیست. سخن این است که اگر چنین کنیم و اگر این اعتصاب را فرصتی برای پیشبرد این تلاش ها نمائیم سنگی بر روی سنگ برای معماری بنای قدرت شورائی ضد کار مزدی طبقه خود گذاشته ایم و این کاری است که انجامش بر دوش همه ما در هر کجا که هستیم سنگینی می کند.
سیمای سوسیالیسم.   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر