«مذهب» و داستان «ظهور امام زمان»؟! (بخش بیست و نهم)

    بهرام رحمانی

صد و بیست و چهار هزار پیامبر
در داستان ها و روایات آمده است که «خداوند» برای «ارشاد» مردم، در مجموع صد و بیست و چهار هزار پیامبر فرستاده است. در این مورد، معتبرترین روایت از محمد پیامبر مسلمانان است: «خداوند صد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاد که من از همه‌ آنان گرامی ‌تر و مقرب ‌تر هستم؛ و نیز به همین تعداد، یعنی صد و بیست و چهار هزار، وصی آفرید که از میان آن ها علی نزد او برتر و گرامی ‌تر است.» و نیز از محمد در روایت دیگری آمده است: «خداوند صد و بیست و چهار هزار پیامبر فرستاد که از این تعداد سیصد و سیزده تن پیامبر مرسل بوده ‌اند و صد و بیست و چهار کتاب آسمانی بر آنان نازل فرمود.»
با این حال، تنها نام 25 تن از این انبیاء الهی در قرآن ذکر شده است که عبارتند از: آدم، نوح، ادریس، ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یوسف، لوط، هود، صالح، شعیب، موسی، هارون، داود، سلیمان، ایوب، ذوالفکل، یونس، الیاس، الیسع، زکریا، یحیی، عیسی و محمد.
دیدگاه تاریخی و دیدگاه جغرافیائی ادیان
همه ادیان، هم از دیدگاه تاریخی و هم از دیدگاه جغرافیائی در حال تغییر بوده و هستند. ادیان در طول زمان از نقطه ای به نقطه دیگر حرکت کرده اند و در سرزمین ‏های جدید شکل و حتی محتوای آن ها عوض شده است.
در این جا به جائی که در طول ده ها، صدها و هزاران سال اتفاق افتاده ‏است، ادیان با یکدیگر برخورد کرده و از هم تاثیر گرفته‏ اند. خدایان یک دین، توسط طرفداران آن، از یک سرزمین به سرزمین دیگر برده شده و تغییر نام یافته و در شخصیت و نحوه ظهور و صفات شان نیز تغییرات زیادی وارد شده‏ است.
اقوام هند و اروپائی قبل از جدائی، در محلی در شمال شرقی آسیا، جائی حدود شمال افغانستان تا شرق روسیه با هم می ‏زیستند و خدایان اولیه آن ها در چارچوب دین «ودا» شکل گرفته ‏اند. اما پس از حرکت اقوام آریائی که خود زیر مجموعه ‏ای از نژاد هند و اروپائی بوده ‏اند، به سمت جنوب و غرب یعنی فلات ایران، ادیان آن ها هم از هم منشعب شده ‏اند.
برخی در فلات مرکزی ایران ماندگار شده اند که همان ایرانیان هستند و گروه دیگر باز به سمت جنوب پیش رفته ‏اند و در سرزمین امروزی هند و اطراف آن ساکن شده ‏اند.
جالب این جاست که شرایط آب هوای فلات ایران که نیمه خشک و کم آب بوده است در تعالیم زرشت تاثیر گذاشته و در اين جا دين، کشاورزان و کشاورزی مورد توجه ویژه قرار گرفته اند.

سلسله صفویه و مذهب شیعه اثنی عشری
تاریخ اسلامی، مرحله دیگری با ظهور امپراطوری عثمانی (1389- 1922) آغاز گردید. امپراطوری عثمانی، طولانی ترین دوران حاکمیت اسلامی و مظهر اوج قدرت سیستم امپراطوری است كه قلمرو آن از خاورمیانه شروع تا بخش های وسیعی از اروپای شرقی و شمال آفریقا گسترش داشت. در همسایگی امپراطوری عثمانی، یعنی در ایران، سلسله صفویه (1501- 1722)، به وجود آمد. سلسله صفویه، مذهب شیعه اثنی عشری را به مذهب رسمی قلمرو خود تبدیل کرد و به عنوان رقیبی در مقابل امپراطوری عثمانی سر بلند نمود. پس از سقوط صفویه در سال 1722، دورانی از ناآرامی ها قلمرو ایران را فرا گرفت كه سرانجام با استقرار سلسله قاجار (1779- 1924) پایان یافت.
بدین ترتیب، امپراطوری عثمانی و سلسله قاجار در ایران، دو سیستم حاكم بر قلمرو پیشین امپراطوری اسلامی بودند كه از اوایل قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم بر این منطقه حكم رانی کردند.
در واقع تشيع «اثنی عشری»، از سال 907 قمری كه توسط شاه اسماعيل صفوی مذهب رسمی ايران شد، تا اول سلسله قاجاريه موقعیت ها و دوران های مختلفی را پشت سر گذاشت. در دوران شاهان قدرت مند صفوی، گرچه شاهان و درباریان به علمای شيعه احترام می گذاشتند، اما علما مستقیما قدرت كافی برای دخالت در كار سياست و دولت نداشتند. پس از اين كه سلطنت به دست شاهان ضعيف صفوی افتاد، موقعیت و قدرت علمای شيعه نیز كم كم زياد شد تا اين كه در زمان شاه سلطان حسين، نفوذ روحانیون به اوج خود رسيد و حكومت و سلطنت تحت نفوذ آنان قرار گرفت. در اين دوران، علما كوشش عمده خود را به ترويج و تبلیغ تشيع، نشر احاديث گذاشته و توسعه مراسم مذهبی چون جشن و عزاداری و روضه خوانی، مخالفت با تصوف، مبارزه با اقليت های مذهبی، ابراز خشونت و آزار سنی ها، و لعن و نفرین بر خلفای سه گانه (ابوبكر و عمر و عثمان) را در اولویت فعالیت های خود قرار داده بودند. گروهی، خصوصا قزلباش ها، به تصوف باور داشتند، گروهی مبارزه با اقليت های مذهبی، خصوصا سنی مذهب ها را درست نمی دانستند. سرانجام افغان های سنی به دلیل سنی كشی و سنی آزاری ايرانيان، به ايران حمله كردند. در حمله افغان ها به ایران، «مذهب شيعه» كه ظاهرا بيش از 200 سال وسيله يك پارچگی مردم در مقابل دشمنان خارجی و نگهداری استقلال كشور شده بود، ديگر نتوانست وظيفه خود را در وحدت «ملی» ايران و يك پارچگی و دفاع از كشور انجام دهد، نتيجه آن شد كه افغانی های «سنی مذهب»، سلسله پر قدرت صفويه را شكست دادند و دستگاه علمای شيعه را هم برچيدند.
«حسن روملو»، تاریخ نویس زمان صفوی ها، كه خودش طرفدار آن سلسله بود درباره اوضاع ایران چنین می نویسد: «تا عهد شاه اسماعیل، مردمان از مسائل مذهب حق جعفری و قواعد و قوانین ملت ائمه اثنی عشری اطلاعی نداشتند؛ زیرا که از کتب فقه امامیه چیزی در میان نبود. و جلد اول کتاب «قواعد اسلام» که از جمله تصانیف سلطان العلماء المتبحرین شیخ جمال‌الدین (ابن) مطهر حلی است که شریعت ‌پناه قاضی نصرالله زیتونی داشت، از روی آن تعلیم و تعلم مسائل دینی می ‌نمودند، تا آن که روزبروز آفتاب حقیقت مذهب اثنی عشری پیشرفت کرد.»
البته این پیشرفت همانند امروز حکومت اسلامی، به کمک علم و دانش و فرهنگ و مهم تر از همه آگاهانه و آزادانه از سوی مردم نبود، بلکه پیشرفت مذهب شیعه در اثر سرکوب های هولناک و قتل عام و تجاوز سلسله صفویه بوده است.
برای نمونه، شاه تهماسب در فرمانی مردم ایران را مکلف کرد که چشم بسته و مطلق در فرمان او باشند: «هر که مخالفت خاتم ‌المجتهدین، وارث علوم سیدالمرسلین، نائبُ الائمه المعصومین بکند، و در مقام متابعت نباشد، بی ‌شائبه ملعون و مردود (است)، و به سیاسات عظیمه و تادیب بلیغه مواخذه خواهد شد.»
حسین روملو، نوشته است در هر شهری چهل یتیم پسر و چهل یتیم دختر را تحویل می ‌گرفتند، «ملبوس و مایحتاج تعیین فرموده معلم و معلمه شیعه‌ مذهب پرهیزکار و خدمتکاران صلاحیت‌ شعار قرار داده تربیت می‌ کردند، و در هنگام بلوغ، هر کدام را با دیگری تزویج داده، غیر بالغی را در عوض می ‌آوردند.»
البته این دگرگونی ها از 200 سال پیش از شاه اسماعیل آغاز گشته بود. چرا که قزلباشان و ترکمانانی که صفویه از آن ها قدرت یافت، شیعی مذهب و صوفی مسلکی بودند و تعصب کور مذهبی داشتند. و سیاست شان نیز مخالفت با سنی های ازبک و عثمانی و به طور کلی سنی مذهب ها بود.
نوع نگرش و اعتقادات ترکانی که از آغاز سده 5 هجری به صورت گروه های بزرگ و پیوسته از آسیای میانه و غرب چین به درون ایران و آناتولی آمدند و امپراتوری پهناور سلجوقی را تشکیل دادند.
اسلام دینی بود که از میان قبیله های صحراگرد عربستان ظهور یافته بود از این رو، ترکان پس از این که مسلمان شدند رسم و رسوم های اسلام را به مرحله اجرا درآوردند و گسترش دادند. آن ها، برای زندگان دستگاه های سلطنت و برای مردگان گنبد و بارگاه و زیارتگاه ساختند.
در حالی که حتی در آیین فرهنگی ایرانیان مسلمان پیش از حاکمیت ترکان، باورها نوع دیگری بود و هیچ انسانی چه زنده و چه مرده دارای تقدس پنداشته نمی شد. هر چند که ایرانیان پیش از قدرت گیری ترکان نیز تحت تاثیر تبلیغات اسلام شبه جزیره عربستان قرار گرفته و یا با زور شمشیر اعراب و در درازای چندین نسل مسلمان شده بودند.
اما ساختن گنبد بر روی گور و تبدیل آن به زیارتگاه و جایگاه نیازخواهی و دعا و نیایش و غیره در تاریخ ایران، در زمان غزنویان و سلجوقیان رواج یافت و به وسیله مغولان و تیموریان ادامه و گسترش پیدا کرد و از سوی قزلباشان به اوج رسید.
پس از شكست ايران از افغان ها و با سقوط صفويه، فشار بر علمای شيعی نیز فزونی یافت و يك دوران پنجاه ساله متفاوت از گذشته به وجود آمد كه مدتی افغان ها و سپس نادر شاه و بعد زنديه حكومت می كردند. در اين دوره، فعاليت و نفوذ علمای شيعه در امور حكومتی، به حد به صفر رسيد. اما علمای شیعه كه در دوران صفويه قدرت را در دست داشتند، نفوذ و پايه خود را از دست داده بودند این بار در حوزه های علميه تجمع کردند و كارها را در دست گرفتند.
در این دوره مکتبی به نام «مكتب اخباری»، به وجود آمد که يكی از مكاتب فقهی شيعيان اثنی عشری بود كه توسط شيخ محمد امين استرآبادی در زمان شاه عباس اول به وجود آمد. پيروان اين مكتب به «فقه» و «اجتهاد» عقيده ای نداشتند و كاربرد «عقل» را در امور دينی جايز نمی شمردند و به جای همه اين ها، متكی به احاديث رسيده از امامان بودند.
قدرت علمای اخباری، بر مركز علمی نجف تا حدود اوايل روی كار آمدن سلسله قاجار در آن زمان ادامه داشت تا این که «وحيد بهبهانی» ظهور كرد. بهبهانی، پايه فقه امروزی شيعه اثنی عشری را گذاشت و دوره جديدی در بين علمای شيعه «اصولی» به وجود آورد.
«بهبهانی» مكتب اخباری را منع و اخباريون را «مرتد» اعلام كرد و پس از چندی او و شاگردانش با كوشش زياد توانستند به كلی اخباريون را از ميان بردارند.
در این دوره در ايران، آغامحمدخان قاجار (شاهی شيعه مذهب كه نماز و روزه او ترك نمی شد) همانند شاه اسماعيل، به قدرت رسید و زمينه برای فعاليت مجدد علمای «اصولی» در ايران فراهم شد.

نخستین گنبد بر گور امام رضا
نخستین کسی که بر گور امام رضا، گنبد برافراشت و موقوفه به این گنبد اختصاص داد یک ترک سنی بسیار متعصب به نام «ابوالفضل سور» از سرهنگان مسعود غزنوی بود (اعمال جنایت کارانه این مرد را بیهقی در «تاریخ بیهقی» بیان کرده است).
«ابوالفضل سور»، درآمد زمین های کشاورزی مصادره شده برخی از روستاهای منطقه را نیز وقف گنبد امام رضا کرده و به متولیان گنبد اختصاص داد تا به جان او دعا کنند.
ترکان سنی در زمان سلجوقیان، بر بنای این گنبد افزودند. مغولان مسلمان شده سنی نیز بنا را نوسازی نمودند و گسترده اش کردند. گوهرشاد خانم که یک ترک سنی بود بنا را تبدیل به مسجد بزرگ و مدرسه و گنبد طلا کاری با شکوه کرد و موقوفاتی که زمین های مصادره شده از ستم دیدگان ایرانی بود را به این دستگاه اختصاص داد.

مالکیت و نفع پرستی در مذهب
همه مذاهب در حفظ مالکیت خصوصی و منفعت طلبی شباهت های فراوانی دارند و در عصر مدرن نیز از حافظان اصلی سیستم سرمایه داری به شمار می روند.
در مذهب شيعه، علاوه بر سهم امام، «خمس» از ساير وجوهات شرعی مهم تر است. خمس بر هفت چيز واجب می شود: منفعت كسب، معدن، گنج، مال حلال مخلوط به حرام، جواهری كه به واسطه غواصی، يعنی فرو رفتن در دريا به دست می آيد، غنيمت جنگ، زمينی كه كافر ذمی از مسلمان بخرد.
شيعيان از منافعی كه به شرح بالا به دست می آورند، بايد يك پنجم آن منافع را (پس از كسر مخارج) به عنوان خمس بپردازند.
پرداخت وجوهات شرعيه به مجتهدين، خصوصا «سهم امام كه نيمی از خمس است» موجب شد مجتهدين برای كارهای خود اعتبارات لازم را به دست آورند و قدرت و نفوذ آن ها نیز بيش تر شد. علاوه بر آن، چون پرداخت كننده اصلی خمس، «تجار و كسبه» هستند؛ رابطه مخصوصی بين آن ها و علمای دين پيدا شد.
در تمام دوران قاجاريه و پهلوی، هرگاه منافع تجار به خطر می افتاد، علما به كمك آنان می رفتند؛ مانند مساله «تحريم تنباكو». و هرگاه علما می خواستند يك برنامه سياسی يا اجتماعی را اجرا كنند، تجار از آنان پشتيبانی می كردند، مانند نهضت مشروطيت و سرکوب انقلاب 57 مردم ایران و به قدرت رساندن گرایش مذهبی. بنابراین، مهم ترین پایگاه روحانیون در ایران، بازار است.
يكی ديگر از وجوهات شرعی كه هر مسلمان بايد پرداخت كند، «زكات» است. زكات بايد به فقرا و مستحقان كه در سوره «توبه» در قرآن مشخص شده است، پرداخت شود؛ ولی لازم نيست زكات از طريق مجتهد به مستحق آن پرداخت شود؛ بلكه خود شخص می تواند زكات مال خود را به هر كس كه او را مستحق و مشمول بداند بپردازد. اين امر موجب شد آن رابطه پولی كه بين تجار و علمای دين پيدا شده، بين كشاورزان كوچك (كه معمولا مشمول پرداخت زكات نمی شوند) و علما به وجود نيايد، و احتمالا به همين سبب كشاورزان هم در قيام ها و مبارزات علما شركت ننموده اند.
موضوع «امر به معروف و نهی از منكر»، از وظايف مجتهدين شمرده شد، از ابتدای صفويه باعث اختلافات زيادی بين علما و دولت بوده است. علمای دينی معتقد بوده اند كه هر چه در «سنت» نباشد و جديد باشد «بدعت» است و شريعت را متزلزل می كند و طبق اصل «امر به معروف و نهی از منكر» بايد با آن مبارزه كرد.
همان طور که احمد کسروی، در کتاب «شیعه گری» خود نوشته است: «... پس از عثمان، پسرش محمد دعوی (دری) داشت. او نیز (توقی ها) از (ناحیه مقدسه) امام ناپیدا بیرون می آورد و پول ها از مردم گرفته به گفته خودش در توی خیک روغن به خانه امام می فرستاد. پس از او نوبت حسین بن روح نامی رسید. پس از او محمد بن علی سیمری که همانا از ایرانیان می بوده (در) گردید.
هفتاد سال کمابیش این داستان در میان می بود. لیکن چون سیمری را مرگ فرا رسید کسی را جانشین نگردانیده (توقیع) از امام بیرون آورد که دیگر دری نخواهد بود و امام به یک بار ناپیدا خواهد بود. دانسته نیست این کار او چه رازی می داشت؟
از آن زمان شیعان به یک بار بی امام و بی سر ماندند لیکن چون حدیث هایی از امامان در میان می بود. بدین سان: (در رخدادها به آنان که گفته های ما را یاد گرفته اند باز گردید. آنان (حجت) من به شمایند و من حجت خدا به آنان می باشم) ملایان و فقها به همین دستاویز خود را جانشین امام خواندند و به شیعیان پیشوائی آغاز کردند.
به گفته خودشان آن چهار تن (عثمان بن سعید - پسرش محمد - سین بن روح - محمد بن علی سیمری) جانشینان ویژه (نواب خاصه) می بودند و اینان جانشینان همگی (نواب عامه) می باشند.
این که امروز ملایان آن جایگاه را برای خودشان باز کرده اند و مردم را زیر دست خود می شمارند و از آنان (خمس و مال امام) می گیرند، بلکه سر رشته داری (یا حکومت) را از آن خود شناخته دولت را (غاصب) و (جائر) می شمارند. این دستگاه به این بزرگی ریشه و بنیادش جز آن دو (حدیث) نمی باشد.
از آن سوی در زمان عثمان بن سعید و جانشینانش از داستان (مهدی گری) نیز سود جسته امام ناپیدای خود را (مهدی) نیز شناخته اند و بدین سان رنگ دیگری به شیعی گری افزوده شده است. و چون مهدی گری خود تاریخچه ای می دارد می بایست نخست آن را باز نمود و سپس به سر سجود آئیم...»
ساعت ۹ صبح روز بيستم اسفند ماه سال ۱۳۲۴ احمد كسروى، از بزرگ ترين مورخان، زبان دانان و محققان ايرانى و از معتبرترين نويسندگان تاريخ انقلاب مشروطيت در اتاق شعبه هفت بازپرسى تهران و در مقابل چشمان ناباور و وحشت زده بازپرسى كه قرار بود از كسروى به اتهام نوشتن و انتشار «كتب ضاله و خلاف شرع» بازپرسى كند، با ضربه هاى كارد و شليك گلوله چند تن از اعضاى «جمعيت فدائيان اسلام» به قتل رسيد.
فتواى قتل احمد كسروى را مراجع تقليد بزرگ آن روزگار چون شيخ عبدالحسن علامه احمد امينى، نويسنده كتاب مرجع «الغدير» و حاج آقا حسين قمى، مرجع تقليد پر نفوذ آن روزگار، صادر و روحانيونى چون روح الله خمينى، كه در آن روزگار هنوز مرجع تقليد نبود، اين فتوا را تاييد كرده بودند.
قاتلان كسروى، سيدحسين و سيدعلى امامى، هفت همكار آنان و كسانى چون نواب صفوى، كه مقدمات قتل را زمينه چينى كرده و با قاتلان همكارى داشتند، بر اثر حمايت و اعمال نفوذ روحانيون و مراجع تقليد آن روزگار، از جمله آيت الله بروجردى، پس از چند ماه از زندان آزاد شده و چون قهرمانان بزرگى كه از فتحى مهم باز مى گردند، در نشريات، مجالس و محافل مذهبى آن روزگار تكريم شدند.
آيت الله خمينى، به روزگار جوانى در سال ۱۳۲۳ و به دورانى كه كسروى هنوز زنده بود در كتاب «كشف الاسرار» خود خواهان اعدام كسروى «در حضور هواخواهان دين» شد و به دورانى كه به مقام مرجعيت تقليد ارتقاء يافت در رساله خود با عنوان تحريرالوسيله، كه در قوانين كيفرى ايران از منابع و مراجع قانون گذارى و محاكمات است، فتوا داد: «هر كس پيامبر اسلام را، نغوذبالله، دشنام دهد واجب است بر شنونده كه او را بكشد.»
در سى و سه سال گذشته نيز برخی سران و رسانه هاى حکومت اسلامى با استناد به فتواى آيت الله خمينى در كتاب «تحريرالوسيله»، قتل كسروى و كسانى چون او را «واجب» دانسته و ترور كسروى و منشى او را در ساختمان دادگسترى چون «فصلى مهم در جهاد مجاهدين اسلام عليه كفر و ارتداد» تمجيد مى كنند.
قتل كسروى به دليل «نقد مذهب» اولين قتل از اين دست در تاريخ ايران نبود اما نخستين بار در تاريخ معاصر ايران بود كه متعصبان مذهبى، روشنفكرى معروف و سرشناس را به دليل نوشته هاى او در نقد مذهب بر مبناى فتواى مراجع تقليد به قتل رساندند.
اين الگو در سه دهه گذشته در قتل هاى بدون محاكمه روشنفكران و منتقدان حکومت اسلامى و از جمله در قتل محمد جعفر پوينده و محمد مختارى، از اعضای سرشناس و فعال جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران تكرار شد.
یا این که خمینی، رسما فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده هندی - انگلیسی را به دلیل انتشار کتاب «آیه های شیطانی» آن، صادر کرد و بنیادی را نیز به وجود آورند که کشتن رشدی را پیگیری کند به طوری که اعطای جایزه چند میلیونی دلاری نیز برای کسی که رشدی را بکشد تعیین کردند.
احمد كسروى، به روزگارى به قتل رسيد كه قرائت به شدت سنتى مذهب شيعه مطرح ترين قرائت اسلام در ايران و روحانيت محافظه كار شيعه در حال بازسازى نفوذ خود در ميان مردم و در نهادهاى حكومتى بود و مى كوشيد تا كاهش نفوذ و قدرت خود را به به سرعت و به هر بهايى جبران كند.
كسروى، در ردیف نخستين كسانى در ايران بود كه شجاعانه و آشکارا به نقد مذهب برخاست و راه روشنفكران دوران رنساس و انقلاب كبير فرانسه را دنبال كرد.
احمد كسروى، پيش از آن كه در مقالات متعدد و در چهار كتاب مشهور خود با نام هاى شيعى گرى، بهايى گرى، شيخى گرى و صوفى گرى، چهار مذهب و طريقت مذهبى مهم ايران را در آن روزگار نقد كند، با نوشتن آثار مهمى چون «تاريخ انقلاب مشروطه»، «تاريخ هيجده ساله آذربايجان»، «تاريخ پانصد ساله خوزستان»، «شهرياران گمنام»، «تاريخ طبرستان» و...، چون زبان دان و مورخى معتبر تثبيت شده بود.
احمد كسروى، در انقلاب مشروطه حضورى فعال داشت و چون ديگر روشنفكران آن روزگار به آرمان هاى اين انقلاب چون استقلال، آزادى، صنعتى كردن، پيشرفت و ترقى و تجدد، ارتقاء فرهنگى جامعه و مبارزه با خرافات سنتى، رها شدن زنان از بند سنت هايى كه زن ايرانى آن روزگار را به اندرونى نشينى محكوم مى كرد، گسترش علوم و تكنولوژى جديد و... دل بسته بود. اما کسروی، بعدها در حکومت رضا شاه، به موضع شوینیسم فارس درغلطید.
كتاب شيعى گرى در سال ۱۳۲۱ منتشر و در همان سال از سوی حکومت محمدرضا شاه ممنوع شد و چاپ دوم آن با عنوان «بخوانيد و داورى كنيد»، منتشر گردید.
روح الله خمينى در كتابى با عنوان «بخوانيد و به كار ببنديد» در پاسخ به نقد نويسنده كتاب، از موضع خرافات مذهبى نوشت: «جوانان غيرتمند بايد با يك مشت آهنين تخم اين ناپاكان را از روى زمين براندازند.»
خمینی، گفته بود: «دولت اسلام بايد با مقررات دينى و مذهبى همراه باشد و اشخاصى كه اين ياوه سرائى ها را مى كنند در حضور هواخواهان دين اعدام كنند و اين فتنه جويان را كه مفسد فى الارض هستند از زمين براندازند.»
مجتبى ميرلوحى، معروف به نواب صفوى، طلبه اى كه در مدارس مذهبى نجف و مصر تحصيل كرده بود، در همين سال ها با فتواى مرجع تقليد بزرگ علامه امينى براى قتل كسروى به ايران بازگشت.
نواب صفوى يك بار در جلسه سخن رانى كسروى در دفتر نشريه پرچم حضور يافت و با او مجادله و در پايان او را به قتل تهديد كرد.
نواب صفوى كه رهبرى جمعيت فدائيان اسلام را بر عهده داشت، همراه با چند تن از اعضاى اين سازمان در هشتم ارديبهشت ۱۳۲۴ در خيابانى در تهران راه را بر كسروى بسته و به سوى او تيراندازى كردند.
اما گلوله ها به هدف اصابت نکردند. نواب و ياران او، به كسروى حمله و او را به شدت مضرب كردند. كسروى جان به در برد. مهاجمان پس از چند ساعت آزاد شده و در اعلاميه اى بر قصد خود، كشتن كسروى، تاكيد كردند.
در ۱۵ خرداد ۱۳۲۴، وزارت فرهنگ عليه كسروى به اتهام انتشار «كتب ضاله و خلاف شرع» اعلام جرم كرد. كسروى به دادگاه فراخوانده شد.
حسن و على امامى به همراه هفت عضو ديگر جمعيت فدائيان اسلام روز بيستم اسفند ماه به اتاق بازپرس دادگسترى هجوم آورده و احمد كسروى و حدادپور، منشى او را كشتند. قاتلين پس از چند ماه آزاد و پرونده قتل كسروى مختومه اعلام شد.
احمد كسروى، در مهر ماه ۱۲۶۹ در تبريز، در خانواده اى فقير چشم به جهان گشود. پدر او روحانى و پيش نماز مسجدى در محله فقيرنشين حكم آباد تبريز بود.
كسروى از كودكى تحصيل زبان و ادبيات فارسى و عربى و فقه و حكمت اسلامى را آغاز كرد. پس از مرگ پدر سمت او را به ارث برد اما عقايد و كردار متجددانه او روحانيون تبريز را عليه او برانگيخت. كسروى پيش نمازى مسجد را رها كرد و كوشيد تا با كارگرى و فروشندگى زندگى خود را تامين كرده و به تحصيلات خود ادامه دهد.
تبريز از مراكز اصلى انقلاب مشروطه بود و كسروى نيز دل با انقلاب داشت و حتا در سال ۱۲۹۰، در كنار مجاهدين انقلاب مشروطه با سپاهيان روس، كه از استبداد پشتيبانى مى كردند، درگير شد.
مقالات عربى كسروى از همان روزگار در نشريات عربى به چاپ مى رسيد. كسروى در سال ۱۲۹۴ معلمى پيشه و كتابى در باب آموزش زبان عربى تاليف كرد.
احمد كسروى، در سال ۱۲۹۵ به قفقاز سفر كرد و در آن ديار زبان روسى را نيز آموخت به ايران بازگشت و در ماجراى قيام خيابانى عليه استبداد به او و حزب دموكرات پيوست اما پس از چندى از اين جنبش كناره گرفت و به تهران رفت و در سال ۱۲۹۸ در عدليه آن روزگار استخدام شد. كسروى در سال ۱۳۰۹ در پرونده اى به زيان دربار راى داد و از كار بركنار شد و وكالت پيشه كرد.
پس از شهريور ۱۳۲۰ نشريه پرچم را تا زمان مرگ خود در سال ۱۳۲۴ منتشر كرد و در اين سال جان خود را بر سر بیان آشکار عقايد و مواضع ضدمذهبی اش از دست داد. واقعه کسروی، مواضع مشترک شاه و شیخ، علیه غیرمذهبیون را به صراحت به نمایش می گذارد.

مشخصات پنج دوره متفاوت فعالیت های علمای شیعی در ایران
مذهب شیعه توسط شیوخ صفوی در سال 907 هجری - 1500 میلادی در ایران رسمیت یافت. برخی مورخین، براین باورند که نیروی نظامی شیوخ و سلاطین صفوی نخست همین قبیله های ترک آسیای کوچک و سوریه بوده اند که پس از این به قزلباش معروف بودند. قزلباشان از قوم های ترک آسیای مرکزی بودند. بنا به گفته مورخین، هفت قبیله از قبایل موجود هسته اصلی نیروی قزلباشان را تشکیل می دادند و جز فدائیان بدون قید و شرط صفویان به شمار می رفتند عبارت بودند از قبایل: شاملو، روملو، استاجلو، تکه لو، افشار، قاجار و ذولقدر.
فعاليت علمای شيعه را از ابتدای سلسله قاجار تا امروز به پنج دوره متفاوت می توان تقسيم كرد:
دوره اول: دوران شروع دخالت روحانیون شیعه در سياست و امور حكومت است. اين دوران از اول سلسله قاجار شروع می شود و تا آخر سلطنت فتحعلی شاه ادامه می یابد. مشخصه اين دوره، تكميل و توسعه مبانی فقه امروزی شيعه اثنی عشری، پيدا شدن مراجع تقليد درجه يك و ازدياد نفوذ علمای دين و دخالت آنان در كار سياست و امور دولت است.
اين دوره، هم زمان با انقلاب كبير در فرانسه، جدا شدن دين از دولت و سياست، ظهور ناپلئون و شروع تمدن جديد در اروپا است.
دومين دوره: دوران كوشش متجددين برای آوردن تمدن جديد اروپا به ايران است. اين دوره از ابتدای سلطنت طولانی ناصرالدين شاه شروع می شود و با شروع نهضت مشروطه در زمان مظفرالدين شاه پايان می بايد. مشخصه اين دوره، عبارت است از: شروع نفوذ تمدن اروپايی در ايران و تقسيم علما به دو گروه: يك گروه موافق تمدن جديد (علمای تجددطلب) و گروه ديگر علمايی كه مخالف تقليد از تمدن جديد بودند (علمای محافظه كار).
ناصرالدين شاه، به تقليد ظواهر تمدن اروپایی علاقه داشت، ولی با پذيرش زير بنای آن تمدن (دموكراسی، آزادی عقيده، دانش و صنعت و تكنولوژی جديد) مخالف بود و در نتيجه كشور ايران از رشد و ترقی و پيشرفت غرب عقب ماند. اما در این دوره، نفوذ سياست های اروپايی در ايران، توسعه يافت. مشخصه اين دوره، اعطای «امتيازات مختلف به اروپاييان» است كه منجر به مخالفت علما و صدور فتوای «تحريم تنباكو» شد و شاه و حكومت ناچار به لغو اين امتياز و پرداخت خسارت فراوان شدند.
سومين دوره: دوران قيام مشروطیت و شرکت علمای تجددطلب و مبارزه آنان برای تغيير حکومت و خودكامگی شاهان، برقراری حکومت مشروطه و قبول برخی از رسوم تمدن غرب است. اين دوره از اول نهضت مشروطه تا سقوط قاجاريه ادامه داشت. مشخصه اين دوران، عبارت است از: مبارزه داخلی بين علمای دين، اختلاف آنان در تفسير حكومت مشروطه يا مشروعه، حدود آزادی مردم و تعيين حدود اختيارات مردم در تعيين سرنوشت كشور.
چهارمين دوره: دوران نفوذ تمدن غرب در ايران، چشم گیر و گسترده است. اين دوره، از اول سلطنت رضا شاه تا سقوط سلطنت محمدرضا شاه پهلوی ادامه داشته است. مشخصه اين دوره عبارت است از: تقليد روز افزون تمدن غرب در ايران، دو فرهنگی شدن مردم ايران (گروهی طرفداران فرهنگ غرب و گروهی وابستگان به فرهنگ سنتی)، كوشش طرفداران فرهنگ غرب در حذف دخالت های علما در امور اجتماعی و سياسی و سعی در جدايی مذهب از دولت.
در آخر اين دوره، طرفداران فرهنگ سنتی به رهبری علمای دين دست بالا را گرفته و با پیروزی انقلاب 57 مردم ایران، حکومت سلطنتی برچيده شد و گرایش مذهبی با سرکوب گرایشات دیگر انقلابی، برای اولين بار در تاريخ ایران دارای حكومتی كاملا مذهبی (مذهب شيعه اثنی عشری) گرديد.
پنجمين دوره: دوران بعد از انقلاب 1357 است كه مشخصه آن عبارت است از: در دست گرفتن مسئوليت مستقيم اداره مملكت، برای اولين بار در تاريخ 1400 ساله شيعه از طرف علمای دين و به نيابت امام غايب، مواجه شدن علمای دين با مشكلات اجرايی كشور و مسائل بين المللی و اقتصادی، كوشش برای از ميان برداشتن «هجوم فرهنگ غرب»، جلوگیری از نفوذ آن در ایران، سرکوب ها و جنگ ها، قتل عام زندانیان سیاسی، سرکوب سیتماتیک زنان، سرکوب مداوم اقلیت های ملی، مذهبی، ترور مخالفین در داخل و خارج کشور از جمله نویسندگان، اعمال سانسور شدید و غیره خودش را سر پا نگاه داشته است.
مشخصات مشترک و برجسته همه این دوره ها، به خصوص پس از انقلاب مشروطیت و کودتای رضا خان تا انقلاب 1357 مردم ایران، سرکوب شدید نیروهای طبقه کارگر و سوسیالیست و چپ و همه صداهای آزادی خواهی و تقویت گرایش مذهبی است. بر این اساس، ریشه شکست انقلاب 57 و دست بالا گرفتن گرایش شیعه مذهب در ایران را باید در سیاست های ضددمکراتیک و چپ حکومت های پهلوی رضا خان و پسرش مورد بحث و بررسی قرار داد.

پراکندگی شیعیان
شیعه ‏گری کماکان مذهبی با شعبه ‏های پراکنده است. این مذهب از اولین قرن پیدایش خود، به سه فرقه‏ تجزیه شد که هر یک سرنوشتی متفاوت را به‏ دنبال داشتند. بنابراین، دنیای شیعه بر خلاف ادعاهای روحانیون، جهان یک‏ پارچه‏ ای نیست.
شیعیان، به خصوص در جهان عرب، حتی در جوامعی مانند عراق که در اکثریت است و یا در لبنان که دو پنجم جمعیت کشور را تشکیل می ‏دهد، چه به لحاظ سنتی و چه به لحاظ ساختار حکومتی‏، همواره در حاشیه و سرکوب شده بودند. اما پس از به قدرت رسیدن حکومت اسلامی در ایران است که گروه های شیعه در منطقه خاورمیانه، با حمایت های مادی و معنوی حکومت اسلامی، نفس تازه ای بر کالبدشان دمیده می شود و سر به طغیان می گذارند. حتی پس از این که آمریکا عراق را اشغال کرد با وجود رقابت های شدید بین دولت آمریکا و حکومت اسلامی، برای نخستین بار در تاریخ، حکومت اکثریت شیعه در یک کشور عرب، در عراق به قدرت رسید.
فرانسوا توال در کتاب «ژئوپولیتیک شیعه»، می نویسد: «برای درک پدیده شیعی گری از نقطه نظر جغرافیای سیاسی، باید دو جنبه متفاوت آن به صورتی کاملا متمایز از یکدیگر در نظر گرفته شوند
جنبه اول شامل چگونگی شکل گیری آن، در طی صد و پنجاه سال بعد از مرگ محمد، به عنوان نوعی اعتراض سیاسی بر سر جانشینی پیامبر در راس جامعه نوپای مسلمان است. جنبه دوم شامل تجزیه و انشعابات مختلف درونی مذهب شیعه به سبب تعبیرهای متفاوتی است که هر کدام از این فرقه ها از امام حق دارند.»
در کناره‏ های عربی خلیج ‏فارس، حضور این جمعیت شیعه که از نظر سیاسی در اقلیت هستند، موجب اهمیت آنان از نظر جغرافیای سیاسی برای همه‏ کشورهای ساحلی گشته است. زیرا این اقلیت ‏های مذهبی در عین حال، اقلیت‏ هایی هستند که همواره داعیه حاکمیت به اصطلاح «جهان اسلامی» را دارند و در انتظار ظهور امام زمانند؟!
یا تیموتی سیک، در کتابش «اسلام و دموکراسی»، می نویسد: «... اساس اسلام گرایان بر این باورند که مردم حق حاکمیت ندارند و فقط اراده خداوند حاکم است. این مطلب در شریعت برگرقته از قرآن و سنت پیامبر منعکس شده است.»
***
نهایتا مذهب شیعه نیز همانند دیگر مذاهب در تاریخ، مجبور است خودش را در چهارچوب جهان مدرن، آزاد و دمکراتیک به مفهومی که در جهان رایج است، وفق دهد. در این راستا، مسایلی مانند ظهور «قائم» و «آخرالزمان»، بی رنگ تر می گردد. نمونه‏ آن در غرب است که تنها اقلیت بسیار کوچکی از مسیحیان به «بازگشت» عیسی مسیح باور دارند.
در دنیایی که ما زندگی می‏ کنیم، دنیای مدرن و عصر انقلابات انفورماتیک و ارتباطات و هم چنین انقلابات سیاسی - اجتماعی توسط مزدبگیران و محرومان و مردم آزاده ای است که دست کم حکومت های سکولار و غیرمذهبی می خواهند. ار این رو، مذهب نباید کم ترین دخالتی در قوانین مدون و جاری کشوری، به ویژه دستگاه قضایی و آموزش و پرورش داشته باشد و بین زن و مرد تبعیض قائل شود. هم چنین دولت موظف است به جای تبلیغات مذهبی و وعده های «بهشتی»، با تقسیم عادلانه ثروت در جامعه و بدون در نظر گرفتن ملیت، جنسیت، مذهب و سیاست، شرایط یک سان و برابری را برای همه شهروندان فراهم سازد. در غیر این صورت هم چون حکومت اسلامی، محکوم به فروپاشی و نابودی است. 
سخن این نیست که در کتاب های به اصطلاح مقدس آسمانی و کهنه چون قرآن، تورات، انجیل و غیره چه آمده، سخن این است که آن‏ ها، به تاریخ کهنه و دوران بربریت بشر تعلق دارند از این رو، آن ها نه تنها به درد بشر امروزی نمی خورند، بلکه در مقابل رشد و گسترش فرهنگ جهان شمول و شکوفایی خلاقیت ها و برابری انسان ها و‏ سیستم های آزاد، برابر، سکولار، عقلانی و دمکراتیک قرار دارند. بنابراین، تجربه تاریخی جوامع مختلف و به خصوص تاریخ سه دهه اخیر ایران، نشان داده اند که وجود حکومت های مذهبی، برای شهروندان هر کشوری، دردناک و فاجعه بار است.

یادداشت ها:
1- حیوه القلوب مجلسی ج 1 ص 6؛ المعجم المفهرس لالفاظ القرآن؛ اعلام قرآن خزائلی؛
2- میشل مزاوی، برگردان یعقوب آژند، پیدایش دولت صفوی؛
3- صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج 1؛
4- راوندی مرتضی، تاریخ اجتماعی، ج 2؛
5- راوندی، همان، ج 2؛
6- شفا، شجاالدین، پس از 1400 سال؛
7- دکتر کشاورزی، بهزاد، تشیع و قدرت در ایران، انتشارات خاوران؛
8- آیرملو، رضا، قرائت قرآن غیردینی، جلد 1 و 2، نشر: اینواند، لیتراتور، سوئد،
9- پژوهش از دانشگاه کمبریج، برگردان دکتر یعقوب آژند، صفویان؛
10-  مرزبان، رضا، روحانیت و تحولات اجتماعی در ایران، ناشر: انجمن آزادی - پاریس؛
11- دکتر پورساسان، پرسا، پیرامون اسلام و بنیاد حکومت اسلامی؛
12- کسروی، «احمد، بهائی گری، شیعه گری، صوفی گری»، انتشارات مهر؛
13- توال، فرانسوا، ژئوپولیتیک شیعه، ترجمه کتایون باصر، انتشارات خاوران – پاریس؛
14- سیک، تیموتی، اسلام و دموکراسی، ترجمه شعبانعلی بهرام پور و حسن محدثی، نشر نی.

جمعه سی ام دی 1390 - بیستم ژانویه 2012
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر