اخباروگزارشات کارگری28خردادماه1391

- یورش نیروهای امنیتی به جمع فعالان کارگری و دستگیری آنان محکوم است !
- آیا برای کارگران دفاع از زندگی و زنده ماندن جرم است؟
- وبلاگ نویس و فعال حقوق کودکان و کارگری بهنام ابراهیم زاده را در یابید .
- کودکان در استخدام شهرداری؟ ! (به مناسبت روز مبارزه با كار كودك)
- تظاهرات 200هزارنفری درایتالیاعلیه سیاستهای دولت
اطلاعیه شماره 31 –  یورش نیروهای امنیتی به جمع فعالان کارگری و دستگیری آنان محکوم است !
بنا بر خبر منتشره در سایت "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری" روز جمعه 26 خردادماه 1391 نیروهای امنیتی مسلح به جمع حدود 60 نفره از اعضای کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، فعالان کارگری و میهمانانی که در منزلی در کرج گرد هم آمده بودند یورش بردند و تمامی افراد حاضر در منزل را بازداشت کرده و با خود بردند. برخورد نیروهای امنیتی به گونه ای بوده است که انگار عده ای سارق مسلح و جانی را دستگیر می کنند و این رفتار به همراه ضرب و شتم شدید و بی حرمتی های فراوان بوده است به نحوی که چند تن در هنگام دستگیری مجروح می شوند و تقریباً تمامی افراد مورد ضرب و شتم و بی حرمتی قرار می گیرند. در ادامه و پس از 1 شبانه روز بازجویی در زندان رجایی شهر کرج، بیشتر افراد بازداشت شده آزاد شدند اما همچنان چند تن از آنان در بند نیروهای امنیتی به سر می برند و برای یکی از دستگیرشدگان به نام ریحانه انصاری 100 میلیون تومان وثیقه و قرار 20 روز بازداشت صادر کرده اند. لازم به ذکر است بسیاری از افراد بازداشت شده عضو کمیته دفاع از رضا شهابی نیز می باشند و در میان آنان نام محمود صالحی سخنگوی این کمیته نیز به چشم می خورد که البته ایشان عصر روز شنبه 27 خردادماه به همراه اکثر افراد بازداشت شده آزاد شدند .
اما سوال این جا است که آیا دور هم جمع شدن تعدادی فعال کارگری و سخن گفتن از رنج و آلام طبقه کارگر جرم است که با چنین برخوردهای خشنی روبرو می شود؟ برخوردی که حتا با جانیان نیز نمی شود! آیا کارگران و فعالان کارگری حق ندارند که در مکانی دور هم جمع شوند و برای رها شدن از ستم هایی که بر آنان وارد می شود صحبت کنند و چاره ای بیاندیشند!؟
  کمیته دفاع از رضا شهابی به شدت این اقدام نیروهای امنیتی را محکوم می کند و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط باقی افراد بازداشت شده و همچنین پوزش رسمی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی از این انسان های شریف و مدافعان حقوق کارگران  و ستمدیده گان جامعه است .
کمیته دفاع از رضا شهابی – 28 خردادماه 1391
شماره تلفن سخنگوی کمیته دفاع از رضا شهابی، آقای محمود صالحی: 09357353412
k.d.shahabi@gmail.com
www.k-d-shahabi.blogspot.com
آیا برای کارگران دفاع از زندگی و زنده ماندن جرم است؟
روز جمعه 26/3/1391 تعداد 60 نفر از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری و دیگر فعالین کارگری در شهر کرج دستگیر شدند . هرچند بیشتر این کارگران آزاد شدند اما هنوز 9 نفر از انها با نام های سیروس فتحی، علیرضا عسگری، جلیل محمدی، سعید مرزبان، مسعود سلیم‌پور، مازیار مهرپور، ریحانه انصاری، فرامرز فطرت نژاد و میترا همایونی در بازداشت بسر می برند .
هنوز بسیاری از کارگران بی گناهی که تنها "جرم شان" پی گیری حق تشکل ، دریافت حقوق معوقه ، جلو گیری از اخراج سازی ها، افزایش دستمزدها متناسب با تورم و گرانی ، لغو قرارداد های موقت ، بر قراری استخدام رسمی و...است ، که در واقع مقابله با افزایش شدت استثمار سرمایه داری می باشد ، در زندان به سر می برند.از جمله کارگران زندانی شاهرخ زمانی ،علی نجاتی ، بهنام ابراهیم زاده ، رضا شهابی ، محمد جراحی ، علی اخوان ، رسول بداغی و دها نفر دیگر را می توان نام برد.
حمله ، دستگیری، محاکمه و زندانی کردن کارگران ، فعالین کارگری و باز داشت انها ولو به مدت زمان بسیار کوتاه ، مصداق صد در صد سلب آزادی است. در ایران انسانهای بی گناه بخصوص کارگران و فعالین کارگری را همیشه بدون دلیل و مدرک ، بلکه برای دفاع و خدمت گذاری به سرمایه داری از حقوق طبقاتی و انسانی محروم می کنند .
اکنون ماموران در شهر کرج در یک یورش جانبدارانه از سرمایه داری 60 نفر از کارگران و فعالین کارگری را دستگیر کردند ، برای به حق نشان دادن عمل ضد کارگری خود تعدادی را آزاد کردند و برخی را در بازداشت نگه داشتند . تا به این صورت وانمود کنند گناه کار را از بی گناه تفکیک کردند ، که به عمل ضد کارگری و ضد آزادی خود مشروعیت قانونی و اجتماعی بدهند .
ما می پرسیم :
این 9 نفری که هنوز در بازداشت به سر می برند جزء دفاع از کسب حقوق کارگری چه گناهی مرتکب شده اند؟
آیا خواست مقابله با گران شدن نیاز های اولیه زندگی انسان ها مانند نان ، آب و برق ، گاز ، گوشت و حبوبات ، کرایه خانه ، کرایه ماشین و... که غارت کارگران به سود سرمایه داران است  جرم محسوب می شود؟
آیا مقابله با سرازیر شدن سود های هنگفتی که بر اثر گرانی سوخت و ارزاق و تمامی اجناس و از عدم افزایش دستمزدهای متناسب با گرانی و تورم از جیب کارگران دزدیده شده به جیب سرمایه داران واریز می شود و خانواده کارگران را به فلاکت می کشد، جرم است؟
آیا خواست ایجاد تشکل ، افزایش دستمزد ، آزادی زندانیان کارگری ، استخدام رسمی ، جلو گیری از اخراج سازی ها، فعالیت علیه کار کودک ، دفاع از کودکان کارو خیابان، خواست رایگان شدن آموزش و بهداشت ، برابری حقوق زن و مرد، جلو گیری از گرانی و تورم و... جرم است؟
  سرکوب  وزندانی کردن  کارگران به خاطر داشتن  چنین مطالباتی، اگر حمایت از سرمایه داری نیست ، پس چه نام دارد؟
در کجای دنیا کارگران را به دلیل چنین مطالباتی دستگیر و زندانی می کنند؟
آیا برای کارگران دفاع از زندگی و زنده ماندن جرم است؟
طی 33 سال گذشته تمامی مسیر های کسب مطالبات کارگری محدود تر و محدود تر شده است و در مقابل هر روز دست سرمایه داران برای حمله به حقوق و سفره خالی کارگران بازتر و بازتر شده است . و همه  امکانات از جمله حمایت های قانونی و غیر قانونی و عملی برای حمله به حقوق کارگران توسط دولت در اختیار سرمایه داران گذاشته شده است و به دنبال آن تمامی نهاد ها و دستگاه های دولتی مانند انواع پلیس، قوه قضائیه ، سازمان زندانها ، تمامی دستگاه های تبلیغاتی ، وزارت کار، قوه مقننه ، بازو های اجرایی، به عوامل اجرایی حملات سرمایه داران علیه کارگران تبدیل شده اند از جمله همین حملات اخیر به کارگران و فعالین کارگری دلایل غیر قابل انکار هستند .
ما ضمن محکوم کردن دستگیری ، محاکمه و زندانی کردن کارگران ، خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط کارگران زندانی ، بخصوص 9 نفر بازداشت شده در روز جمعه  هستیم .
کارگر زندانی آزاد باید گردد
کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری
28/3/1391
وبلاگ نویس و فعال حقوق کودکان و کارگری بهنام ابراهیم زاده را در یابید .
صدای بهنام باش تا صدایش  خاموش نشود .
گزارش از نحوه دستگیری و بازداشت در سلول های انفرادی بند 209
دستگیری وبلاگ نویس و فعال حقوق کودکان و کارگری بار اول دربهار 1388 روز جهانی کارگر در پارک لاله تهران بود . بعد از سیزده ماه برای بار دوم در 22 خرادا 1389 در تهران همراه با ضرب و شتم شدید به صورتیکه قفسه سینه و پای چپ این فعال حقوق کودکان به شدت آسیب دید. متعافب ضرب شتم او به سلولهای  انفرادی بند 209 وزارت اطلاعات انتقال داده شد. وی چهار ماه را در سلولهای انفرادی 209به همراه 15 روز اعتصاب غذا در بدترین شرایط نگهداری سپری کرد. بهنام ابراهیم زاده در تمامی مراحل باز جویی به شدت زیر ضرب و شتم و فشار و توهین و بی حرمتی قرار گرفت. این فعال کارگری به مدت چهار ماه در سلولهای انفرادی 209 سلول کوچک ، نمدار، غیر بهداشتی و پر از مورچه و سوسک و دیگر حشرات و محروم از تلفن و ملاقات با خانواده اش گذراند .
بازجویان از همان لحظه اول به وی می گفتند که نظام ترک بر داشته و آسیب دیده و تو بزودی اعدام خواهی شد . ماموران و بازجویان دست بر دار نبودند با کینه و دشمنی چنان وی را زیر مشت و لگد قرار می دادند و وادارش می کردند، دمپایی خود را به گوش خود به چسباند ، به فرض اینکه دمپایی گوشی تلفن بوده وبا مادرش  گفتگو کند ، آنها بارها وی را واداربه تک نویسی علیه دوستان و دیگر رفقایش کردند . آنها فکر می کردند مقاومت بهنام بر مبنای شخصیت کذایی است وبا تک نویسی شخصیت کذای اش خرد خواهد شد. بر اثر همین فشار ها و شکنجه ها گوش سمت چپ وی به شدت آسیب  دید و همچنین آسیب دیدگی قفسه سینه اش با ر دیگر مورد ضرب و شتم قرار گرفت شدید تر شد.آنها در طول بازجوی ها مادر و خواهر و نوامیس را با بدترین وجه ممکن مورد فحش و ناسزا والفاظ بد و رکیک قرار می دادند و یا وی را تهدید به آزار جنسی می کردند. بهنام ابراهیم زاده در تمام طول باز داشت در سلولهای انفرادی همواره چه در لحظه باز جویی و چه هنگامی که به سلولش منتقل می کردند ، توسط افراد دیگری غیر از باز جو و شکنجه گر مورد ضرب و شتم قرار می گرفت. این زندانی سیاسی در بند هنگامی که بعد از 15 روز اعتصاب غذا که در اعتراض به وضعیت موجود و نگهداری در بلاتکلیفی از بند 209 به بند 350 انتقال یافت به شدت مورد بازرسی بدنی و توهین قراگرفت ، به گونه ای که مجبورش کردند که لباس از تن در آورد و لخت شود و در حضور دیگران مخرج خود را در برابر چشم زندانیان قرار دهد تا بازدید شود و زندانبان انگشت خود را داخل مخرج وی کرده و به قول خود آنجا را مورد بازدید و بازرسی قرار دهد .فشار ها و تهدید ها پس از 80 روز انفرادی و محروم از تلفن و ملاقات در مجموع چهار ماه ماندن در بند 209 و بی خبری مطلق و عدم دسترسی به تلفن و تماس با خانواده منجر به طرح این پرسش در رسانه ها شده بود که آیا بهنام ابراهیم زاده زنده است. سر انجام بهنام زیر نظر باز جویان برای اعتراف علیه خود و مصاحبه با رسانه حکومتی آماده و فرستاده شد ، در مصاحبه باز جویان تاکید داشتند که فقط گفته های دیکته شده آنان را جلو دروبین بگوید . اما بهنام از این نوع مصاحبه خود داری کرد و زیر بار خواست باز جویان نرفت .
سر انجام بعد از 6 ماه بلا تکلیفی در تاریخ 22 آذر 1389 روانه دادگاه انقلاب شعبه 15 به سر پرستی قاضی صلواتی شد. اما با وجود بر خورداری از وکیل ، نه بهنام و نه وکیل وی اجازه دفاع نداشتند بهنام در یک دادگاه غیر علنی و چند دقیقه ای و فرمایشی با اتهامات واهی و ساختگی هواداری از مجاهدین خلق محارب شناخته شد و به 20 سال حبس و 10 سال تبعید و محروم از هر گونه فعالیت محکوم شد. وی در دادگاه اول در شعبه 15 با قاضی صلواتی به شدت در گیری لفظی پیدا کرذد و به همین خاطر قاضی صلواتی اجازه ملاقات و دیدار وی با خانواده اش را نداد ، با توجه به اینکه خانواده بهنام از راه دور و شهرستان به دادگاه آمده بودند .
بازجویان به دروغ حتی در روز های آخر بازجویی برای اینکه به نیت پلید شان برسند به وی می گفتند به زودی اعدام می شوی ، اما بهنام در دادگاه به دنبال آن نبود که با اعتراف علیه خود از زندان آزاد شود بلکه تنها به دنبال آن بود که از فشار روحی و  روانی و جسمی شبانه روزی  بازجوها و مشت آهنین و توهین ها ی انها خلاصی یابد ،تا لااقل هر روز فحش های ناموسی و رکیک و تهدید به آزار جنسی خطاب به خود و خانواده اش مواجه نشود و برای پذیرش یک اعتراف دروغ مورد ضرب و شتم های پیا پی و سیلی و مشت قرار نگیرد تا مودام تهدید به اعدام و اعمال روشهای کثیف نشود. بهنام ابراهیم زاده بیش از دو سال است به اتهام آشکار کردن بی عدالتی ها و دفاع جانانه  از کودکان و کارگران دوران حبس خود را سپری می کند، در طول دو سال وی تنها دو بار از ملاقات حضوری با خانواده اش بر خوردار بوده است . خانواده این فعال کارگری و کودکان به علت دوری راه و هزینه های راه و دیگر مشکلات کمتر موفق به ملاقات و دیدار با فرزندشان می شوند، دوری راه و سختی ها مشکلات زیادی را برای این خانواده به وجود آورده به طوری که خانواده این زندانی یکبار در طول مسیر شهرستان او به سمت تهران خودروشان تصادف و چپ کرده و ...
بهنام در حال حاضر در بند 350 محروم از تلفن وملاقات حضوری و با درد های کلیه و گوش دوران حبس خود را طی می کند وی در 22 خرداد 1390 از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به سرپرستی قاضی مقیسه در یک دادگاهی مجدد و چند دقیقه ای به 5 سال حبس تعزیری و محروم از فعالیت محکوم شد. تشکل ها و اتحادیه ها ی کارگری و حقوق بشری و دانشجوی ... به شدت حکم و حبس 5 ساله بهنام را محکوم کردند و بار ها خواهان آزادی وی و دیگر فعالین  کارگری از جمله رضا شهابی شده اند .
کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری - 26/3/1391
کودکان در استخدام شهرداری؟ !
( به مناسبت روز مبارزه با كار كودك )
هاله صفرزاده
ده دوازده ساله می نمود. در میان جمع کارگران سبز پوش پارک ایستاده بود به حرف های سرپرست گوش می کرد. با چالاکی به سمت وانتی که نزدیکشان پارک شده بود دوید و می خواست بالا برود که صدای سرپرست بلند شد :
-              حضرت تو امروز با حجت کار می کنی ...
برگشت و به سمت در رفت و بیلی را برداشت و حرف های سرپرست را تکرار کرد :
-              با حجت کار می کنم ...
کمی بعد کارگران در میان پارک پخش شدند. او را گم کردم. قبلا هم او را دیده بودم و درصدد بودم با او حرف بزنم. در میان پارک گشتم تا او را پیدا کنم. به قیافه ی کارگران دیگری که مشغول آب دادن گل ها و چمن ها بودند دقت می کردم. چند نفر دیگر از آنان نیز کم سن و سال به نظر می رسیدند. از یکی از آنها پرسیدم :
-              می دانی حضرت کجاست؟
نگاهم کرد. از این که او را می شناختم تعجب كرده بود .
-              برای کار رفته بیرون .
-              مگه شما بیرون هم کار می کنید؟
-              بله درخت کاری، آب دادن گل های کنار خیابان ها و تمیز کردن جوی ها و ...
-              چند سال داری؟
-              15 یا 16 سال
لهجه ی غليظی داشت. به زحمت حرف هایش را می فهمیدم. گفت که اهل کابل است. چند ماهی است که برای کار به ایران آمده است. یک میلیون تومان داده که قاچاقچی او را به اینجا بیاورد. پدر و مادرش در افغانستان مانده اند. تا به حال هر چه کار کرده به قاچاقچی داده تا بدهی اش را صاف کند واز این به بعد حقوقش را برای خانواده اش می فرستد .
-              پول ها را برایت جمع می کنند؟
خندید و گفت :
-              نه چیزی نمی ماند، همه اش خرج می شود .
می گفت برای شهرداری کار می کنند. 25 نفری هستند که در این پارک کار می کنند. 4 کارگر دیگر مانند او نوجوان هستند. شبها در پارک می خوابند. خوابگاهی دارند و ماهی 500هزارتومان دستمزد می گیرند. از این که این کار را داشت راضی و خوشحال بود. درس نخوانده بود. می گفت در افغانستان اوضاع خراب است و کار نیست. امکان درس خواندن هم نداریم چون درآمدی نداریم .
از ساعت کارش پرسیدم :
-              از یک شب تا یک ظهر کار می کنیم. شب ها بیرون می رویم و ساعت 7 برمی گردیم. از یک ظهر هم تا یک شب استراحت می کنیم .
-              کجا می خوابید؟
-              همین جا. خوابگاه داریم .
-              غذا چی؟
-              آشپز داریم. یکی از هم ولایتی ها غذا می پزد .
-              اسمت چیست؟
-              امرا. اگر کاری داشتی من هم هستم .
-              ممنون. خسته نباشی
از او دور شدم. در سمت دیگر پارک بالاخره حضرت را یافتم. سرپرستش او را به سمت تابلوی برقی برد و فیوزها را به او نشان داد و گفت هر وقت سوت زدم این کلید را بزن .
وقتی سرپرست دور شد، نزدیکش شدم و پرسیدم :
-              حضرت چه می کنی؟
با تعجب نگاهم کرد :
-              منتظرم سوت بزند تا برق را قطع کنم .
لباس سبز کارکنان فضای سبز به تنش بزرگ بود. جلوی لباس کثیفش هم قلوه کن شده بود. همان طور که به سوالات من جواب می داد، حواسش به سوت سرپرست بود و مرتب با صدای سوت برق را قطع و وصل می کرد. می گفت 14 سال دارد. مشخص بود که دروغ می گوید. مي گفت 4 نوجوان دیگر مثل او در این پارک کار می کنند. دو نفر 17 ساله، یک نفر 15 ساله و  یک نفردیگر هم مثل او 14 ساله. با برادرش به اینجا آمده بودند. نفری 750هزار تومان به قاچاقچی داده بودند تا آنها را به ایران بیاورد. آنها هم درآمدشان را برای خانواده شان می فرستند. چون پدر و مادرشان بیکارند و دو خواهر در خانه دارند. از این که کاردارد، راضی بود. می گفت :
-              ایران بهتر از افغانستان است. شهرها اینجا آباد است .
-              چه جوری این کار را پیدا کردی؟
-              یکی از فامیل ها اینجا کار می کند. او گفت  که به اینجا بیاییم .
-              روزی چند ساعت کار می کنی؟
-              از یک شب تا یک ظهر. تا هفت صبح در خیابان ها هستیم . آنجا را تمیز می کنیم. هفت صبح تا هشت صبح صبحانه می خوریم و بعد تا یک ظهر در پارک کار می کنیم. بعد هم می خوابیم .
-              به شما غذا هم می دهند؟
-              غذا پای خودمان است. ماهی 60 هزارتومان به یکی از فامیل ها می دهیم برای همه غذا می پزد .
-              غذای ایرانی یا افغانی؟
-              ( با خنده) معلومه افغانی ...
-              درس خوانده ای؟
-              نه . از 6 یا 7 سالگی باید کار کنیم. وضع افغانستان خراب است .
-              تعطیلی هم دارید؟
-              نه همه ی روزها باید کار کنیم. اگر یک روز حوصله کار نداشته باشیم و سرکار نرویم از حقوق مان کم می کنند . یک بار که سر کار نرفتم 30 هزار تومان از حقوقم کم کردند .
-              اگر مریض شوید چی؟
-              کاری به مریضی ندارند. کار نکنی از حقوقت کم می شود .
-              خسته نمی شوی از این همه کار؟
-              نه از ساعت یک به بعد می خوابیم. تازه عصرها هم اگر بیرون کار باشد می روم. 50 شصت هزار تومان هم از این طریق گیرم می آید
-              اینجا چقدر حقوق می گیری؟
-              600 هزار تومان .
به نظر می آمد حقوقش را هم مثل سنش بیشتر می گوید. انگار بهش گفته بودند این گونه جواب دهد. دیگر سوالی نپرسیدم. سرپرستش نزدیک می شد و نگرانی چهره او را پر کرده بود. از او خداحافظی کردم و دور شدم
روزی 12 ساعت کار به جای  درس خواندن، زندگی و كار در پارک، در کشوری غریب، به جای زندگی در کنار خانواده، ارتش امریکا و وعده های آزادی و امنیت و رفاه، جنگ بیکاری و ناامنی، ورود قاچاقی و زندگی غیرقانونی در کشور همسایه و کار کردن رسمی برای شهرداری، خوابیدن در کنار 25 کارگر بزرگسال دیگر، نداشتن بیمه، مرخصی، 12 ساعت كار روزانه، روز جهاني لغو کار کودک، پیمان نامه جهانی حقوق کودک ...
سر گیجه ...
با خود زمزمه کردم: انتخاب يك روز براي لغو كار كودك كافي نيست، کاری باید کرد...
منبع:وبلاگ کانون مدافعان حقوق کارگر
تظاهرات 200هزارنفری درایتالیاعلیه سیاستهای دولت
به گزارش16ژوئن یورونیوز،هزاران نفر از مخالفان سیاستهای دولت ایتالیا روزشنبه در خیابانهای بلونیا تجمع کردند و با سردادن شعارهایی برضد اصلاحات و تدابیر ریاضتی جدید نخست وزیر این کشور، در مواردی با نیروهای ضد شورش درگیر شدند.
بنا بهمین گزارش،معترضان در رم نیز با حمایت تلویحی از شهروندان یونان بحران زده و ابراز همبستگی با آن‌ها در آستانه انتخابات پارلمانی خواستار چاره جویی دولت رم در برابر بیکاری فزاینده و دستگیری از کارگران و بازنشسته‌ها و اعمال کاهش مالیات گروههای آسیب پذیر شدند.
این گزارش حاکیست، اتحادیه‌های کارگری که سازماندهی این تظاهرات را برعهده داشتند برای تسهیل انتقال معترضان از سراسر ایتالیا به پایتخت تدابیر ویژه‌ای را در نظر گرفته بودند. آن‌ها تعداد تظاهرکنندگان روز شنبه را در حدود دویست هزار نفر اعلام کرده‌اند.
سیاستهای اقتصادی رم موجب رکود اقتصادی فراگیر در این کشور شده و در همین حال میزان بدهی‌های دولتی ایتالیا سومین اقتصاد بر‌تر منطقه پولی یورو به شدت افزایش یافته است.
بیسف وهشتم خردادماه1391
akhbarkargari2468@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر