- عدم
پرداخت بیمه کارگران شرکت صنایع امید ابتکار سنندج
- صدها کارگر بازارچه پرویزخان دست از کار کشیدند
- خطر تعطيلي كارخانه ي احياء صنعت سنندج!
- اعتراض نسل اولي ها - اعتصاب نسل دومي ها
- اخراج دو تن از كارگران كارخانه كاشي كسري سنندج
- کارگران زندانی و بحران روزافزون
- ضرب و شتم دبیر کانون صنفی معلمان کرمانشاه در سنندج
- اعتراض کارگران معدن ایتالیا با حمل مواد منفجره به عمق زمین
- پیکر کارگران اعتصابی آفریقای جنوبی به خاک سپرده شد
- گسترش اعتراضات کارگران معدن آفریقای جنوبی
- شمار جان باختگان انفجارپالایشگاه ونزوئلا به 41تن رسید
عدم پرداخت بیمه کارگران شرکت صنایع امید ابتکار سنندج
کارفرمای شرکت صنایع امید ابتکار سنندج با وجود کسر مبلغ حق بیمه از دستمزد ماهانه کارگران برای مدت 7 ماه از واریز بیمه کارگران شرکت به سازمان تامین اجتماعی خودداری کرده است .
بنابراین دفترچه بیمه کارگران به دلیل بدهی کلان این شرکت به سازمان تامین اجتماعی تمدید نشده و کارگران و خانواده هایشان برای خدمات درمانی به شدت دچار مضیقه و تنگنا شده اند.
شایان ذکر است شرکت صنایع امید ابتکار سنندج با 45 کارگر در شهرک شماره 1 صنعتی سنندج واقع می باشد.
کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری-4 شهریور ماه 1391
صدها کارگر بازارچه پرویزخان دست از کار کشیدند
به گزارش6شهریور کرمانشاه پست، روز گذشته ( یکشنبه ) صدها کارگر بازارچه پرویزخان بدلیل عدم پرداخت دستمزد روزانه معوق خود دست از کار کشیدند.
بیش از دو هفته است دستمزد کارگران پرداخت نشده است .
براساس این گزارش، یکی از کارگران گفت : آقایان هر روز سفره هایشان رنگی می شود و ما کارگران هر روز سفره هایمان خالی .
کارگری دیگر می گوید : سئوال ما اینست چگونه دستمزد روزانه ما را پس از گذشته دو هفته هنوز پرداخت نمی کنند ؟!
از بازارچه خبر می رسد مسئولان با مراجعه به قصرشیرین و برخی نقاط نزدیک تعدادی از بیکاران را برای کار در بازارچه گسیل داشته اند .
بازارچه پرویز خان مهمترین پایانه صادرات به کشور عراق است .
خطر تعطيلي كارخانه ي احياء صنعت سنندج!
كارفرماي كارخانه ي احياء صنعت سنندج مدت دو هفته است كه به دليل نامشخصي تمامي كارگران خود را كه حدود 40 نفر ميباشد به مرخصي اجباري فرستاده است. اين سياست در حالي از طرف كارفرماي اين كارخانه اجراء ميشود كه به كارگران اعلام شده، روزهايي كه به مرخصي اجباري فرستاده شدهاند از مرخصي سالانه ي كارگران کم می شود.
همچنين تمامي كارگران شاغل در اين كارخانه به صورت قراردادي مشغول به كار مي باشند كه مدت چند ماهي است كه قرارداد كارگران به صورت يك ماهه منعقد مي گردد؛ كارگران نگران آن مي باشند كه كارخانه تعطيل شود و آنها نيز به ارتش ذخيره ي كار بپيوندند.
لازم به ذكر است كه كارخانه احياء صنعت در زمينهي توليد قطعات پلاستيكي اتومبيل در شهرك صنعتي شماره ي يك سنندج مشغول به فعاليت مي باشد.
کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری-6 شهریور ماه 1391
اعتراض نسل اولي ها - اعتصاب نسل دومي ها
روز دوم ماه رمضان است. بامداد امروز لكه هاي سفيد ابر در آسمان خاكستري پارس جنوبي با بي تحركي و سكون خود شرجي بودن هوا را اعلام مي كند. لكه هاي پراكنده با شكل هاي متنوع بر بالاي پروژه ايستاده اند و خيره به اين همه اسكلت فلزي و لوله هاي تو در تو چشم دوخته اند. سازه هايي كه سه سال است كند پيش مي رود و معلوم نيست كي مشكلات فني اش به پايان رسد.
ابرها و آدم ها در آرزوي نسيمي از سوي دريا هستند. حتا تش باد را به اين وضع ترجيح مي دهند. (تش باد به لهجه برازجاني به معناي بادهاي بسيار گرم هستند. تش به معناي آتش است) تا آنها را از اين وضعيت آلوده به گازهاي بودار و بي بو، ترش و شيرين نجات دهد. بومي ها مي گويند در فاصله ي جزر و مد دريا اين حالت هميشه اتفاق مي افتد. كارگران بيل و كلنگي به خصوص بلوچ ها همه روزه هستند. بعضي ها با لباس هاي مندرس كارگاهي آبي رنگ با لكه هاي رنگ و رو رفته ي فرسوده و برخي با لباس هاي بلوچي و دستارهاي بلند و با شلوارهايي گشاد و پرچين درست مانند لباس هايي كه بر تن سنگ نگاره هاي تخت جمشيد بر پاي سربازان است. بيل و كلنگ بر دوش در ميان كارگران به وسيله ي سركارگر تقسيم شده اند. با بالا آمدن خورشيد اثرات شرجي شديدتر مي شود و دم هوا هر لحظه افزون تر. شرايطي كه همه را كلافه مي كند. گاهي حتا تنفس به دليل بالا بودن رطوبت مشكل مي شود. همه بي وقفه عرق مي ريزند. رودهاي كوچك عرق كه هميشه يك قطره ي آن جلودار است با شتاب از سرو گردن آغازمي شود و تا توي كفش بر گوشت و پوست جاري مي گردد. تن و جان آدمي به اين گونه دما و رطوبت هوا را به چالش مي گيرد. دستار بلند بلوچ ها وسيله ي خوبي براي خشك كردن اين رودهاي جاري و پرشتاب است . اگر چه اكثريت كارگران به خصوص بلوچ ها روزه هستند ولي كلمن هاي پرآب و يخ در كنارشان است تا هر لحظه كه فشار كار و گرما آنها را به تنگ آورد، يك ليوان آب سرد را بر روي سر و صورتشان بريزند. آب سرد با عرق تن به سرعت در همه سوي تنشان جاري و آهي ناشي از رضايت از حلقومشان خارج مي شود. سركارگر اهل لرستان است و چاق و درشت هيكل. او هم با كاري پر تنش و پرچالش، روزه است. از يك سو بايد كارگران را سازمان دهد و به كار وادارد واز سوي ديگر ناگزير است فشار اوامر و فرمان هاي مديراني را تحمل كند كه در فضاي خنك در زير كولر گازي لميده اند. درهمين حال بايد بسيار پرتحرك باشد تا جاهاي مختلف كار را سركشي نمايد. اين سركارگر كه با وجود اضافه وزن زياد , بيش از حد دچار مشكل شده است , يك چفيه عربي دور گردنش دارد و مرتب با آن عرق هايش را خشك مي كند. بيسيمي به كمر بسته كه مرتب او را صدا مي زند. علي از موقعيت ...علي از ...بفرما...علي هر چه زودتر آن فنداسيون...را آماده ي بتن ريزي كن. بايد امروز به طور حتم بتن ريزي شود. مفهوم بود؟ ... چشم دارم مي روم توي موقعيت...و با سرعت خود را به محل فنداسيون مي رساند. چند كارگر بلوچ و يك كارگر ياسوجي در حال خاك برداري از محل فنداسيون هستند.با شدت گرفتن گرما و زبان روزه , كار مانند هر روز پيش نمي رود. علي باز با فرياد:
- اين چه وضعيه؟ بايد كار را تمام كرده باشيد. بجنبيد. مگه با شما نيستم؟
كارگران مثل اين كه هيچ نشنيده اند، آرام با بيل خاك ها را به بيرون محل فنداسيون مي ريزند. در چنين مواقعي روال هميشگي سركارگر پس از چند غرولند از آن محل دور مي شد و به ديگران سر مي زد. ولي امروز براي كار در اين قسمت دستور كار ويژه اي داشت از اين رو در محل باقي مانده تا كارگران بدون وقفه كار را ادامه دهند. كار آرام كارگران او را عصبي كرده است . بي حوصله مرتب قدم مي زند. به فكرش نمي رسد كه با اين تعداد نيرو , بازده كار بيش از اين نخواهد بود به خصوص با روزه ي كارگران و هواي واژگون شده ي امروز. از سوي ديگر به كار گرفتن تعداد بيشتر كارگر با توجه به محدود بودن محل فنداسيون امكان پذير نيست. او بايد با همين تعداد افراد و اين شرايط معجزه كند. والا حقوق سركارگري را به او نمي دهند. به ياد قسمت ديگري مي افتد كه آنجا نيز در اولويت خاك برداري است. فشار كارهاي پيمانكاري كه از يك نيروي كار چندين كار طلب مي كند و تنها يك حقوق مي دهد او را از كوره به در برده است. باعصبانيت:
- مگه باشما نيستم. ميگم سريع تر كار كنيد.
كارگر ياسوجي كه پيرمردي است بالاي هفتاد سال با خشم و لهجه لري كهكيلويه اي:
- هي هولو( دايي) په چه ته؟ بره ريز،انداي وكنت نشون اي دم...
- اگه من فردا تو را آوردم سركار
- تو كه ديگ (ديروز) التماس اي كردي، بره ، بره آقاي گير.
سركارگر به سوي كارگران بلوچ برمي گردد و آنها را زير فشار غرولندهايش مي گيرد. آنها ساكت با بيل خاك ها را زير و رو مي كنند. و بعد به بالا مي اندازند . خوراك افطاري آنها همان ناهاري است كه در ظرف يك بار مصرف گرفته و در اين هواي گرم آن را در يك گوشه ي سايت تا غروب مخفي مي كنند. مشتي برنج نامرغوب خارجي آغشته به زردچوبه و چند دانه لپه و مقداري آب و روغن جامد. وعده ي سحري هم نان است و چاي . از اين رو توان كار به شدت پايين آمده است. ولي در اين جهنم آلوده به گازهاي زيان بار و هواي دم و گرم جز كارگران بلوچ عده ي انگشت شماري از جاهاي ديگر براي كار در اينجا پيدا مي شوند. براي كسي اهميت ندارد كه اين مردمان سرزمين مان چه بر سرشان مي آيد. سركارگر كه سكوت و بي اعتنايي آنها را مي بيند كه حتا تظاهر به شدت كار هم نمي كنند، با اعصاب به هم ريخته مقداري خاك را با نوك پوتينش به طرف كارگران شوت مي كند:
- هي با توام.
كارگر بلوچ كه كارد به استخوانش رسيده ، خاك توي بيلش را به طرف سركارگر پرت مي كند.
- هي پدرته.
خشم و نفرت در آنها نيرويي مي آفريند كه غيرمنتظره است. هر دو با سرعت از گودال فونداسيون بالا مي آيند. سركارگر كه صورت و لباس خيس از عرقش خاكي شده ، آماده ي درگيري فيزيكي است. ولي وجود بيل در دست كارگران او را به ترديد مي اندازد. در اين فاصله بقيه كارگران دور آنها جمع مي شوند. پير يا بزرگ بلوچ ها با سرعت خود را به محل درگيري مي رساند. او نمي خواهد كار به درگيري فيزيكي بكشد. وقتي او به معركه مي رسد، كارگران بلوچ ساكت مي شوند و در حضور او اقدام به عمل يا حرفي نمي كنند. پير با خشم:
- تو فكر كردي كي هستي؟ رفتارت را درست كن. والا مغزت را تو سايت پخش مي كنم.
در حال فرياد زدن دستش را به شدت تكان مي دهد. سركارگر درمحاصره بيل به دستان به شدت ترسيده است. او حتا تصور نمي كرد كارگرها شهامت برخورد با او را داشته باشند. رنگش پريده و به سفيدي مي زند.
- هي تويي كه فشار مي ياري كار كنيد، كار كنيد، چرا پول ما را نمي دين. ما روزمزد هستيم بايد هر عصر به عصر پول ما را بدهيد. نه بيمه هستيم نه دارو و درمان و دكتر داريم. نه خوراك و نه خوابگاه. آن وقت به ما توهين هم مي كني؟
با بيان اين واقعيت ها خشم پير افزون شد. كف اطراف دهان روزه گرفته اش را گرفته بود و صدايش دور رگه شده و به سختي از گلويش بيرون مي آمد:
- تو غلط مي كني به كارگر توهين بكني
و دستش را با تهديد تكان مي دهد. از شدت خشمي كه لحظه به لحظه بيشتر مي شود ديگر نمي تواند به فارسي حرف بزند. چند جمله بلوچي مي گويد و بعد دست چپ را به علامت تعطيلي كار در هوا تكان مي دهد و با اين اشاره همه ي كارگران بلوچ بيل و كلنگ ها را بر دوش انداخته و دست از كار مي كشند. و به دنبال پيرشان به سوي دفاتر اداري به راه مي افتند تا تسويه حساب كنند. خبر به مسوولان پيمانكار دست اول مي رسد كه در حكم كارفرماي اين پيمانكاري است. فرياد مسوولان بالا از پشت بيسيم ها سركارگر را به شدت به باد انتقاد و توهين مي گيرد.
- علي باز ، علي باز جواب بده
- بله قربان
- مردك مگه قرار نبود امروز بتن ريزي بشه؟ چه غلطي كردي...
علي باز كلافه و پريشان درمانده و نمي داند چه كار كند. همه ي نيروي كار او همين كارگران زحمتكش بلوچ هستند كه او نمي توانست دركشان كند. به سوي پير بلوچ مي دود تا شايد باخواهش او را راضي كند و به كار برگردند.
كارگران در سايه كاروان ها نشسته اند ، كاروان هايي كه درونش به لطف اختراع كفار(كولر گازي) بهشت و بيرونش جهنم سوزان است همه ي كارگران ساكت به خاك ها و ريگ ها ور مي رفتند. تنها پير خشمگين كه همه ي شرايط دست به دست هم داده بودند تا او را دراين سن بالا مانند آتشفشان كند، نا آرام و بي قرار بود و در زير خورشيد سوزان قدم مي زد. هر چند لحظه يك بار دستار بلندش را بر دوشش مي انداخت و يا از روي دوش برمي داشت. او به خوبي مي دانست كه چقدر به كارشان نياز دارند. ولي نمي دانست چگونه از اين شرايط به خوبي بهره ببرد. در سويي ديگر اربابان در پي راهي براي برون رفت از چاله اي بودند كه توقف كار برايشان ايجاد كرده بود. مذاكره اي كه در اين مصاف با پيمانكار به نفع بلوچ ها خاتمه يافت. و يك ساعت بعد كار ادامه يافت. كارگران بلوچ قول گرفتند كه آخر ماه حقوق بگيرند . پيمانكار نيز خود را در شرايطي ديد كه ناگزير تعدادي از ديپلمه هاي بلوچ را از روزمزدي خارج كرد و به آنها خوابگاه داد. البته بدون تخت خواب ولي با سه وعده ي خوراك كه براي كارگران امتيازي بزرگ و ويژه بود.
***
تا مدتي پيش مديران اين پيمانكاري، خود از كارگران فني بودند. آنها با كار سنگين و مداوم براي پيمانكاران اعتماد آنها را نسبت به توانايي هاي فني و پشت كار خود جلب نمودند و به مرور به صورت پيماني از آنها كارهاي كوچك گرفتند و به سرعت انجام دادند. به مرور ياد گرفتند كه يك پيمانكار موفق پيمانكاري است كه به راحتي حقوق كارگران را نديده بگيرد و بتواند با نهادهاي قدرت ارتباط موثر داشته باشد. اولين اقدام عملي براي پيمانكار موفق شدن، ضايع كردن حقوق قانوني كارگران است وحالا به طور كامل در مقابل كارگران قرار گرفته اند.
در همين منطقه در روزهاي منتهي به انتخابات مجلس در سال 90 كارگرانِ با تجربه تصور مي كردند كه بهترين فرصت براي گرفتن حقوق قانوني شان است كه توسط پيمانكاري غارت شده است كه اتفاقا از همشهري هاي خودشان هم بوده اند. همه ي كارگران پيمانكار كه بيش از يك صد تن بودند دست به اعتصاب زدند. خواست هاي كارگران همان حقوق قانوني بود كه در قانون كار جمهوري اسلامي اعلام شده بود. دو روز و نيم مرخصي ماهانه كه آخر سال به دليل نوع كار پروژه اي و عدم استفاده از آن بايد پولش پرداخت شود و معادل يك ماه حقوق كارگر است، سنوات ، عيدي و پاداش آخر سال كه هر ساله توسط دولت اعلام مي شود. خواست كارگران دريافت همان حداقل هايي بود كه قانون كار موجود هم بر آنها مهرتاييد زده بود. ولي شركت ها با پشتوانه هايي كه دارند با قدرت از پرداخت آن خودداري مي كنند. حتا شركت كره اي دايليم هم اعلام نموده اين سه مورد را پرداخت نمي كند. در حالي كه هنوز قانون كار ملغي نشده است و كارمزد منعطف رسمي نشده است. ولي پيمانكاران و حتا پيمانكاران خارجي به استقبال آن رفته اند. تا به حال ادارات مربوطه از جمله اداره كار و سازمان تامين اجتماعي اطلاع داده اند كه در پروژه ها ليست بيمه تعديلي شده است و بيمه كامل كارگران پرداخت نمي شود. ولي مسئولين سازمان تامين اجتماعي نسبت به اين قانون شكني پيمانكاران چشم مي بندند.در حقيقت كارگران قرباني منافع كوتاه مدت پيمانكاران و منافع دراز مدت تامين اجتماعي مي شود. به هر حال اعتصاب سه روز ادامه يافت. خواست هاي سه گانه ي كارگران در حقيقت معادل 2 الي 3 ماه حقوق طي يك سال مي شود كه پيمانكاران آن را مال خود كرده اند. آن هم با كاري معادل حداقل 12 ساعت در روز. كاري كه 23 تا 25 روز از ماه را مدام و شبانه روزي درخدمت پروژه و پيمانكار هستند. ودر ماه فقط 5 الي 7 روز با خانواده ي خود زندگي مي كنند. اين حقوق در حقيقت پول خون كارگران است و پول بيماري هاي روحي و نابهنجاري هايي رواني است كه اين نوع كار برايشان به ارمغان مي آورد. آقاي پيمانكار امروز و كارگر ديروز به سوي كارگران مي آيد و با اخم اعلام مي كند:
- يا سركارتان مي رويد يا بلايي سرتان مي آورم كه به خواب هم نديده باشيد.
كارگران بي اعتنا به اعتصاب ادامه مي دهند پيمانكار به نهادهايي در منطقه اطلاع مي دهد كه مشتي خرابكار براي اخلال در كار پروژه و انتخابات كارگران را تحريك كرده اند و اعتصاب به راه انداخته اند. باكمال تاسف آقايان هم بدون آن كه علت اعتصاب را كه يك دزدي آشكار است بررسي كنند، دزدي اي كه طبق قوانين شرع بايد دست مدير پيمانكارش قطع شود، ليست كارگران اعتصابي را مي خواهند و ايشان هم 50 نفر از صد و اندي كارگرانش را معرفي مي كند. كه منجر به اخراج 8 نفر مي شود. نام همه محركين! در بلك ليست( ليست سياه) قرار مي گيرد , اين عمل يعني اين كارگران در هيچ يك از پروژه هاي پارس جنوبي نمي توانند كار پيدا كنند. همه ي اين اعمال برخلاف قانون كار است. ولي تعديل ساختاري و خصوصي سازي براي مستقر شدن در ساختار اجتماعي ما حذف قانون را از جامعه ي ما از قانون كار شروع كرده است. اعلام اين وضعيت روحيه كارگران را به كلي ويران كرد. بقيه كارگران اعتصاب را رها كردند و به كار ادامه دادند ولي كار بيشتر تخريبي بود تا توليدي. دستگاه هاي پيمانكار به سرعت دچار اشكال فني مي شد و هيچ كارگري بر خلاف ديروز تلاش نمي كرد ابزار كار را تعمير كند. همه مي نشستند تا پيمانكار وسيله در اختيارشان بگذارد. پيمانكار به چنان تنگنايي افتاد كه خود اعلام كرد همه ي حقوق قانوني را پرداخت خواهد كرد. ولي ديگر اعتمادي وجود نداشت. اخراجي ها هم به نهادهاي مربوطه مراجعه كردند و توضيح دادند. آنها خواستار آن حقوقي شدند كه دولت آن را تاييد كرده و پيمانكار خودسرانه لغو كرده بود و خواستار خارج شدن از ليست سياه شدند.
نبع:وبلاگ کانون مدافعان حقوق کارگر- ۲۷ اوت ۲۰۱۲- یاور
اخراج دو تن از كارگران كارخانه كاشي كسري سنندج
بنا به خبر دریافتی روز پنج شنبه ۹۱/۶/۲ کارفرمای کارخانه کاشی کسری به دو تن از کارگران شاغل در این کارخانه به اسامی مختار محمدی و سامان معروفی که هر کدام به ترتیب هشت و پنج سال سابقه ی کار داشتند اعلام کرد که دیگر نمی توانند در این کارخانه به کار خود ادامه دهند.
این دو کارگر بدون اینکه سه ماه دستمزد معوقه و ديگر حقوق و مزاياي خود را دریافت کنند، اخراج شدند. همچنین دويست نفر از کارگران شاغل در این کارخانه دستمزد ماههای خرداد ، تیر و مرداد را دریافت نکرده اند. کارخانه کاشی کسری در بیست و پنج کیلومتری جاده سنندج -دهگلان واقع شده است.
کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری-
5 شهریور 1391
کارگران زندانی و بحران روزافزون
پانتهآ بهرامی - دهها فعال کارگری در زندانهای جمهوری اسلامی به سر میبرند. علت اکثر این بازداشتها به خواست کارگران برای ایجاد تشکلهای کارگری برمیگردد.
علی نجاتی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، ساسان واهیوش، بهنام ابراهیمزاده، رسول بداغی، محمد حسینی، مهدی فراهیشاندیز، فرزاد احمدی، مهرداد امینوزیری و پدرام نصراللهی از جمله فعالان سندیکایی مستقل زندانی هستند.
رضا شهابی صندوقدار و عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در فروردین ماه ۱۳۹۱ توسط وکیل خود مطلع شد که قاضی ابوالقاسم صلواتی، رئیس شعبه پانزده دادگاه انقلاب اسلامی وی را به شش سال زندان محکوم کرده است.
وی به اتهام تبلیغ علیه نظام یکسال و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی به پنج سال زندان محکوم شد. او همچنین به پنج سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی و سندیکایی محکوم شده است. بهعلاوه محکومیت او شامل پرداخت جریمه نقدی به مبلغ ۷۰ میلیون ریال است. رضا شهابی هنگام دستگیری و در مدت بازجویی توسط وزارت اطلاعات در بند ۲۰۹ مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت تا جایی که نیاز به عمل جراحی در ناحیه گردن و دیسک پیدا کرد و احتمال میرفت که سمت چپ بدنش فلج شود.
وی قبل از محاکمه ۲۲ ماه در زندان بهسر برد و برای اعتراض به این بلاتکلیفی و انتقال به بیمارستان دست به اعتصاب غذای خشک زد.
این اعتراضها و همچنین فشار سازمانهای بینالمللی منجر به انتقال وی به بیمارستان شد. او چند ماهی در بیمارستان بهسر برد و از ناحیه گردن مورد عمل جراحی قرار گرفت. زمانه گفتوگوی کوتاهی با ربابه رضایی، همسر رضا شهابی انجام داده است. رضا شهابی روز ۲۳ مردادماه دوباره از بیمارستان به زندان منتقل شد.
ربابه رضایی - سه ماه و نیم است که در بیمارستان است. گردنش را عمل کردند، مهرههای گردنش را عمل کردند. توی زندان اینجوری شده. قبلاً این جوری نبود.
میخواستم از آخرین ملاقاتی که با آقای شهابی داشتید بپرسم. حالشان چطور بود؟ آخرین ملاقاتی که داشتید در بیمارستان بود یا در زندان؟
او سه ماه و نیم در بیمارستان بود و ما هر روز در بیمارستان به دیدنشان میرفتیم
روحیهشان چطور بود؟
خوب است.
مهرههاشان چرا آسیب دیده بود؟
بالاخره آن موقع که دستگیرشان کردند، یک مقداری اذیتشان کردند. به خاطر همین.
الان وضعیتشان چطور است؟ گردنشان را میتوانند تکان بدهند؟
نه، گردنشان را که نمیتوانند تکان دهند. چون عمل کردند و دکتر گفته باید مدتی تحت نظر باشد و یک مدتی استراحت کند تا بهتر شود. مثل قبل که نمیشود، ولی خب دیگر حالا یک مقداری بهتر شده.
یعنی ایشان اصلاً هیچ مشکل اینجوری نداشتند و بر اثر ضرب و شتم در زندان به این وضعیت افتادند؟
قبلاً هیچ مشکلی نداشتند، نه.
درد داشتند؟
خیلی درد داشتند. سمت چپ بدنشان که اصلاً یک مدت انگار که از کار افتاده بود.
آقای شهابی چند سالع هستند؟
42سالشان است.
آیا در استخدام شرکت واحد هستند؟
قبل از اینکه دستگیرش کنند، استخدام بود، ولی بعد، هم بیمهاش را قطع کردند، هم حقوقش را قطع کردند. ما الان بیمه نداریم و نمیدانم آنها چه تصمیم دیگری میگیرند. نمیدانم.
یعنی بیمه کل خانواده قطع شده است؟
بله. همان اول که او را دستگیر کردند بیمه ما هم قطع شد. ما هم بیمهمان قطع شده و هم حقوقمان.
مدت زمان حکمشان چقدر است؟
شش سال. دو سال و دو ماهش گذشته.
شما تقاضایی برای تجدید نظر دادهاید؟
تقاضا دادیم، ولی در تجدید نظر گفتند که تأیید شده، ولی هنوز ابلاغ کتبی نشده. شفاهی گفتند که تأیید شده، ولی کتبی به آقای شهابی ابلاغ نشده.
خودشان نظرشان راجع به این حکم چیست؟ چقدر این حکم را عادلانه میدانند؟
نه عادلانه نیست. نه خودشان و نه خانوادهشان، هیچکس این حکم را قبول ندارد. چون این حکم اصلاً عادلانه نیست.
چرا؟
چون ایشان کار خلافی انجام ندادند. فقط دفاع از حق و حقوق خودشان و دوستانشان و همکارانشان بوده. کار خلافی انجام ندادند. حالا این آقایان که این حکم را دادند، نمیدانم روی چه حسابی بوده.
با توجه به اینکه ایشان دو سال است در زندان هستند، شما چگونه هزینههای زندگی را فراهم میکنید؟
اطرافیان قدری کمک میکنند ولی بازهم به سختی میگذرد. وقتی بزرگتر یک خانواده نباشد، معلوم است که زندگی به سختی میگذرد دیگر.
شما چند فرزند دارید؟
یک دختر و پسر ۱۳ و ۱۴ ساله.
با این وضعیتی که بهوجود آمده، تقاضایتان از مسئولان چه هست؟
تقاضایم این است که حداقل حکمی را که میخواهند بدهند عادلانه باشد. چون این حکم اصلاً عادلانه نیست. همچنین میخواستم از پرسنل بیمارستان، از پرسنل اتاق عمل که خیلی برای آقای شهابی زحمت کشیدند، تشکر کنم.
محمود صالحی: فعالیت ما به قوت خود باقی است
روز جمعه ۲۶ تیرماه مأموران امنیتی با محاصره مسلحانه خانهای در کرج، ۵۷ نفر از کارگران را دستگیر کردند. این کارگران در پیوند با کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری فعالیت میکردند.
دستگیری، همراه با ضرب و شتم شدید و بدون ارائه حکم صورت گرفت. پس از آن با تجمع خانوادهها اعتراضهای خود دستگیرشدگان و فشارهای سازمانهای حقوق بشری تمامی دستگیرشدگان بهجز علیرضا عسکری آزاد شدند. جلیل محمدی و علیرضا عسکری همراه ریحانه انصاری در ۱۶ مردادماه با دستبند و پابند در دادگاه محاکمه شدند.
در جریان دادگاه سعی شد این کمیته هماهنگی به یکی از احزاب سیاسی نسبت داده شود. این موضوع اما با واکنش هر سه نفر مواجه شد و آنان بار دیگر بر استقلال کمیته هماهنگی از احزاب و جریانهای سیاسی تأکید کردند. مأموران قصد داشتند فراخوان مجمع عمومی کمیته هماهنگی را به علیرضا عسکری نسبت دهند. کمیته هماهنگی از مدتها قبل به دنبال پیداکردن سالن مناسبی در تهران بود و از تمامی اعضا درخواست کرد اگر مکان مناسبی سراغ دارند، به کمیته معرفی کنند. در همین زمینه علیرضا عسکری آدرس منزلی در کرج را در اختیار کمیته گذاشت و اعلام کرد هیچ مسئولیت خاصی در برگزاری مجمع ندارد و اساساً برگزاری مجمع به عهده همه اعضاست.
علیرضا عسکری و جلیل محمدی پس از اتمام دادگاه به زندان مرکزی کرج بازگردانده شدند و رحیانه انصاری پیشتر با قید کفالت آزاد شد. خبر جدید این است که در روزهای اواخر مردادماه جلیل محمدی از زندان آزاد شد.
علیرضا عسکری اما بههیچ وجه حال عمومی مناسبی ندارد و دارای تپش قلب شدید در ناحیه قلب، بیحسی در دست چپ و ضعف و بیحالی شدید است. این عوارض جسمی ناشی از فشارهای سنگین و صدماتی است که در دوره بازجویی به او وارد شده است. جلیل محمدی به علت صدمات وارده دچار مشکلات حاد در ناحیه کمر و ستون فقرات شده است. زمانه گفتوگوی کوتاهی کرده است با محمود صالحی که از دستگیرشدگان کمیته هماهنگی بود و اکنون آزاد است.
شما هم در زمان دستگیری بودید. شما و دیگران چگونه دستگیر شدید؟
محمود صالحی: بله، من خودم آنجا بودم. من همانجا بازداشت شدم. ۳۳ ساعت بازداشت بودم. به ما حمله کردند. خیلی وحشیانه حمله کردند. بچههای ما را زخمی کردند و زدند. من خودم کلیههایم ناراحت است. آنها روی پشت من راه میرفتند. در آن حادثه چندتا از دندههای پشتام شکست. یکی از بچهها سرش شکسته بود. همه ما را به هر شکلی میزدند.
چند نفر در حال حاضر در زندان هستند؟
57نفر دستگیر شدیم. هنوز هم یک نفر در زندان است.
لطفاً کمی در مورد کمیته هماهنگی توضیح دهید که اساساً چه هست و چه میکند و چرا این قدر حاکمیت روی آن حساس است؟
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری است. بههرحال اینها روی کمیته هماهنگی حساس هستند، چون کمیته هماهنگی در ایران فعالیت میکند و فعالیتاش هم گسترده است و به همین دلیل اینها حساسیت نشان میدهند و بچههای ما را درگیر میکنند، اعضای ما را درگیر و آنها را تهدید میکنند که باید از کمیته هماهنگی استعفا دهید و آن را لغو کنید. چند نفر از بچههای ما مثل خسرو بوکانی و پدرام نصراللهی هرکدام به دو سال حبس محکوم شدهاند، به جرم اینکه عضو کمیته هماهنگی هستند. بههرحال همیشه دوستان ما زیر فشار هستند و اکنون که با شما صحبت میکنم برای ۶۰ نفر از آنها پرونده تشکیل دادهاند و پرونده همه مفتوح و در دادگستری در حال اقدام است.
خانم ریحانه انصاری هم جزو دستگیرشدهها بودند؟
بله. ریحانه انصاری هم جزو دستگیرشدهها بود.
او هم الان در زندان است یا آزاد شده؟
به قرار وثیقه صد میلیون تومانی فعلاً آزاد است.
اساساً اینکه کارگران در ایران کمیتهها و سندیکاهای مستقلی داشته باشند، چه ضرری به حاکمیت میزند که اینقدر حساسیت روی آن نشان داده میشود؟
بههرحال باید این سئوال را از حاکمیت کنید نه از من. آنها باید جواب این سئوال را بدهند. من نمیتوانم پاسخ این پرسش را بدهم که چه ضرری به حاکمیت میزند یا نمیزند. فعالیتهای ما فعالیتهایی برای کارگران است، برای محرومان است، برای کسانی است که در واقع از زندگی محرومند. خواست ما این است که کارگران باید تشکل داشته باشند و از حق و حقوق خودشان دفاع کنند و کسی حق اینها را ضایع نکند، کسی آنها را استثمار نکند. ما خواهان جامعهای هستیم که در آن استثمار وجود نداشته باشد. این خواست طبقه کارگر ایران است.
حالا با توجه به این فشاری که حکومت آورده و ۶۰ نفر از اعضای کمیته هماهنگی را هم دستگیر کرده است که عمدتاً آزاد شدهاند آیا فعالیتهای شما به اصطلاح خواهد خوابید؟
نه، فعالیت ما نمیخوابد. فعالیت ما به قوت خودش باقی است. بچهها همه روحیهشان عالی است و هیچ مشکلی نیست. دو سال پیش هم ۷۲ نفرمان در سنندج دستگیر شدند. بههرحال در یک مجمع دیگر ۷۲ نفر دستگیر شدند. حالا هم خب ۵۷ نفر دستگیر شدهاند. هیچ مشکلی نیست. بچهها همه روحیهشان عالی است. کارگران دیگری هنوز در زندان هستند. رضا شهابی از بیمارستان به زندان منتقل شده. بهنام ابراهیمزاده هم که مریض است. شاهرخ زمانی هم که زندانی تبعیدی است. پدرام نصراللهی هم که حبس تغزیزی گرفته. یک عده از دوستان دیگر هم حالا در زندان هستند.
نامه شاهرخ زمانی از زندان
شاهرخ زمانی ۴۷ ساله و نقاش ساختمان در دیماه ۱۳۹۰ توسط مأموران وزارت اطلاعات در محل کارش بازداشت و به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا چندی پیش وی در حالی که حکم تبعید در پروندهاش وجود نداشت، از زندان تبریز یعنی شهر محل سکونتاش به زندان شهر یزد تبعید شد. شاهرخ زمانی در نامهای با اشاره به امکانات زندان و بیماریهای موجود در میان زندانیان نسبت به شرایط غیراستاندارد زندان یزد اعتراض کرد و نوشت: «شخصی به نام دکتر فقط اوضاع بیمار را از خود بیمار طی زمان بسیار کوتاهی میپرسد و سپس اغلب به پیشنهاد خود بیمار دارویی مینویسد.»
به گفته مسئولان بهداری بیماری ایدز و هپاتیت از نوع C آن در بندهای چهار، پنج و شش به شدت رواج دارد.
یکی از مسئولان بهداری توضیح میدهد که «کسی از این زندان به مرخصی رفته و مغز بادام را از دهانش درآورده و به بچهاش داده که از همین طریق بچه و همسرش نیز مبتلا شدهاند.»
وی ادامه میدهد: «در زمان وضعیت اضطراری زندانی بیمار باید حداقل دو ساعت درب زندان را به شدت بکوبیم تا نگهبان در را باز کند که در این مدت اغلب کسانی که بدحال میشوند، حالشان با سرعت به وخامت میگراید. طبق گفته زندانیانی که طولانیمدت اینجا هستند، تا به حال چهار مورد دیدهاند که تا با باز کردن درب بند و بردن زندانی به بهداری یا جای دیگر، زندانی مرده است.»
وی در نامه خود اضافه میکند: «طبق آمار این زندان یکی از قصابیترین زندانهای ایران است که ۱۲ درصد کل اعدام زندانیان در اینجا انجام میشود. ماهی نیست که حداقل شش تا هفت زندانی اعدام نشوند. مثلاً از اردیبهشت تا ۲۰ تیرماه ۹۱، ۲۴ نفر در زندان یزد اعدام شدهاند.»
وی در خاتمه اضافه میکند: «یکی از معمولیترین مشکلات ۱۶ زندانی سیاسی تبعیدی که اغلب از استانهای کردستان، آذربایجان شرقی و غربی، کرمانشاه و اهواز تبعید شدهاند، آمدن خانوادهها از فاصله بین هزارودویست تا دو هزار کیلومتری با هزینه سنگین و مسافت طولانی برای یک دیدار ۲۰ دقیقهای است. برخی از خانوادهها به خاطر مشکلات مالی بیش از سه سال است عزیزانشان را ندیدهاند.» شاهرخ زمانی اکنون در زندان تبریز است.
ضرب و شتم دبیر کانون صنفی معلمان کرمانشاه در سنندج
به گزارش6شهریورموکریان،محمد توکلی دبیر کانون صنفی معلمان کرمانشاه از سوی افراد ناشناس به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
برپایه این گزارش، محمد توکلی ضمن اعلام این خبر اظهار داشت: پنج شنبه شب دوم شهریورماه جاری، با چند تن از اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان و به همراه خانواده، جهت صرف شام به پارک آبیدر رفته بودیم که چند نفر لباس شخصی برای بازداشت بنده و دیگر اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان به محل آمدند. محمد توکلی افزود: ما از آنها درخواست کارت شناسایی نمودیم ولی از نشان دادن کارت خودداری کردند و پس از این درخواست من را به داخل ماشین برده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند که با وساطت اطرافیان، درگیری خاتمه و این افراد محل را ترک کردند.
اعتراض کارگران معدن ایتالیا با حمل مواد منفجره به عمق زمین
معدنچیان ایتالیا از دیشب با تحصن در عمق 400 متری زمین در تنها معدن ذغال سنگ این کشور اعتراض خود را به عدم حمایت دولت از این بخش صنعتی ابراز کردند.
تعداد اعتراض کنندگان روز دوشنبه از سی نفر اولیه به حدود صد نفر رسید. کارگران با حمل صدها کیلوگرم مواد منفجره معدن را به تصرف درآورده اند تا به این ترتیب دولت ایتالیا را در آستانه اتخاذ تدابیر اقتصادی تحت فشار قرار دهند.
طبق قرار از پیش تعیین شده، روز جمعه این هفته نمایندگان سندیکاهای منطقه ساردنیا، جایی که معدن ذغال سنگ ایتالیا در آن واقع شده است با مقامات مسئول مملکتی دیدار می کنند تا آینده این بخش صنعتی را ارزیابی کنند.
معدن ذغال سنگ جزیره ساردنیا از سال 1984 تا کنون سه بار بعنوان اعتراض اشغال شده است. آخرین تحصن معدنچیان صد روز طول کشیده بود.
علاوه بر معدن ذغال سنگ، صنایع آلومینیوم ایتالیا نیز در همین منطقه در معرض خطر تعطیلی قرار دارند و متقاضی کمک دولت برای ادامه حیات خود هستند.
پیکر کارگران اعتصابی آفریقای جنوبی به خاک سپرده شد
به گزارش 25اوت یورونیوز، مراسم خاکسپاری معدنچیان اعتصابی آفریقای جنوبی که توسط پلیس کشته شدند، برگزارشد.
10 روز پس از کشته شدن این معدنچیان، سرانجام پیکر برخی از آنها به خاک سپرده شد.
سی و چهار معدنچی طلای ماریکانا در آفریقای جنوبی بدنبال اعتراض برای افزایش دستمزد و اعتصاب، روز 16 اوت با شلیک گلوله پلیس کشته شدند.
حادثه ای که به گفته کارشناسان یکی از خونبارترین مورد سرکوب کارگران معدن بعد از دوران آپارتاید است و منجر به زخمی شدن 78 و دستگیری بیش از 100معدنچی شد.
شهر معدنی ماریکانا در یکصد کیلومتری شمال روهانسبورگ به ویژه به یکی از قربانیان ، به نام پاپی یک معدنچی 24 ساله ادای احترم کرد. در این مراسم، بدلیل تالم و تاثر شدید، چند تن از حاضران به بیمارستان منتقل شدند.
اعتصاب چند هزار معدنچی در معدن طلای سفید ماریکانا از شش روز پیش از این حادثه آغاز شده بود.
گسترش اعتراضات کارگران معدن آفریقای جنوبی
به گزارش27اوت یورونیوز،اعتراض کارگران معدن طلای سفید لونمین واقع در منطقه ماریکانا در آفریقای جنوبی برای افزایش دستمزد گسترش یافته و مسئولان شرکت ناظر بر فعالیت این معدن می گویند بیم آن می رود بار دیگر خشونت هایی رخ دهد.
یک معدنچی:
“من ترسی ندارم چون برای آن چیزی مبارزه می کنم که زندگیم را بهتر می کند. پول برای زندگی بهتر به خانواده من کمک می کند. من نان آور خانواده هستم و پولی که اکنون به دست می آورم کفاف مخارج خانواده را نمی دهد.”
ده روز پیش و در جریان اعتصاب و اعتراضات کارگران این معدن، که سومین تولید کننده طلای سفید در جهان است، پلیس آفریقای جنوبی به روی معدنچیان آتش گشود که در مجموع چهل و چهار تن کشته شدند. پلیس همچنین دویست و پنجاه نفر از کارگران را بازداشت و به دادگاه معرفی کرد.
تا کنون تعداد کمی از این کارگران به کار بازگشته اند و بنا به گزارش اتحادیه ملی کارگران معدن آفریقای جنوبی روز دوشنبه راه ورود کارگران به معدن توسط بخشی از همکارانشان سد شد.
هفته گذشته جاکوب زوما رئیس جمهوری آفریقای جنوبی برای آرام کردن اوضاع و کاهش خشونت ها با معدنچیان معترض دیدار کرد و مراسم تدفین کشته شدگان برگزار شد.
شمار جان باختگان انفجارپالایشگاه ونزوئلا به 41تن رسید
به گزارش27اوت یورونیوز، انفجارروزشنبه در بزرگترین پالایشگاه نفت ونزوئلا در فاز «آموای»، جان ۴۱ نفر گرفت، دهها تن را مجروح کرد و موج انفجار حاصله به ۲۰۰ واحد مسکونی آسیب رساند.
بنابه گزارش مورخ26اوت همین منبع،این انفجار که روز شنبه بر اثر نشت و تراکم یک توده گاز در غرب ونزوئلا روی داد علاوه بر این شمار کشته شدگان، دهها تن را راهی بیمارستان ساخت و به عنوان مهیبترین سانحه سالهای اخیر در صنعت نفت و در میان اعضای اوپک به ثبت رسید.
در حالی که پس از گذشت بیش از یک روز از این انفجار و با وجود تلاشهای امدادگران همچنان شلعههای آتش در این پالایشگاه زبانه میکشد یکی از شهروندان میگوید: «ما اینجا به شدت در معرض خطر هستیم. ما بیشترین آسیب را میبینیم نه تنها به خاطر دود ناشی از این آتش سوزی بلکه به دلایل دیگری که مرتبط با وجود پالایشگاه است.»
این پالایشگاه که با ظرفیت تولید ۹۵۵ هزار بشکه نفت خام، تولیدی برابر با روزانه ۶۴۵ هزار بشکه دارد و ۳۰۰ هزار بشکه نیز گازوئیل تولید میکند، نقش به سزایی در تولید انرژی این عضو کشورهای صادرکننده نفت، اوپک دارد.
رافائل رامیرز، وزیر نفت ونزوئلا گفته است که این سانحه در سقف صادرات سوخت تاثیری نخواهد گذارد.
ششم شهریورماه1391
akhbarkargari2468@gmail.com
- صدها کارگر بازارچه پرویزخان دست از کار کشیدند
- خطر تعطيلي كارخانه ي احياء صنعت سنندج!
- اعتراض نسل اولي ها - اعتصاب نسل دومي ها
- اخراج دو تن از كارگران كارخانه كاشي كسري سنندج
- کارگران زندانی و بحران روزافزون
- ضرب و شتم دبیر کانون صنفی معلمان کرمانشاه در سنندج
- اعتراض کارگران معدن ایتالیا با حمل مواد منفجره به عمق زمین
- پیکر کارگران اعتصابی آفریقای جنوبی به خاک سپرده شد
- گسترش اعتراضات کارگران معدن آفریقای جنوبی
- شمار جان باختگان انفجارپالایشگاه ونزوئلا به 41تن رسید
عدم پرداخت بیمه کارگران شرکت صنایع امید ابتکار سنندج
کارفرمای شرکت صنایع امید ابتکار سنندج با وجود کسر مبلغ حق بیمه از دستمزد ماهانه کارگران برای مدت 7 ماه از واریز بیمه کارگران شرکت به سازمان تامین اجتماعی خودداری کرده است .
بنابراین دفترچه بیمه کارگران به دلیل بدهی کلان این شرکت به سازمان تامین اجتماعی تمدید نشده و کارگران و خانواده هایشان برای خدمات درمانی به شدت دچار مضیقه و تنگنا شده اند.
شایان ذکر است شرکت صنایع امید ابتکار سنندج با 45 کارگر در شهرک شماره 1 صنعتی سنندج واقع می باشد.
کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری-4 شهریور ماه 1391
صدها کارگر بازارچه پرویزخان دست از کار کشیدند
به گزارش6شهریور کرمانشاه پست، روز گذشته ( یکشنبه ) صدها کارگر بازارچه پرویزخان بدلیل عدم پرداخت دستمزد روزانه معوق خود دست از کار کشیدند.
بیش از دو هفته است دستمزد کارگران پرداخت نشده است .
براساس این گزارش، یکی از کارگران گفت : آقایان هر روز سفره هایشان رنگی می شود و ما کارگران هر روز سفره هایمان خالی .
کارگری دیگر می گوید : سئوال ما اینست چگونه دستمزد روزانه ما را پس از گذشته دو هفته هنوز پرداخت نمی کنند ؟!
از بازارچه خبر می رسد مسئولان با مراجعه به قصرشیرین و برخی نقاط نزدیک تعدادی از بیکاران را برای کار در بازارچه گسیل داشته اند .
بازارچه پرویز خان مهمترین پایانه صادرات به کشور عراق است .
خطر تعطيلي كارخانه ي احياء صنعت سنندج!
كارفرماي كارخانه ي احياء صنعت سنندج مدت دو هفته است كه به دليل نامشخصي تمامي كارگران خود را كه حدود 40 نفر ميباشد به مرخصي اجباري فرستاده است. اين سياست در حالي از طرف كارفرماي اين كارخانه اجراء ميشود كه به كارگران اعلام شده، روزهايي كه به مرخصي اجباري فرستاده شدهاند از مرخصي سالانه ي كارگران کم می شود.
همچنين تمامي كارگران شاغل در اين كارخانه به صورت قراردادي مشغول به كار مي باشند كه مدت چند ماهي است كه قرارداد كارگران به صورت يك ماهه منعقد مي گردد؛ كارگران نگران آن مي باشند كه كارخانه تعطيل شود و آنها نيز به ارتش ذخيره ي كار بپيوندند.
لازم به ذكر است كه كارخانه احياء صنعت در زمينهي توليد قطعات پلاستيكي اتومبيل در شهرك صنعتي شماره ي يك سنندج مشغول به فعاليت مي باشد.
کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری-6 شهریور ماه 1391
اعتراض نسل اولي ها - اعتصاب نسل دومي ها
روز دوم ماه رمضان است. بامداد امروز لكه هاي سفيد ابر در آسمان خاكستري پارس جنوبي با بي تحركي و سكون خود شرجي بودن هوا را اعلام مي كند. لكه هاي پراكنده با شكل هاي متنوع بر بالاي پروژه ايستاده اند و خيره به اين همه اسكلت فلزي و لوله هاي تو در تو چشم دوخته اند. سازه هايي كه سه سال است كند پيش مي رود و معلوم نيست كي مشكلات فني اش به پايان رسد.
ابرها و آدم ها در آرزوي نسيمي از سوي دريا هستند. حتا تش باد را به اين وضع ترجيح مي دهند. (تش باد به لهجه برازجاني به معناي بادهاي بسيار گرم هستند. تش به معناي آتش است) تا آنها را از اين وضعيت آلوده به گازهاي بودار و بي بو، ترش و شيرين نجات دهد. بومي ها مي گويند در فاصله ي جزر و مد دريا اين حالت هميشه اتفاق مي افتد. كارگران بيل و كلنگي به خصوص بلوچ ها همه روزه هستند. بعضي ها با لباس هاي مندرس كارگاهي آبي رنگ با لكه هاي رنگ و رو رفته ي فرسوده و برخي با لباس هاي بلوچي و دستارهاي بلند و با شلوارهايي گشاد و پرچين درست مانند لباس هايي كه بر تن سنگ نگاره هاي تخت جمشيد بر پاي سربازان است. بيل و كلنگ بر دوش در ميان كارگران به وسيله ي سركارگر تقسيم شده اند. با بالا آمدن خورشيد اثرات شرجي شديدتر مي شود و دم هوا هر لحظه افزون تر. شرايطي كه همه را كلافه مي كند. گاهي حتا تنفس به دليل بالا بودن رطوبت مشكل مي شود. همه بي وقفه عرق مي ريزند. رودهاي كوچك عرق كه هميشه يك قطره ي آن جلودار است با شتاب از سرو گردن آغازمي شود و تا توي كفش بر گوشت و پوست جاري مي گردد. تن و جان آدمي به اين گونه دما و رطوبت هوا را به چالش مي گيرد. دستار بلند بلوچ ها وسيله ي خوبي براي خشك كردن اين رودهاي جاري و پرشتاب است . اگر چه اكثريت كارگران به خصوص بلوچ ها روزه هستند ولي كلمن هاي پرآب و يخ در كنارشان است تا هر لحظه كه فشار كار و گرما آنها را به تنگ آورد، يك ليوان آب سرد را بر روي سر و صورتشان بريزند. آب سرد با عرق تن به سرعت در همه سوي تنشان جاري و آهي ناشي از رضايت از حلقومشان خارج مي شود. سركارگر اهل لرستان است و چاق و درشت هيكل. او هم با كاري پر تنش و پرچالش، روزه است. از يك سو بايد كارگران را سازمان دهد و به كار وادارد واز سوي ديگر ناگزير است فشار اوامر و فرمان هاي مديراني را تحمل كند كه در فضاي خنك در زير كولر گازي لميده اند. درهمين حال بايد بسيار پرتحرك باشد تا جاهاي مختلف كار را سركشي نمايد. اين سركارگر كه با وجود اضافه وزن زياد , بيش از حد دچار مشكل شده است , يك چفيه عربي دور گردنش دارد و مرتب با آن عرق هايش را خشك مي كند. بيسيمي به كمر بسته كه مرتب او را صدا مي زند. علي از موقعيت ...علي از ...بفرما...علي هر چه زودتر آن فنداسيون...را آماده ي بتن ريزي كن. بايد امروز به طور حتم بتن ريزي شود. مفهوم بود؟ ... چشم دارم مي روم توي موقعيت...و با سرعت خود را به محل فنداسيون مي رساند. چند كارگر بلوچ و يك كارگر ياسوجي در حال خاك برداري از محل فنداسيون هستند.با شدت گرفتن گرما و زبان روزه , كار مانند هر روز پيش نمي رود. علي باز با فرياد:
- اين چه وضعيه؟ بايد كار را تمام كرده باشيد. بجنبيد. مگه با شما نيستم؟
كارگران مثل اين كه هيچ نشنيده اند، آرام با بيل خاك ها را به بيرون محل فنداسيون مي ريزند. در چنين مواقعي روال هميشگي سركارگر پس از چند غرولند از آن محل دور مي شد و به ديگران سر مي زد. ولي امروز براي كار در اين قسمت دستور كار ويژه اي داشت از اين رو در محل باقي مانده تا كارگران بدون وقفه كار را ادامه دهند. كار آرام كارگران او را عصبي كرده است . بي حوصله مرتب قدم مي زند. به فكرش نمي رسد كه با اين تعداد نيرو , بازده كار بيش از اين نخواهد بود به خصوص با روزه ي كارگران و هواي واژگون شده ي امروز. از سوي ديگر به كار گرفتن تعداد بيشتر كارگر با توجه به محدود بودن محل فنداسيون امكان پذير نيست. او بايد با همين تعداد افراد و اين شرايط معجزه كند. والا حقوق سركارگري را به او نمي دهند. به ياد قسمت ديگري مي افتد كه آنجا نيز در اولويت خاك برداري است. فشار كارهاي پيمانكاري كه از يك نيروي كار چندين كار طلب مي كند و تنها يك حقوق مي دهد او را از كوره به در برده است. باعصبانيت:
- مگه باشما نيستم. ميگم سريع تر كار كنيد.
كارگر ياسوجي كه پيرمردي است بالاي هفتاد سال با خشم و لهجه لري كهكيلويه اي:
- هي هولو( دايي) په چه ته؟ بره ريز،انداي وكنت نشون اي دم...
- اگه من فردا تو را آوردم سركار
- تو كه ديگ (ديروز) التماس اي كردي، بره ، بره آقاي گير.
سركارگر به سوي كارگران بلوچ برمي گردد و آنها را زير فشار غرولندهايش مي گيرد. آنها ساكت با بيل خاك ها را زير و رو مي كنند. و بعد به بالا مي اندازند . خوراك افطاري آنها همان ناهاري است كه در ظرف يك بار مصرف گرفته و در اين هواي گرم آن را در يك گوشه ي سايت تا غروب مخفي مي كنند. مشتي برنج نامرغوب خارجي آغشته به زردچوبه و چند دانه لپه و مقداري آب و روغن جامد. وعده ي سحري هم نان است و چاي . از اين رو توان كار به شدت پايين آمده است. ولي در اين جهنم آلوده به گازهاي زيان بار و هواي دم و گرم جز كارگران بلوچ عده ي انگشت شماري از جاهاي ديگر براي كار در اينجا پيدا مي شوند. براي كسي اهميت ندارد كه اين مردمان سرزمين مان چه بر سرشان مي آيد. سركارگر كه سكوت و بي اعتنايي آنها را مي بيند كه حتا تظاهر به شدت كار هم نمي كنند، با اعصاب به هم ريخته مقداري خاك را با نوك پوتينش به طرف كارگران شوت مي كند:
- هي با توام.
كارگر بلوچ كه كارد به استخوانش رسيده ، خاك توي بيلش را به طرف سركارگر پرت مي كند.
- هي پدرته.
خشم و نفرت در آنها نيرويي مي آفريند كه غيرمنتظره است. هر دو با سرعت از گودال فونداسيون بالا مي آيند. سركارگر كه صورت و لباس خيس از عرقش خاكي شده ، آماده ي درگيري فيزيكي است. ولي وجود بيل در دست كارگران او را به ترديد مي اندازد. در اين فاصله بقيه كارگران دور آنها جمع مي شوند. پير يا بزرگ بلوچ ها با سرعت خود را به محل درگيري مي رساند. او نمي خواهد كار به درگيري فيزيكي بكشد. وقتي او به معركه مي رسد، كارگران بلوچ ساكت مي شوند و در حضور او اقدام به عمل يا حرفي نمي كنند. پير با خشم:
- تو فكر كردي كي هستي؟ رفتارت را درست كن. والا مغزت را تو سايت پخش مي كنم.
در حال فرياد زدن دستش را به شدت تكان مي دهد. سركارگر درمحاصره بيل به دستان به شدت ترسيده است. او حتا تصور نمي كرد كارگرها شهامت برخورد با او را داشته باشند. رنگش پريده و به سفيدي مي زند.
- هي تويي كه فشار مي ياري كار كنيد، كار كنيد، چرا پول ما را نمي دين. ما روزمزد هستيم بايد هر عصر به عصر پول ما را بدهيد. نه بيمه هستيم نه دارو و درمان و دكتر داريم. نه خوراك و نه خوابگاه. آن وقت به ما توهين هم مي كني؟
با بيان اين واقعيت ها خشم پير افزون شد. كف اطراف دهان روزه گرفته اش را گرفته بود و صدايش دور رگه شده و به سختي از گلويش بيرون مي آمد:
- تو غلط مي كني به كارگر توهين بكني
و دستش را با تهديد تكان مي دهد. از شدت خشمي كه لحظه به لحظه بيشتر مي شود ديگر نمي تواند به فارسي حرف بزند. چند جمله بلوچي مي گويد و بعد دست چپ را به علامت تعطيلي كار در هوا تكان مي دهد و با اين اشاره همه ي كارگران بلوچ بيل و كلنگ ها را بر دوش انداخته و دست از كار مي كشند. و به دنبال پيرشان به سوي دفاتر اداري به راه مي افتند تا تسويه حساب كنند. خبر به مسوولان پيمانكار دست اول مي رسد كه در حكم كارفرماي اين پيمانكاري است. فرياد مسوولان بالا از پشت بيسيم ها سركارگر را به شدت به باد انتقاد و توهين مي گيرد.
- علي باز ، علي باز جواب بده
- بله قربان
- مردك مگه قرار نبود امروز بتن ريزي بشه؟ چه غلطي كردي...
علي باز كلافه و پريشان درمانده و نمي داند چه كار كند. همه ي نيروي كار او همين كارگران زحمتكش بلوچ هستند كه او نمي توانست دركشان كند. به سوي پير بلوچ مي دود تا شايد باخواهش او را راضي كند و به كار برگردند.
كارگران در سايه كاروان ها نشسته اند ، كاروان هايي كه درونش به لطف اختراع كفار(كولر گازي) بهشت و بيرونش جهنم سوزان است همه ي كارگران ساكت به خاك ها و ريگ ها ور مي رفتند. تنها پير خشمگين كه همه ي شرايط دست به دست هم داده بودند تا او را دراين سن بالا مانند آتشفشان كند، نا آرام و بي قرار بود و در زير خورشيد سوزان قدم مي زد. هر چند لحظه يك بار دستار بلندش را بر دوشش مي انداخت و يا از روي دوش برمي داشت. او به خوبي مي دانست كه چقدر به كارشان نياز دارند. ولي نمي دانست چگونه از اين شرايط به خوبي بهره ببرد. در سويي ديگر اربابان در پي راهي براي برون رفت از چاله اي بودند كه توقف كار برايشان ايجاد كرده بود. مذاكره اي كه در اين مصاف با پيمانكار به نفع بلوچ ها خاتمه يافت. و يك ساعت بعد كار ادامه يافت. كارگران بلوچ قول گرفتند كه آخر ماه حقوق بگيرند . پيمانكار نيز خود را در شرايطي ديد كه ناگزير تعدادي از ديپلمه هاي بلوچ را از روزمزدي خارج كرد و به آنها خوابگاه داد. البته بدون تخت خواب ولي با سه وعده ي خوراك كه براي كارگران امتيازي بزرگ و ويژه بود.
***
تا مدتي پيش مديران اين پيمانكاري، خود از كارگران فني بودند. آنها با كار سنگين و مداوم براي پيمانكاران اعتماد آنها را نسبت به توانايي هاي فني و پشت كار خود جلب نمودند و به مرور به صورت پيماني از آنها كارهاي كوچك گرفتند و به سرعت انجام دادند. به مرور ياد گرفتند كه يك پيمانكار موفق پيمانكاري است كه به راحتي حقوق كارگران را نديده بگيرد و بتواند با نهادهاي قدرت ارتباط موثر داشته باشد. اولين اقدام عملي براي پيمانكار موفق شدن، ضايع كردن حقوق قانوني كارگران است وحالا به طور كامل در مقابل كارگران قرار گرفته اند.
در همين منطقه در روزهاي منتهي به انتخابات مجلس در سال 90 كارگرانِ با تجربه تصور مي كردند كه بهترين فرصت براي گرفتن حقوق قانوني شان است كه توسط پيمانكاري غارت شده است كه اتفاقا از همشهري هاي خودشان هم بوده اند. همه ي كارگران پيمانكار كه بيش از يك صد تن بودند دست به اعتصاب زدند. خواست هاي كارگران همان حقوق قانوني بود كه در قانون كار جمهوري اسلامي اعلام شده بود. دو روز و نيم مرخصي ماهانه كه آخر سال به دليل نوع كار پروژه اي و عدم استفاده از آن بايد پولش پرداخت شود و معادل يك ماه حقوق كارگر است، سنوات ، عيدي و پاداش آخر سال كه هر ساله توسط دولت اعلام مي شود. خواست كارگران دريافت همان حداقل هايي بود كه قانون كار موجود هم بر آنها مهرتاييد زده بود. ولي شركت ها با پشتوانه هايي كه دارند با قدرت از پرداخت آن خودداري مي كنند. حتا شركت كره اي دايليم هم اعلام نموده اين سه مورد را پرداخت نمي كند. در حالي كه هنوز قانون كار ملغي نشده است و كارمزد منعطف رسمي نشده است. ولي پيمانكاران و حتا پيمانكاران خارجي به استقبال آن رفته اند. تا به حال ادارات مربوطه از جمله اداره كار و سازمان تامين اجتماعي اطلاع داده اند كه در پروژه ها ليست بيمه تعديلي شده است و بيمه كامل كارگران پرداخت نمي شود. ولي مسئولين سازمان تامين اجتماعي نسبت به اين قانون شكني پيمانكاران چشم مي بندند.در حقيقت كارگران قرباني منافع كوتاه مدت پيمانكاران و منافع دراز مدت تامين اجتماعي مي شود. به هر حال اعتصاب سه روز ادامه يافت. خواست هاي سه گانه ي كارگران در حقيقت معادل 2 الي 3 ماه حقوق طي يك سال مي شود كه پيمانكاران آن را مال خود كرده اند. آن هم با كاري معادل حداقل 12 ساعت در روز. كاري كه 23 تا 25 روز از ماه را مدام و شبانه روزي درخدمت پروژه و پيمانكار هستند. ودر ماه فقط 5 الي 7 روز با خانواده ي خود زندگي مي كنند. اين حقوق در حقيقت پول خون كارگران است و پول بيماري هاي روحي و نابهنجاري هايي رواني است كه اين نوع كار برايشان به ارمغان مي آورد. آقاي پيمانكار امروز و كارگر ديروز به سوي كارگران مي آيد و با اخم اعلام مي كند:
- يا سركارتان مي رويد يا بلايي سرتان مي آورم كه به خواب هم نديده باشيد.
كارگران بي اعتنا به اعتصاب ادامه مي دهند پيمانكار به نهادهايي در منطقه اطلاع مي دهد كه مشتي خرابكار براي اخلال در كار پروژه و انتخابات كارگران را تحريك كرده اند و اعتصاب به راه انداخته اند. باكمال تاسف آقايان هم بدون آن كه علت اعتصاب را كه يك دزدي آشكار است بررسي كنند، دزدي اي كه طبق قوانين شرع بايد دست مدير پيمانكارش قطع شود، ليست كارگران اعتصابي را مي خواهند و ايشان هم 50 نفر از صد و اندي كارگرانش را معرفي مي كند. كه منجر به اخراج 8 نفر مي شود. نام همه محركين! در بلك ليست( ليست سياه) قرار مي گيرد , اين عمل يعني اين كارگران در هيچ يك از پروژه هاي پارس جنوبي نمي توانند كار پيدا كنند. همه ي اين اعمال برخلاف قانون كار است. ولي تعديل ساختاري و خصوصي سازي براي مستقر شدن در ساختار اجتماعي ما حذف قانون را از جامعه ي ما از قانون كار شروع كرده است. اعلام اين وضعيت روحيه كارگران را به كلي ويران كرد. بقيه كارگران اعتصاب را رها كردند و به كار ادامه دادند ولي كار بيشتر تخريبي بود تا توليدي. دستگاه هاي پيمانكار به سرعت دچار اشكال فني مي شد و هيچ كارگري بر خلاف ديروز تلاش نمي كرد ابزار كار را تعمير كند. همه مي نشستند تا پيمانكار وسيله در اختيارشان بگذارد. پيمانكار به چنان تنگنايي افتاد كه خود اعلام كرد همه ي حقوق قانوني را پرداخت خواهد كرد. ولي ديگر اعتمادي وجود نداشت. اخراجي ها هم به نهادهاي مربوطه مراجعه كردند و توضيح دادند. آنها خواستار آن حقوقي شدند كه دولت آن را تاييد كرده و پيمانكار خودسرانه لغو كرده بود و خواستار خارج شدن از ليست سياه شدند.
نبع:وبلاگ کانون مدافعان حقوق کارگر- ۲۷ اوت ۲۰۱۲- یاور
اخراج دو تن از كارگران كارخانه كاشي كسري سنندج
بنا به خبر دریافتی روز پنج شنبه ۹۱/۶/۲ کارفرمای کارخانه کاشی کسری به دو تن از کارگران شاغل در این کارخانه به اسامی مختار محمدی و سامان معروفی که هر کدام به ترتیب هشت و پنج سال سابقه ی کار داشتند اعلام کرد که دیگر نمی توانند در این کارخانه به کار خود ادامه دهند.
این دو کارگر بدون اینکه سه ماه دستمزد معوقه و ديگر حقوق و مزاياي خود را دریافت کنند، اخراج شدند. همچنین دويست نفر از کارگران شاغل در این کارخانه دستمزد ماههای خرداد ، تیر و مرداد را دریافت نکرده اند. کارخانه کاشی کسری در بیست و پنج کیلومتری جاده سنندج -دهگلان واقع شده است.
کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری-
5 شهریور 1391
کارگران زندانی و بحران روزافزون
پانتهآ بهرامی - دهها فعال کارگری در زندانهای جمهوری اسلامی به سر میبرند. علت اکثر این بازداشتها به خواست کارگران برای ایجاد تشکلهای کارگری برمیگردد.
علی نجاتی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، ساسان واهیوش، بهنام ابراهیمزاده، رسول بداغی، محمد حسینی، مهدی فراهیشاندیز، فرزاد احمدی، مهرداد امینوزیری و پدرام نصراللهی از جمله فعالان سندیکایی مستقل زندانی هستند.
رضا شهابی صندوقدار و عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در فروردین ماه ۱۳۹۱ توسط وکیل خود مطلع شد که قاضی ابوالقاسم صلواتی، رئیس شعبه پانزده دادگاه انقلاب اسلامی وی را به شش سال زندان محکوم کرده است.
وی به اتهام تبلیغ علیه نظام یکسال و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی به پنج سال زندان محکوم شد. او همچنین به پنج سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی و سندیکایی محکوم شده است. بهعلاوه محکومیت او شامل پرداخت جریمه نقدی به مبلغ ۷۰ میلیون ریال است. رضا شهابی هنگام دستگیری و در مدت بازجویی توسط وزارت اطلاعات در بند ۲۰۹ مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت تا جایی که نیاز به عمل جراحی در ناحیه گردن و دیسک پیدا کرد و احتمال میرفت که سمت چپ بدنش فلج شود.
وی قبل از محاکمه ۲۲ ماه در زندان بهسر برد و برای اعتراض به این بلاتکلیفی و انتقال به بیمارستان دست به اعتصاب غذای خشک زد.
این اعتراضها و همچنین فشار سازمانهای بینالمللی منجر به انتقال وی به بیمارستان شد. او چند ماهی در بیمارستان بهسر برد و از ناحیه گردن مورد عمل جراحی قرار گرفت. زمانه گفتوگوی کوتاهی با ربابه رضایی، همسر رضا شهابی انجام داده است. رضا شهابی روز ۲۳ مردادماه دوباره از بیمارستان به زندان منتقل شد.
ربابه رضایی - سه ماه و نیم است که در بیمارستان است. گردنش را عمل کردند، مهرههای گردنش را عمل کردند. توی زندان اینجوری شده. قبلاً این جوری نبود.
میخواستم از آخرین ملاقاتی که با آقای شهابی داشتید بپرسم. حالشان چطور بود؟ آخرین ملاقاتی که داشتید در بیمارستان بود یا در زندان؟
او سه ماه و نیم در بیمارستان بود و ما هر روز در بیمارستان به دیدنشان میرفتیم
روحیهشان چطور بود؟
خوب است.
مهرههاشان چرا آسیب دیده بود؟
بالاخره آن موقع که دستگیرشان کردند، یک مقداری اذیتشان کردند. به خاطر همین.
الان وضعیتشان چطور است؟ گردنشان را میتوانند تکان بدهند؟
نه، گردنشان را که نمیتوانند تکان دهند. چون عمل کردند و دکتر گفته باید مدتی تحت نظر باشد و یک مدتی استراحت کند تا بهتر شود. مثل قبل که نمیشود، ولی خب دیگر حالا یک مقداری بهتر شده.
یعنی ایشان اصلاً هیچ مشکل اینجوری نداشتند و بر اثر ضرب و شتم در زندان به این وضعیت افتادند؟
قبلاً هیچ مشکلی نداشتند، نه.
درد داشتند؟
خیلی درد داشتند. سمت چپ بدنشان که اصلاً یک مدت انگار که از کار افتاده بود.
آقای شهابی چند سالع هستند؟
42سالشان است.
آیا در استخدام شرکت واحد هستند؟
قبل از اینکه دستگیرش کنند، استخدام بود، ولی بعد، هم بیمهاش را قطع کردند، هم حقوقش را قطع کردند. ما الان بیمه نداریم و نمیدانم آنها چه تصمیم دیگری میگیرند. نمیدانم.
یعنی بیمه کل خانواده قطع شده است؟
بله. همان اول که او را دستگیر کردند بیمه ما هم قطع شد. ما هم بیمهمان قطع شده و هم حقوقمان.
مدت زمان حکمشان چقدر است؟
شش سال. دو سال و دو ماهش گذشته.
شما تقاضایی برای تجدید نظر دادهاید؟
تقاضا دادیم، ولی در تجدید نظر گفتند که تأیید شده، ولی هنوز ابلاغ کتبی نشده. شفاهی گفتند که تأیید شده، ولی کتبی به آقای شهابی ابلاغ نشده.
خودشان نظرشان راجع به این حکم چیست؟ چقدر این حکم را عادلانه میدانند؟
نه عادلانه نیست. نه خودشان و نه خانوادهشان، هیچکس این حکم را قبول ندارد. چون این حکم اصلاً عادلانه نیست.
چرا؟
چون ایشان کار خلافی انجام ندادند. فقط دفاع از حق و حقوق خودشان و دوستانشان و همکارانشان بوده. کار خلافی انجام ندادند. حالا این آقایان که این حکم را دادند، نمیدانم روی چه حسابی بوده.
با توجه به اینکه ایشان دو سال است در زندان هستند، شما چگونه هزینههای زندگی را فراهم میکنید؟
اطرافیان قدری کمک میکنند ولی بازهم به سختی میگذرد. وقتی بزرگتر یک خانواده نباشد، معلوم است که زندگی به سختی میگذرد دیگر.
شما چند فرزند دارید؟
یک دختر و پسر ۱۳ و ۱۴ ساله.
با این وضعیتی که بهوجود آمده، تقاضایتان از مسئولان چه هست؟
تقاضایم این است که حداقل حکمی را که میخواهند بدهند عادلانه باشد. چون این حکم اصلاً عادلانه نیست. همچنین میخواستم از پرسنل بیمارستان، از پرسنل اتاق عمل که خیلی برای آقای شهابی زحمت کشیدند، تشکر کنم.
محمود صالحی: فعالیت ما به قوت خود باقی است
روز جمعه ۲۶ تیرماه مأموران امنیتی با محاصره مسلحانه خانهای در کرج، ۵۷ نفر از کارگران را دستگیر کردند. این کارگران در پیوند با کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری فعالیت میکردند.
دستگیری، همراه با ضرب و شتم شدید و بدون ارائه حکم صورت گرفت. پس از آن با تجمع خانوادهها اعتراضهای خود دستگیرشدگان و فشارهای سازمانهای حقوق بشری تمامی دستگیرشدگان بهجز علیرضا عسکری آزاد شدند. جلیل محمدی و علیرضا عسکری همراه ریحانه انصاری در ۱۶ مردادماه با دستبند و پابند در دادگاه محاکمه شدند.
در جریان دادگاه سعی شد این کمیته هماهنگی به یکی از احزاب سیاسی نسبت داده شود. این موضوع اما با واکنش هر سه نفر مواجه شد و آنان بار دیگر بر استقلال کمیته هماهنگی از احزاب و جریانهای سیاسی تأکید کردند. مأموران قصد داشتند فراخوان مجمع عمومی کمیته هماهنگی را به علیرضا عسکری نسبت دهند. کمیته هماهنگی از مدتها قبل به دنبال پیداکردن سالن مناسبی در تهران بود و از تمامی اعضا درخواست کرد اگر مکان مناسبی سراغ دارند، به کمیته معرفی کنند. در همین زمینه علیرضا عسکری آدرس منزلی در کرج را در اختیار کمیته گذاشت و اعلام کرد هیچ مسئولیت خاصی در برگزاری مجمع ندارد و اساساً برگزاری مجمع به عهده همه اعضاست.
علیرضا عسکری و جلیل محمدی پس از اتمام دادگاه به زندان مرکزی کرج بازگردانده شدند و رحیانه انصاری پیشتر با قید کفالت آزاد شد. خبر جدید این است که در روزهای اواخر مردادماه جلیل محمدی از زندان آزاد شد.
علیرضا عسکری اما بههیچ وجه حال عمومی مناسبی ندارد و دارای تپش قلب شدید در ناحیه قلب، بیحسی در دست چپ و ضعف و بیحالی شدید است. این عوارض جسمی ناشی از فشارهای سنگین و صدماتی است که در دوره بازجویی به او وارد شده است. جلیل محمدی به علت صدمات وارده دچار مشکلات حاد در ناحیه کمر و ستون فقرات شده است. زمانه گفتوگوی کوتاهی کرده است با محمود صالحی که از دستگیرشدگان کمیته هماهنگی بود و اکنون آزاد است.
شما هم در زمان دستگیری بودید. شما و دیگران چگونه دستگیر شدید؟
محمود صالحی: بله، من خودم آنجا بودم. من همانجا بازداشت شدم. ۳۳ ساعت بازداشت بودم. به ما حمله کردند. خیلی وحشیانه حمله کردند. بچههای ما را زخمی کردند و زدند. من خودم کلیههایم ناراحت است. آنها روی پشت من راه میرفتند. در آن حادثه چندتا از دندههای پشتام شکست. یکی از بچهها سرش شکسته بود. همه ما را به هر شکلی میزدند.
چند نفر در حال حاضر در زندان هستند؟
57نفر دستگیر شدیم. هنوز هم یک نفر در زندان است.
لطفاً کمی در مورد کمیته هماهنگی توضیح دهید که اساساً چه هست و چه میکند و چرا این قدر حاکمیت روی آن حساس است؟
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری است. بههرحال اینها روی کمیته هماهنگی حساس هستند، چون کمیته هماهنگی در ایران فعالیت میکند و فعالیتاش هم گسترده است و به همین دلیل اینها حساسیت نشان میدهند و بچههای ما را درگیر میکنند، اعضای ما را درگیر و آنها را تهدید میکنند که باید از کمیته هماهنگی استعفا دهید و آن را لغو کنید. چند نفر از بچههای ما مثل خسرو بوکانی و پدرام نصراللهی هرکدام به دو سال حبس محکوم شدهاند، به جرم اینکه عضو کمیته هماهنگی هستند. بههرحال همیشه دوستان ما زیر فشار هستند و اکنون که با شما صحبت میکنم برای ۶۰ نفر از آنها پرونده تشکیل دادهاند و پرونده همه مفتوح و در دادگستری در حال اقدام است.
خانم ریحانه انصاری هم جزو دستگیرشدهها بودند؟
بله. ریحانه انصاری هم جزو دستگیرشدهها بود.
او هم الان در زندان است یا آزاد شده؟
به قرار وثیقه صد میلیون تومانی فعلاً آزاد است.
اساساً اینکه کارگران در ایران کمیتهها و سندیکاهای مستقلی داشته باشند، چه ضرری به حاکمیت میزند که اینقدر حساسیت روی آن نشان داده میشود؟
بههرحال باید این سئوال را از حاکمیت کنید نه از من. آنها باید جواب این سئوال را بدهند. من نمیتوانم پاسخ این پرسش را بدهم که چه ضرری به حاکمیت میزند یا نمیزند. فعالیتهای ما فعالیتهایی برای کارگران است، برای محرومان است، برای کسانی است که در واقع از زندگی محرومند. خواست ما این است که کارگران باید تشکل داشته باشند و از حق و حقوق خودشان دفاع کنند و کسی حق اینها را ضایع نکند، کسی آنها را استثمار نکند. ما خواهان جامعهای هستیم که در آن استثمار وجود نداشته باشد. این خواست طبقه کارگر ایران است.
حالا با توجه به این فشاری که حکومت آورده و ۶۰ نفر از اعضای کمیته هماهنگی را هم دستگیر کرده است که عمدتاً آزاد شدهاند آیا فعالیتهای شما به اصطلاح خواهد خوابید؟
نه، فعالیت ما نمیخوابد. فعالیت ما به قوت خودش باقی است. بچهها همه روحیهشان عالی است و هیچ مشکلی نیست. دو سال پیش هم ۷۲ نفرمان در سنندج دستگیر شدند. بههرحال در یک مجمع دیگر ۷۲ نفر دستگیر شدند. حالا هم خب ۵۷ نفر دستگیر شدهاند. هیچ مشکلی نیست. بچهها همه روحیهشان عالی است. کارگران دیگری هنوز در زندان هستند. رضا شهابی از بیمارستان به زندان منتقل شده. بهنام ابراهیمزاده هم که مریض است. شاهرخ زمانی هم که زندانی تبعیدی است. پدرام نصراللهی هم که حبس تغزیزی گرفته. یک عده از دوستان دیگر هم حالا در زندان هستند.
نامه شاهرخ زمانی از زندان
شاهرخ زمانی ۴۷ ساله و نقاش ساختمان در دیماه ۱۳۹۰ توسط مأموران وزارت اطلاعات در محل کارش بازداشت و به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا چندی پیش وی در حالی که حکم تبعید در پروندهاش وجود نداشت، از زندان تبریز یعنی شهر محل سکونتاش به زندان شهر یزد تبعید شد. شاهرخ زمانی در نامهای با اشاره به امکانات زندان و بیماریهای موجود در میان زندانیان نسبت به شرایط غیراستاندارد زندان یزد اعتراض کرد و نوشت: «شخصی به نام دکتر فقط اوضاع بیمار را از خود بیمار طی زمان بسیار کوتاهی میپرسد و سپس اغلب به پیشنهاد خود بیمار دارویی مینویسد.»
به گفته مسئولان بهداری بیماری ایدز و هپاتیت از نوع C آن در بندهای چهار، پنج و شش به شدت رواج دارد.
یکی از مسئولان بهداری توضیح میدهد که «کسی از این زندان به مرخصی رفته و مغز بادام را از دهانش درآورده و به بچهاش داده که از همین طریق بچه و همسرش نیز مبتلا شدهاند.»
وی ادامه میدهد: «در زمان وضعیت اضطراری زندانی بیمار باید حداقل دو ساعت درب زندان را به شدت بکوبیم تا نگهبان در را باز کند که در این مدت اغلب کسانی که بدحال میشوند، حالشان با سرعت به وخامت میگراید. طبق گفته زندانیانی که طولانیمدت اینجا هستند، تا به حال چهار مورد دیدهاند که تا با باز کردن درب بند و بردن زندانی به بهداری یا جای دیگر، زندانی مرده است.»
وی در نامه خود اضافه میکند: «طبق آمار این زندان یکی از قصابیترین زندانهای ایران است که ۱۲ درصد کل اعدام زندانیان در اینجا انجام میشود. ماهی نیست که حداقل شش تا هفت زندانی اعدام نشوند. مثلاً از اردیبهشت تا ۲۰ تیرماه ۹۱، ۲۴ نفر در زندان یزد اعدام شدهاند.»
وی در خاتمه اضافه میکند: «یکی از معمولیترین مشکلات ۱۶ زندانی سیاسی تبعیدی که اغلب از استانهای کردستان، آذربایجان شرقی و غربی، کرمانشاه و اهواز تبعید شدهاند، آمدن خانوادهها از فاصله بین هزارودویست تا دو هزار کیلومتری با هزینه سنگین و مسافت طولانی برای یک دیدار ۲۰ دقیقهای است. برخی از خانوادهها به خاطر مشکلات مالی بیش از سه سال است عزیزانشان را ندیدهاند.» شاهرخ زمانی اکنون در زندان تبریز است.
ضرب و شتم دبیر کانون صنفی معلمان کرمانشاه در سنندج
به گزارش6شهریورموکریان،محمد توکلی دبیر کانون صنفی معلمان کرمانشاه از سوی افراد ناشناس به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
برپایه این گزارش، محمد توکلی ضمن اعلام این خبر اظهار داشت: پنج شنبه شب دوم شهریورماه جاری، با چند تن از اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان و به همراه خانواده، جهت صرف شام به پارک آبیدر رفته بودیم که چند نفر لباس شخصی برای بازداشت بنده و دیگر اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان به محل آمدند. محمد توکلی افزود: ما از آنها درخواست کارت شناسایی نمودیم ولی از نشان دادن کارت خودداری کردند و پس از این درخواست من را به داخل ماشین برده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند که با وساطت اطرافیان، درگیری خاتمه و این افراد محل را ترک کردند.
اعتراض کارگران معدن ایتالیا با حمل مواد منفجره به عمق زمین
معدنچیان ایتالیا از دیشب با تحصن در عمق 400 متری زمین در تنها معدن ذغال سنگ این کشور اعتراض خود را به عدم حمایت دولت از این بخش صنعتی ابراز کردند.
تعداد اعتراض کنندگان روز دوشنبه از سی نفر اولیه به حدود صد نفر رسید. کارگران با حمل صدها کیلوگرم مواد منفجره معدن را به تصرف درآورده اند تا به این ترتیب دولت ایتالیا را در آستانه اتخاذ تدابیر اقتصادی تحت فشار قرار دهند.
طبق قرار از پیش تعیین شده، روز جمعه این هفته نمایندگان سندیکاهای منطقه ساردنیا، جایی که معدن ذغال سنگ ایتالیا در آن واقع شده است با مقامات مسئول مملکتی دیدار می کنند تا آینده این بخش صنعتی را ارزیابی کنند.
معدن ذغال سنگ جزیره ساردنیا از سال 1984 تا کنون سه بار بعنوان اعتراض اشغال شده است. آخرین تحصن معدنچیان صد روز طول کشیده بود.
علاوه بر معدن ذغال سنگ، صنایع آلومینیوم ایتالیا نیز در همین منطقه در معرض خطر تعطیلی قرار دارند و متقاضی کمک دولت برای ادامه حیات خود هستند.
پیکر کارگران اعتصابی آفریقای جنوبی به خاک سپرده شد
به گزارش 25اوت یورونیوز، مراسم خاکسپاری معدنچیان اعتصابی آفریقای جنوبی که توسط پلیس کشته شدند، برگزارشد.
10 روز پس از کشته شدن این معدنچیان، سرانجام پیکر برخی از آنها به خاک سپرده شد.
سی و چهار معدنچی طلای ماریکانا در آفریقای جنوبی بدنبال اعتراض برای افزایش دستمزد و اعتصاب، روز 16 اوت با شلیک گلوله پلیس کشته شدند.
حادثه ای که به گفته کارشناسان یکی از خونبارترین مورد سرکوب کارگران معدن بعد از دوران آپارتاید است و منجر به زخمی شدن 78 و دستگیری بیش از 100معدنچی شد.
شهر معدنی ماریکانا در یکصد کیلومتری شمال روهانسبورگ به ویژه به یکی از قربانیان ، به نام پاپی یک معدنچی 24 ساله ادای احترم کرد. در این مراسم، بدلیل تالم و تاثر شدید، چند تن از حاضران به بیمارستان منتقل شدند.
اعتصاب چند هزار معدنچی در معدن طلای سفید ماریکانا از شش روز پیش از این حادثه آغاز شده بود.
گسترش اعتراضات کارگران معدن آفریقای جنوبی
به گزارش27اوت یورونیوز،اعتراض کارگران معدن طلای سفید لونمین واقع در منطقه ماریکانا در آفریقای جنوبی برای افزایش دستمزد گسترش یافته و مسئولان شرکت ناظر بر فعالیت این معدن می گویند بیم آن می رود بار دیگر خشونت هایی رخ دهد.
یک معدنچی:
“من ترسی ندارم چون برای آن چیزی مبارزه می کنم که زندگیم را بهتر می کند. پول برای زندگی بهتر به خانواده من کمک می کند. من نان آور خانواده هستم و پولی که اکنون به دست می آورم کفاف مخارج خانواده را نمی دهد.”
ده روز پیش و در جریان اعتصاب و اعتراضات کارگران این معدن، که سومین تولید کننده طلای سفید در جهان است، پلیس آفریقای جنوبی به روی معدنچیان آتش گشود که در مجموع چهل و چهار تن کشته شدند. پلیس همچنین دویست و پنجاه نفر از کارگران را بازداشت و به دادگاه معرفی کرد.
تا کنون تعداد کمی از این کارگران به کار بازگشته اند و بنا به گزارش اتحادیه ملی کارگران معدن آفریقای جنوبی روز دوشنبه راه ورود کارگران به معدن توسط بخشی از همکارانشان سد شد.
هفته گذشته جاکوب زوما رئیس جمهوری آفریقای جنوبی برای آرام کردن اوضاع و کاهش خشونت ها با معدنچیان معترض دیدار کرد و مراسم تدفین کشته شدگان برگزار شد.
شمار جان باختگان انفجارپالایشگاه ونزوئلا به 41تن رسید
به گزارش27اوت یورونیوز، انفجارروزشنبه در بزرگترین پالایشگاه نفت ونزوئلا در فاز «آموای»، جان ۴۱ نفر گرفت، دهها تن را مجروح کرد و موج انفجار حاصله به ۲۰۰ واحد مسکونی آسیب رساند.
بنابه گزارش مورخ26اوت همین منبع،این انفجار که روز شنبه بر اثر نشت و تراکم یک توده گاز در غرب ونزوئلا روی داد علاوه بر این شمار کشته شدگان، دهها تن را راهی بیمارستان ساخت و به عنوان مهیبترین سانحه سالهای اخیر در صنعت نفت و در میان اعضای اوپک به ثبت رسید.
در حالی که پس از گذشت بیش از یک روز از این انفجار و با وجود تلاشهای امدادگران همچنان شلعههای آتش در این پالایشگاه زبانه میکشد یکی از شهروندان میگوید: «ما اینجا به شدت در معرض خطر هستیم. ما بیشترین آسیب را میبینیم نه تنها به خاطر دود ناشی از این آتش سوزی بلکه به دلایل دیگری که مرتبط با وجود پالایشگاه است.»
این پالایشگاه که با ظرفیت تولید ۹۵۵ هزار بشکه نفت خام، تولیدی برابر با روزانه ۶۴۵ هزار بشکه دارد و ۳۰۰ هزار بشکه نیز گازوئیل تولید میکند، نقش به سزایی در تولید انرژی این عضو کشورهای صادرکننده نفت، اوپک دارد.
رافائل رامیرز، وزیر نفت ونزوئلا گفته است که این سانحه در سقف صادرات سوخت تاثیری نخواهد گذارد.
ششم شهریورماه1391
akhbarkargari2468@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر