روانپزشکی سرمایه و جایزه کارگرکشی

فعالین جنبش لغو کار مزدی: گروهی از روانپزشکان بورژوازی در نروژ به دنبال ماهها آزمایش و تحقیق اعلام داشته اند که « آندرس برویک » قاتل مستقیم 77 انسان نوجوان این کشور فردی « روانپریش » است!! « برویک » در تابستان امسال با اعلام بسیار صریح تعلق خود به نازیسم و با ابراز افتخار بی مهار به داشتن حداکثر نفرت نسبت به چپ و تندنس های کارگری، دست به کار یکی از عظیم ترین حمام خون ها علیه جوانان چپگرای خانواده های کارگری شد.
او نخست بمبی را در مرکز شهر اسلو منفجر ساخت و دقایقی بعد خود را به اردوگاه تابستانی جوانان رساند تا چند صد نفر را صرفاً به جرم تعلقات کارگری و رویکرد چپ گلوله باران سازد. روانپزشکان نروژی از این موجود سخن می رانند و اوست که در پژوهش روانکاوانه اینان روانپریش گزارش می گردد!!
تئوری روانپزشکان زیاد هم غیرواقعی نیست اما فقط به این شرط که کل طبقه سرمایه دار جهانی، کل دولتمردان، سیاستمداران، اقتصاددانان، جامعه شناسان، روانشناسان، روحانیون و همه نمایندگان فکری، فرهنگی و ایدئولوژیک این طبقه، از جمله روانپزشکان صاحب رأی فوق را یکجا و بدون هیچ استثناء مشمول حتمی و قطعی همین حکم بدانیم. افکار، اخلاق، شعور، منطق، ارزش های اجتماعی و عواطف بورژوازی فرارسته های ارگانیک رابطه تولید اضافه ارزش می باشند. از ژرفنای سرمایه می جوشند، پاسدار استثمار و قدرت سرمایه اند، استثمارگری، بشرستیزی، درندگی و بربریت سرمایه در قالب اندیشه، باور، احساس یا استدلال هستند. بیان اندیشوار ساز و برگ های تحمیل نظام بردگی مزدی بر طبقه کارگرند.
این اندیشه ها، باورها، شعور و شناخت همگی بیان مسخ و قبض روح شده رویه واقعی انسانی خود هستند. بسط پراتیک آن ها جنایت علیه آزادی ها، حقوق، ارزش های بشری و سد راه رشد آزاد انسانی است. مادیت اجتماعی این افکار یا عقاید و اخلاق یکراست، شرارت، کشتار، راسیسم، فاشیسم، کارگرکشی، کودک آزاری، تبعیضات جنسی و قومی و نژادی و همه اشکال دیگر بشرستیزی است. اندیشه ها و ارزشهای فرارسته از مناسبات بردگی مزدی و آنچه تار و پود ذهن، فکر، خیال و روان طبقه سرمایه دار را می سازد این است. این طبقه بر همین اساس و با توجه به همین ویژگیها باید حتماً مورد مداوا قرار گیرد. باید از سرمایه دار بودن، مالکیت سرمایه و هستی طبقاتی خود ساقط گردد تا راه و چاه انسان بودن و انسانی اندیشیدن را باز یابد. قبل از هر چیز نظام سرمایه داری یا زباله دادن واقعی موجودیت این طبقه با این افکار باید برای همیشه محو شود و به دنبالش، سرمایه داران نیز به عنوان مبتلایان به بیماری سرمایه درمان گردند. این کار آخری چگونه انجام خواهد شد. پاسخ زیاد دشوار نیست. از تمامی آن ها خواسته خواهد شد که سرمایه دار بودن را فراموش کنند، به انسان بودن روی نهند، در کنار همه انسانها و در درون شوراهای سراسری آن ها کار کنند، نظر دهند، دخالت نمایند و مثل آدم ها زندگی کنند.
کارگران آگاه جهان به روانپریشی سرشتی بورژوازی چنین نظر می اندازند، اما مسأله اساسی این است که حرف روانپزشکان نروژی مطلقاً این نیست. کاملاً بالعکس، آنان خود متفکران، روانکاوان و روانشناسان بورژوازی هستند. روانپزشکی آنها روانپزشکی همین نظام است و تمامی خمیرمایه های شعور، شناخت و نظر خود را از همین مناسبات، اخذ کرده است. از این ها که بگذریم آنان عزم بسیار جزمی برای برائت قاتل دارند. این عزم چنان جزم، قاطع و استوار است که حتی کاتولیک تر از پاپ هم هستند. بالاتر گفته شد که « برویک» خود مصر است که نازیست است، راسیست بودن خود را نه فقط انکار نمی کند که بیشترین افتخار خود می داند. او به خاطر همین اظهاراتش مورد حمایت وسیع همه نیروهای نازیست و فاشیست قرار گرفته است. « برویک» با آگاهی و بسیار سرافرازانه از چپ کشی خویش دفاع می نماید و تا همین امروز هیچ تردیدی در ضروت قتل عامی که انجام داده است به دل خطور نمی دهد. روانپزشکان بورژوازی تمامی این ها را کاملاً می دانند و با علم به همه این ها اصرار دارند که « برویک» زیر فشار مشکلات روانی و مالیخولیای حاد دست به این جنایت وسیع زده است.  یک سؤال مهم در اینجا این است که اگر اندرش برویک، یک کارگر معترض نروژی، یک سکنه ضد کار مزدی اسکاندیناوی، یک برده مزدی مبارز اروپائی، یک کارگر مهاجر افریقائی، امریکای لاتینی یا آسیائی بود و اگر به جای کشتار 77 جوان خانواده های کارگری یک دولتمرد سرمایه داری یا یک سرمایه دار را نه می کشت، بلکه فقط مجروح می ساخت، باز هم مشمول همین « سعه صدر » روانپزشکان نروژی قرار می گرفت!! آیا در کارنامه روانکاوی های آنان برگی هم وجود دارد که دلالت بر چنین قضاوتی در باره یک کارگر متهم به جرم باشد؟؟!!
روانپزشکان بر پایه تشخیص خویش پیشنهاد کرده اند که اندرس برویک به جای زندان راهی آسایشگاههای روانی گردد. ما هم معتقدیم که زندان یا هر نوع مجازات معمول نظام سرمایه داری شایسته هیچ انسانی نیست، هیچ تقلیلی در وقوع هیچ جرمی نمی دهد. هیچ مجرمی را اصلاح یا بازپروری نمی کند، علاج هیچ دردی نیست، تمامی دردها را وخیم تر و صعب العلاج تر می سازد. اما معضل اساسی این است که نسخه روانپزشکان نروژی فقط تشویق چپ کشی و رهائی اندرس یرویک را دنبال می کند . روانپزشکی سرمایه هیچ نسخه ای برای علاج واقعی هیچ دردی دارا نیست. روانکاوی، روانشناسی، روانپزشکی، جامعه شناسی، حقوق، سیاست و همه علوم اجتماعی و « انسانی» سرمایه داری وجود این نظام و استمرار حاکمیت آن را قبول دارند. همه این دانش ها خود، مدافع، محافظ و ارتش ماندگارسازی رابطه تولید اضافه ارزش و نظام بردگی مزدی هستند. روانپزشکی و روانشناسی سرمایه داری بر همین اساس خواستار وجود و بقای منجلاب مرکز زایش، پرورش، رشد و استیلای تمامی رفتار بشرستیزانه و جرائم و جنایات ضد انسانی اندرس و طبقه اندرس هستند. چنین روانپزشکی هیچگاه نسخه ای برای بازآموزی اندرس ها نخواهد داشت.
برای بازپروری روانی اندرس برویک شرائطی لازم است که موجودیت سرمایه داری در ستیز با ظهور آن است. تا سرمایه داری هست نمی توان این شرائط را به طور واقعی ایجاد کرد اما می توان از طریق جنگ علیه سرمایه داری برای ایجادش جنگید. جنبش کارگری جهانی باید و می تواند ایجاد آن را موضوع مبارزه روز سازد و مطابق توان پیکار ضد کار مزدی خود گوشه هائی و نمودهائی از آن را بر سرمایه داری جهانی و سرمایه داران و دولت های هر کشور تحمیل کند.
اینکه سیستم حقوقی نروژ به تشخیص و پیشنهاد روانپزشکان چه واکنشی نشان دهد هنوز سخنی به میان نیامده است. اما وقتی که روانپزشکی سرمایه این صدا را ساز می نماید، تکلیف محاکم حقوقی و قضائی بورژوازی از پیش روشن است. آن ها نیز به احتمال زیاد نوای معافیت برویک از زندان را ساز خواهند کرد و پاداشی درخور به چپ کشی وی خواهند داد. در همین جا اضافه کنیم که مراد ما از رویکرد چپ جوانان قتل عام شده به هیچ وجه تعلق آنان به حزب کارگر یا سوسیال دموکراسی نروژ نیست. آنان انسان های خردسالی بودند که مطابق شناخت روز خود به توحش سرمایه داری اعتراض داشتند و در این گذر زیر فشار توهمات رفرمیستی متراکم مسلط بر جنبش کارگری جهانی راه هواداری این حزب را پیش گرفته بودند. آنان قربانی همین اندازه تمایل خود به اعتراض و ستیز علیه سرمایه شدند. گفتگو را تمام کنیم. اینکه سیستم حقوقی نروژ چه تصمیم گیرد معلوم نیست اما وظیفه محتوم هر کارگری در نروژ و هر کجای دنیاست که تلاش روانپزشکان سرمایه برای برائت اندرس برویک و پرداخت جایزه چپ کشی و کارگرستیزی را محکوم کند.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
اول دسامبر 2011

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر