بار دیگر با کارگران تعاونی ترادوک1Tradoc ( اوزکادی / کنتیننتال سابق)


خوش آمدید به کارخانه ای که کارفرما ندارد!
ساعت 8 شب روز چهارشنبه 20 اکتبر 2011 از مکزیکو سیتی برای دیدار از کارگران و کارخانه ترادوک عازم گوادالاخارا  Guadalajaraشدیم. شام را با تعدادی از کارگران در یک رستوران با غذاهای سنتی مکزیکی، مهمان کارخانه بودیم. برای خواب به محلی نزدیک کارخانه برده شدیم که شبیه یک مهمانسرای کوچک و متعلق بیکی از کارگران بود. همه وسایل تمیز و نو بود اما صبح روز بعد من مثل کودکانی که سرخک گرفته باشند شده بودم. پشه ها تمام صورتم را گزیده بودند بدون این که خارش یا سوزشی داشته باشد.

برای صبحانه به سمت کارخانه حرکت کردیم. روی تابلوی ورودی نوشته شده بود " این جا کارخانه ای است که کارفرما ندارد ". محیطی بود بسیار تمیز و دوستانه. در سمت چپ در ورودی، ساختمان کارخانه با یک کیلومتر طول قرار داشت. جائی که زمانی 3 سال تمام کارگران و خانواده هایشان و حامیانشان برای جلوگیری از خروج ماشین آلات  و تجهیزات کارخانه،  بیست و چهارساعته و در تمام لحظه ها از آن چون مردمک چشم خود نگهبانی کردند.
سمت راست در ورودی شکلی تپه وار داشت که ابتدای آن باغچه سراسری شیبداری بود که در نقاطی با پله به قسمت بالا وصل می شد. بعد از آن یک پیاده رو قرار داشت و اتاق هایی در طول پیاده رو که شامل آرشیو، آشپزخانه و اتاق جلسات و سمینار و دستشوئی ها و حمام بود. تعدادی از کارگران که در شیفت کاری نبودند، کارگرانی از گروه های کاری مکانیک، حل و فصل مشکلات و گروه مراقبت، کارگرانی از اتحادیه مستقل کارخانه لاستیک سازی کنتیننتال سن لوئیس پوتوسی، چند کارگر از اتحادیه کارگران کارخانه اتومبیل سازی هوندا و کارگران جنرال تایر در سمینار حضور داشتند. از مکزیکو سیتی نیز فرانسیسکو، ویلی، انریکه و ماریا آمده بودند. کارخانه منتظر ما بود. صبحانه آماده و در گوشه اتاق قرار داشت و سلف سرویسی بود.

ابتدا افراد شرکت کننده به هم معرفی شدند. سپس روسنتوRocento  توضیحاتی در باره تاریخچه کارخانه و اتحادیه داد که خلاصه صحبت های او بشرح زیر است:
" کارخانه در سال 1921 برای تولید کفش پلاستیکی تاسیس شد. سپس در سال 1931 به طرح شماره یک اوزدکای تبدیل شد. طرح دوم در سال 1953 در مکزیکوسیتی بود. در سال 1954 چرخه تولید کارخانه به تولید لاستیک دوچرخه و وسایل حمل و نقل تغییر کرد که طرح سوم بود. در طرح چهارم با سرمایه گذاری های جدید، کارخانه بصورت بزرگترین کارخانه لاستیک سازی آمریکای لاتین در آمد 1971. در سال 1991 کارلوس اسلیم بزرگترین سرمایه دار مکزیک با نام گروه کارسو Carso کارخانه را خرید و همکاری با کنتیننتال آلمان را آغاز کرد. در سال 1998کنتیننتال با خرید سهام اسلیم و جنرال تایر مالک کارخانه شد. کارخانه تا دسامبر 2001 کار می کرد. مدرنیزه شده بود و رکورد تولید را داشت اما با وجود این کارفرمای آلمانی تصمیم به تعطیل کارخانه و انتقال آن به جائی دیگر را گرفت. این سرگذشت کارخانه از جانب کارفرماها بود.
از جانب کارگران فعالیت ها این گونه پیش می رفت: در فاصله سال های 1931 تا 1935 کارگران شروع به سازماندهی خود کردند. به نحوی که در آوریل 1931 اتحادیه کارگری اوزکادی اعلام موجودیت کرد. کارفرما اما اتحادیه را برسمیت نشناخت و کارگران عضو اتحادیه را اخراج کرد. برای حمایت از کارگران اخراجی همه کارگران دست به اعتصاب زدند و کار را تعطیل کردند. اعتصاب تا ماه ژوئیه ادامه داشت. در 17 ژوئیه کارگران اعلام اعتصاب غذا کردند. بالاخره کارفرما مجبور به تسلیم شد و " اتحادیه سرخ "( خودشان می گویند) را به رسمیت شناخت و کارگران به کار برگشتند. این دوران خوش زیاد به درازا نکشید. کارفرما در مقابل به ایجاد اتحادیه وابسته بخود و کارفرما دوست اقدام کرد و اتحادیه مستقل کارگری را تحت فشار قرار داد. درگیری بین دو اتحادیه و ایجاد تفرقه بین کارگران چهار سال تمام ادامه داشت. هردو اتحادیه سعی در جلب کارگران بسمت خود داشتند؛ یکی با مزایایی که کارفرما قولش را می داد و دیگری با تکیه بر همبستگی کارگری و پیشبرد مبارزه طبقاتی.
22 نوامبر 1932 کارفرما اعلام کرد که بعضی از موارد تعرفه مزدی پیشنهادی اتحادیه را نمی پذیرد. در تقابل با این تصمیم کارفرما، کارگران از حق خود برای اعتصاب بعنوان اعتراض استفاده کردند. کارفرما برای ایجاد دودستگی بین کارگران و با اطمینان از موفقیت اتحادیه وابسته بخود، اعلام کرد که از کارگران نظر خواهی شود تا براساس آن فقط یک اتحادیه در کارخانه عمل کند و رسمیت داشته باشد. رای گیری در 18 جولای 1934 انجام شد و در مقابل بهت کارفرما اتحادیه مستقل با کسب 52% آرا پیش افتاد و اتحادیه وابسته به کارفرما مجبور به کنار کشیدن شد.
در سال 1935 همه کارگران با هم توافق کردند و سندیکای دموکراتیک ملی انقلابی SNRTE کارگران اوزکادی را تشکیل دادند که در مقابل فشار کارفرما از حمایت کارگران برخوردار بود.  در همین سال اتحادیه مستقل رسمی شد و آن ها کارگران سایر کارخانه های لاستیک سازی را مورد حمایت قرار دادند و سپس باهم اتحادیه متحد کارگران لاستیک سازی مکزیک را ایجاد کردند و به تنظیم تعرفه مزدی برای این بخش پرداختند. در سال 1936 تعدادی از کارگران این اتحادیه داوطلبانه در جنگ داخلی اسپانیا علیه فاشیسم ژنرال فرانکو شرکت کردند.
اتحادیه SNRTE از 1935 تا 2005 با حمایت کارگران و در دفاع از منافع کارگران فعال بود تا این که در سال 2005 کارگران کارخانه لاستیک سازی اوزدکای بعد از یک اعتصاب و اشغال سه ساله کارخانه، با تشکیل تعاونی ترادوک و خود مدیریتی به دخالت کارفرمای آلمانی پایان دادند و خود سرنوشت کار خود و کارخانه را بدست گرفتند. کارگران در مبارزات خود به طور غیر مستقیم از حمایت و کمک های احزاب کمونیست برخوردار بودند ".
 بعد از صحبت های روسنتو از تعاونی ترادوک، ویلبالدو گومز زواپا  Willebaldo Gomez Zuppa نفر اول از سمت چپ در تصویر بالا، با اسم مخفف ویلی بحثی را در رابطه با صنعت اتومبیل سازی ارائه داد که خلاصه آن بشرح زیر است:
" صنعت اتومبیل سازی بیش از سایر صنایع خصلت جهانی پیدا کرده است و تولید آن دائما رو بتزاید است بنحوی که رشد سالانه تولید اتومبیل در آمریکا، اروپا و مکزیک 5% است. کل تولید اتومبیل از 4/58 میلیون در سال 2000 به 6/77 میلیون اتومبیل در سال 2010 رسیده است. میزان تولید اتومبیل در فاصله سال های 2005 تا 2010 در اروپا 9/11 میلیون، در ژاپن 7/10 میلیون، در چین 7/5 میلیون، در مکزیک 8/1 میلیون و در ایران 817000 اتومبیل بوده است  است. تولید ایران در فاصله این 5 سال دوبرابر شده است. از نظر تعداد اتومبیل تولید شده، ژاپن مقام اول را دارد و بعد از آن به ترتیب جنرال موتورز، فولکس واگن، هیوندا، فورد، نیسان، پژو، رنو، فیات، دایملر و . . .،  قرار دارند. در آسیا انواع جدیدی از اتومبیل ارائه شده است که بیشتر در کشورهای چین و هند بوده است و سه مولتی هندی چینی پدید آمده است. در حالی که رشد متوسط تولید اتومبیل در جهان 3/6% بوده است، چین رشدی دو رقمی برابر با 28% در تولید اتومبیل داشته است و بتدریج به یک قدرت صادراتی اتومبیل تبدیل شده است به نحوی که در سال 2010 در چین، 136 هزار اتومبیل بیشتر از ایالات متحده آمریکا تولید شده است و جالب این است که همۀ اتومبیل های تولید شده بفروش می رسند.
امروزه در صنعت اتومبیل سازی سعی می شود تا از وزن اتومبیل کاسته شود تا مصرف انرژی پایین بیاید. برای این منظور از مشتقات پلاستیک به جای متال در ساخت اتومبیل استفاده می شود. هم چنین صنعت اتومبیل سازی برای کاهش هزینه تولید به طور گسترده به کارگاه ها و صنایع جنبی وصل می شود و بسیاری از کارهائی را که قبلا در خود کارخانه انجام می شد به آن ها سفارش می دهد. این کارگاه ها به مکیلا یا مکیلادورا* معروفند، کارگاه های کوچکی هستند که معمولا در مناطق آزاد تجاری قرار دارند. شرایط کار در آن ها بسیار بد است و شدت استثمار کارگران که معمولا تحت پوشش قوانین کار نیستند و حق و حقوقی ندارند، بشدت بالاست.
این که چرا صنعت اتومبیل سازی به مکزیک توجه نشان می دهد به دلایل زیر است:
1-     وجود اتحادیه های کارفرما دوست
2-     هم چنین عدم وجود اتحادیه در بسیاری از کارخانه ها
3-     ثبات سیاسی در کشور که برای حضور سرمایه های خارجی انگیزه و علاقه ایجاد می کند
4-     و بلاخره وجود یک نیروی کار ورزیده در مکزیک
گذشته از موارد بالا، نزدیکی مکزیک به بازار آمریکا که مصرف کننده بزرگی است . این نزدیکی هزینه سرانه تولید اتومبیل را در مکزیک پایین می آورد. در حالی که برای حمل اتومبیل از مثلا چین به آمریکا هزینه بالای حمل با توجه به مسافت طولانی بین محل تولید و مصرف، هزینه تولید و در نتیجه قیمت بازار را بالا می برد. دلیل دیگر جذابیت مکزیک، دولتی بودن بسیاری از کارگاه هاست که از پرداخت مالیات معاف می شوند. گذشته از این دلایل، سیستم آموزشی در مکزیک، در جهت منافع شرکت های بزرگ تنظیم شده است و سیستم اقتصادی لیبرال مکزیک، بدلیل معافیت های مالیاتی برای جلب سرمایه خارجی، جاذبه ایجاد می کند. دستمزدهای پایین کارگران این جاذبه را دو چندان می کند. در کنار این دلایل، چون سیاست دولت بسمت حمایت از محیط زیست گرایش ندارد، هزینه ای برای صنایع در این جهت نیز ایجاد نمی شود – به همین سبب میزان آلودگی محیط زیست در مکزیک بسیار بالاست. با وجود جاری بودن رودخانه های بزرگ و وجود آب فراوان، آب مکزیک چنان آلوده است که حتی برای مسواک زدن دندان ها نیز قابل استفاده نیست. به همین سبب بیماری های گوارشی در مکزیک و بویژه برای مسافران، بسیار شایع است. هوا آن قدر آلوده و مسموم است که انسان دچار تنگی نفس و سردرد می شود-
کارگاه های این صنعت در مکزیک از نظر کیفیت در سه دسته اند. کارگاه های دارای کیفیت پائین، متوسط و بالا. از جمله کارگاه های با کیفیت بالا و مدرن می شود از تویوتا در شهر تکاته؛ جنرال موتورز در سن لوئیس پوتوسی، هوندا در ال سالتو خالیسکو که بسیار شیک و خیلی گران است، فورد، و مزدا نام برد.
با وجود بحران سرمایه داری و به ویژه بحران در صنایع اتومبیل سازی، میزان تولید به ویژه در چین بالا رفته است. همین طور است تولید اتومبیل در برزیل و آمریکای لاتین. اتومبیل هایی که در این کشورها برای مصرف داخلی تولید می شود، مدل های ساده و سطح پایین است و استاندارد بین المللی ندارد اما اتومبیل های صادراتی همین کشورها، کیفیت بالاتری دارند و تولید شان هم گران تر تمام می شود. در پایان باید گفت که با توجه به این شرایط، کشورهای در حال رشد برای تولید اتومبیل باید به نکات زیر توجه نشان دهند.
توجه به کیفیت تولید و استاندارد آن و کوشش برای بالا بردن استاندارد تولید.
توجه بیشتر به تحقیقات در این زمینه
استفاده از انرژی های آلترناتیو برای حمایت و حفاظت محیط زیست. به طور مثال استفاده از انرژی خورشیدی در کشورهایی با روزهای آفتابی زیاد
و بالاخره همکاری تنگاتنگ دانشگاه ها با صنعت اتومبیل سازی برای پروژه های جدید.

*- maquila/maquiladora کارگاه های مونتاژ کننده در شمال مکزیک هستند که در آن ها قطعات نیم ساخته یا کامل برای صادرات، تولید یا مونتاژ می شود. سطح دستمزد در آن ها پایین است. بیشتر از کارگران مهاجر و زنان بعنوان نیروی کار استفاده می کنند چون در مقاسه با سایر کارگران با دستمزدهای بسیار پایین بخور و نمیر کار می کنند. زنان در این کارگاه ها گذشته از دستمزد پایین در معرض سوء استفاده های جنسی قرار دارند. مکیلاها در مکزیک در سال 1970 ایجاد شدند اما در سال 1994 بعد از انعقاد قرارداد نفتا بین ایالات متحده آمریکا، کانادا و مکزیک و ایجاد مناطق آزاد تجاری، گسترش یافتند و به یک منبع بزرگ ایجاد ارزش اضافه و بزبان سرمایه داری کاهش هزینه تولید اتومبیل تیدیل شد. کارگران در این صنایع با دستمزدهای بسیار پایین هفتگی تا 60 ساعت کار می کنند. در مکزیک میلیون ها کارگر شاغل در این بخش با فقر دست بگریبان اند. مکیلاها در کشورهای دیگر و سایر صنایع از جمله نساجی، دوخت لباس و اقلام ورزشی هم وجود دارند ".
 بعد از سخنان ویلی جلسه با پرسش و پاسخ و بحث در رابطه با تعاونی ترادوک و مساله اتحادیه پیش رفت- من سوال و جواب ها را در هم ادغام می کنم-. پانچو Pancho که از کارگران قدیمی است و در اعتصاب بسیار فعال بود و اکنون مسئول آرشیو کارخانه و بسیار مورد اعتماد کارگران است، به بحث راجع به اتحادیه پرداخت و نظر خود را به عنوانی کارگری که در مبارزه شرکت داشت بیان کرد: " دموکراتیک بودن نقش سیاسی اتحادیه های انقلابی، در مطالبات و پیش شرط هایی که در تعرفه های مزدی ارائه می دهند، نمایان می شود. بسیار مهم است که مبارزه در کارگاه یعنی در محل کار شروع شود. دیگران باید با آن همراهی و از آن حمایت کنند. در کارخانه ما اتحادیه سعی کرد خود را از کنترل کارفرما خارج کند و علایق کارگران را پیش ببرد. این می شود دموکراتیک بودن. ما در یک سیستم سرمایه داری زندگی می کنیم. در این شرایط سعی می کنیم زندگی خود و خانواده هایمان را پیش ببریم. و در این جهان رقابتی کارمان را پیش ببریم. موفقیت مبارزه  اتحادیه ما در این بود. این موفقیت تنها موفقیت ما نبود. این که بشود در یک ویرانی ایجاد شده، به جای تسلیم، مقاومت شکل بگیرد و به پیروزی برسد، موفقیت کل جنبش اتحادیه ای در مکزیک است. در یک اتحادیه مستقل، فقط حق انتخاب کردن و رای دادن  نیست که اهمیت دارد بلکه حق پس گرفتن رای، وقتی که انتخاب شده ها درست کار نکنند و کار خوب پیش نرود، مهم است. اولا اتحادیه ما حاصل مبارزه بود. دوم این که رهبری خوب و مورد اعتماد داشت-  بوی پیشنهاد شد یک میلیون بگیرد و اعتصاب را بخواباند که قبول نکرد-. سرمایه داران دائما تکرار می کنند که کارگران فقط برای کارکردن خوبند و چیزی از مسائل دیگر کار نمی دانند و برای اداره و مدیریت به تکنوکرات ها و بوروکرات ها و غیره نیاز دارند. تجربه ما در ترادوک نادرست بودن این امر را نشان داد. نشان داد که کارگران توان اداره کار به بهترین شکل را دارند. به همین سبب لازم است که این تجربه به سایر کارگران منتقل شود و کارگران دیگر از آن درس بگیرند ".
سپس خسوس تورس  Jesus Toresبحث تعاونی ترادوک را ادامه داد.
وی گفت: " این که اتحادیه ما توانست بریک کنسرن بزرگ پیروز شود وابسته به شخصیت او( بعنوان رهبر اتحادیه) نبود، بلکه حاصل کارجمعی همه کارگران بود. جمعی بودن کار به معنای رادیکالیسم است. رادیکالیسم آویزان کردن پرچم سرخ نیست. پیروزی مبارزه ما باید برای درس آموزی، منتقل و شناخته شود. تنها پرنسیبی که برای حفظ این پیروزی وجود دارد، تداوم مبارزه طبقاتی، استقلال تعاونی و همبستگی بین المللی کارگری است. ما در این جا در تعاونی مان، شوراهای مختلف داریم اما تصمیم اصلی را در مجمع عمومی، همه کارگران می گیرند. برای تعاونی ما حفظ این پرنسیپ بسیار مهم است؛ زیرا کارگرانی که در مبارزه شرکت داشتند یعنی کارگران قبلی کنسرن، تدریجاً پیر می شوند و به سن بازنشستگی می رسند. پس سنت مبارزه باید به نیروهای جوان منتقل شود تا تعاونی حفظ شود. پدیده ای به این شکل در سیستم سرمایه داری حاکم، کمتر وجود دارد. باید کارگران همه کارخانه هایی که در شرایط سابق ما قرار دارند یعنی در شرایط بسته شدن کارخانه و بیکار شدن ، با توجه به تجربه ما عمل کنند ".
یکی دیگر از کارگران توضیح داد که " در همین مکزیک یک کارخانه نساجی در چنین وضعیتی بود. کارگران کارخانه را اشغال کردند و بالاخره رای دادگاه به نفع آن ها صادر شد. آن ها برای پرداخت دستمزدها بخشی از زمین های کارخانه را فروختند. و این کار را بازهم تکرار کردند و بالاخره نتوانستند کارخانه را سرپا نگهدارند. آن ها چه می بایستی می کردند؟ "
من هم ضمن گوش کردن بحث، به کارگران نساجی مازندران فکر می کردم. به کارگران چینی البرز فکر می کردم. به کارگران نیشکر هفت تپه فکر می کردم. به کارگران کیان تایر فکر می کردم که با توجه به همه کوشش هایم نتوانستم با یکی از آن ها برای همراه بودن در سفر بعنوان مهمان کارگران ترادوک، برای تجربه آموزی و انتقال آن به کارگران ایران ارتباط برقرار کنم، فکر می کردم و هریک را برای خود تجزیه و تحلیل می کردم.
خسوس جواب می دهد که " این کارگران نمی باید این کار را می کردند. بعد از موفقیت مبارزه، اوضاع در ترادوک بسیار سخت بود. سه سال بیکار بودیم. سه سال کارخانه را در اشغال داشتیم. وضع مالی خانواده های کارگری بسیار بد بود. در ابتدای کار تعاونی چند ماهی کسی حقوق دریافت نمی کرد. زیرا برای آماده سازی کار به آن نیاز بود. بعد دستمزدهای کمی دریافت کردیم تا تدریجا توانستیم بر مشکلات پیروز شویم. خانواده هایمان در طی دوران اعتصاب و سختی های بعد از آن نقش مهمی بازی کردند. بار اقتصادی خانواده بر دوش آن ها قرار گرفت. زنان بدنبال کار رفتند. خیاطی کردند. غذا درست کردند و در خیابان فروختند. دختران و پسران جوان مان برای کمک به خانواده، تحصیلات دانشگاهی خود را معلق کردند. به همین سبب اکنون کارخانه برای زنان تسهیلات قایل می شود. کلاس های آموزشی گذاشته می شود. پروژه های ورزشی برایشان درست کردیم. سعی می شود تعداد هرچه بیشتری از دختران در کارخانه استخدام شوند. اکنون نیز در کارخانه حتی در بخش تولید کار می کنند. به دانشجویان کمک هزینه تحصیلی داده می شود و کارخانه مخارج آن ها را به عهده می گیرد. به کارگرانی که بخواهند ادامه تحصیل بدهند، امکان این کار داده می شود. با دانشگاه ها همکاری تحقیقاتی می کنیم. باید این تجربیات به کل طبقه کارگر منتقل شود. در مورد کارگران کارخانه هایی با وضعیت مشابه وضعیت قبلی ما در ایران، می دانیم که شرایط در ایران بسیار سخت است اما باید کارگران مقاومت را ادامه دهند و تسلیم نشوند. ما از کارگران کیان تایر حمایت می کنیم تا مبارزه را ادامه دهند ". ( آن ها قبلا از اعتصاب رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی هم حمایت کرده بودند که در سایت کمیته هماهنگی درج شد.)

متن حمایت آن ها از کارگران کیان تایر که به اسپانیائی با تیتر " مقاومت طولانی کارگران کیان تایر "، در خبرنامه کارگران ترادوک در ماه مه 2011 آمده است.

En Irán los llanteros también luchan:
Los trabajadores de Kian Tire, una larga resistencia
Esta empresa se estableció bajo el nombre de B.F. Goodrich USA en 1958. Este nombre fue cambiado más tarde a Kian Tire Mfg Co., en 1976, después de que las acciones fueron vendidas al sector privado doméstico local.
En 1986, 7 años después de la revolución contra el Sha de Irán, se comenzó un nuevo proceso para promover e incrementar la producción dentro de Kian llantas. La capacidad de producción creció al doble en 1991. Con la aceleración de la privatización 1994, la fábrica fue vendida a nuevos dueños privados, que eran en su mayoría parientes cercanos de figuras clave del gobierno. En I999 la fábrica recibió el certificado E.C.E e ISO 9002 y además se certificaron en ISO 9001, versión 2000 en 2003.
Los inversionistas compraron la fábrica a un precio amañado, más bajo que el valor real de mercado. Después de la compra, ellos obtuvieron créditos y préstamos bancarios con tasas de interés bajas. Peor no usaron los créditos para el propósito de incrementar la producción y actualizar el equipo, sino para especular en el mercado de valores y otros acuerdos similares. Más tarde, no pagaron sus deudas bancarias y se declararon en quiebra. La fuerza laboral trabaja bajo estas pésimas condiciones en Irán. La crisis post privatización comenzó en Kian Llantas en el 2007.
En el 2008, con el comienzo de una huelga de los trabajadores, los dueños anunciaron su intención de cerrar la fábrica. Desde entonces, los trabajadores siempre reciben sus salarios con algunos meses de retraso. Ante esto cerraron el almacén y evitaron la distribución de las llantas a fin de recibir sus salarios no pagados. Si hay suficiente materia prima la fábrica se abre y ellos trabajan, de lo contrario tienen que ir a sus casas sin pago alguno.
Los patrones quieren vender las máquinas y despedir a los trabajadores sin pagar ninguna compensación. También pretenden especular y hacer dinero fácil con el terreno de la empresa.  El 7 de febrero pasado, más de mil 300 trabajadores de Kian Llantas se reunieron frente a la administración para demandar sus sueldos no pagados en los dos meses anteriores.  Por ello la fábrica estuvo cerrada del 7 de febrero al 19 de marzo.
Como podemos ver, los trabajadores han venido resistiendo las maniobras de una patronal protegida por el gobierno islámico, que pretende sacrificarlos para mantener sus ganancias, o para deshacerse de la empresa en condiciones que solamente le beneficiarían a los patrones. Por ello, los sindicatos democráticos e independientes de México y otros países, debemos extender nuestro apoyo y solidaridad con los trabajadores iraníes de Kian Tyres. Asimismo la cooperativa Tradoc, les expresa desde ya su apoyo y solidaridad, venciendo la enorme lejanía y el obstáculo idiomático, así como las terribles condiciones de represión que se viven en su país.
Desde estas páginas les expresamos a los compañeros de Kian Tyres, todo nuestro respaldo a su justa lucha, llamándolos a establecer lazos de solidaridad y comunicación con sus hermanos de clase y particularmente con los del mismo sector, que seguimos con atención el desarrollo de sus acciones.

ترجمۀ بسیار فشردۀ مضمون متن اسپانیایی فوق به شرح زیر است:
در ابتدا شرح مختصری از تاریخچه کارخانه آمده است. سپس به وضعیت کارخانه بعد از تشکیل جمهوری اسلامی و خصوصی سازی ها و چگونگی آن، فساد و زد و بندهای مالی بین سرمایه داران و بانک ها می پردازد و این که کارفرما در سال 2007 اعلام ورشکستگی می کند و از آن زمان تا به حال شرایط کارگران و مبارزات آن ها برای دفاع از حقوق خود را شرح می دهد. در بخش آخر می افزاید که چون سیاست های جمهوری اسلامی همواره برعلیه منافع کارگران و به نفع کارفرمایان است بنابراین اتحادیه های مستقل و دموکراتیک در مکزیک و سایر کشورها باید از مبارزه و مقاومت کارگران کیان تایر ایران حمایت کنند. تعاونی ترادوک حمایت صریح و همبستگی خود را با وجود مشکل فاصله و زبان، با رفقای کارگرمان در کیان تایر که در شرایط سرکوب در کشور خود زندگی می کنند اعلام می دارد و کارگران را به ایجاد پیوندهای همبستگی و ارتباط با خواهران و برادران طبقاتی خود به ویژه با کارگران صنعت مشابه فرامی خواند و می نویسد که خود با توجه زیاد روند پیشرفت اقدامات را دنبال می کند.
                       دسامبر 2011 ، فریده ثابتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر