سرود مغموم سرزمین آزادی

بر سینه دردمند دخترک میکوبند
بجرم چشمهای اشکبارش بر
پیکر پدر!!
تا صف سوگواران
در رونق بازار جلادن 
دو پیکر را بر دوش کشد!
مادر را به زنجیر میکشند!!
چرا که فتوای رعب تازیانه را
به سخره گرفته
 و رنج  فرزند در بندش را 
به چارگوشه ی این خاک
 هوار کشیده است!
آنسو تر بر دستان کارگری که زندگی را فریاد میکشید
و سرود نان و آزادی را میسرود 
 زنجیر میزنند
و در اینسو پیکر زنی را
 که داستان کودکان بر"دار" را
 با دیگرگونه کلامی به دفاع برخاسته بود
به تازیانه میسپارند!!
و آنگاه تا سخنی بر نیاید
 وتا کسی رنج مادران دردمند را
داستان کارگران در بند را
و شعر شیر زنان ضد قداست را
  به فریادی ننشیند
  در بازار مکاره قداست آسمانی
غیرت شان به جوش میآید
در ستایش قداست موهوم
قدیسان نداشته اشان
در رقص تار موی دخترکان.
 پس چماقداران حرفه ای در بالماسکه ی قداست ناموس
 به غوغائی در میآیند
و آنگاه
در هیاهوی ماسکهای عربده 
به هیئت پیشه تاریخی اشان  
 تجارت بکارت آسمانی را
وثیقه حساب های بانکی اشان میسازند.
در بازار تن فروشان
این غوغائیان ناموس
تاجران بیمقدار بکارت اند.
قوادان حرفه ای؛
به پاس امنیت رونق بازاراشان 
دختر را
در سوگ پدر
 بخاک میافکنند!
مادر را به جرم
فریاد رنج فرزند
به بند میکشند!!
بر دستان کارگری که زندگی را
و سرود نان و آزادی را بسراید 
 زنجیر میزنند
و  پیکر زنی را
 که داستان کودکان بر"دار" را
  به دفاعی برآید
به تازیانه میسپارند!!
آه سرود مغموم سرزمین آزادی؛
به هنگامه ی "دار" و درفش،
سواران هزاربار سر باخته ات
بر کدام دشت راهوار
پرچم سرخ اشان را
در رقص باد و آفتاب
ظفرگونه به تاب میآورند؟!
کدام زبانی
 مارش رژه همگام زنان و مردانت را
بر درگاه برابری خواهد سرود؟!
کدام کس نغمه خوان سرود پایان بردگی خواهد بود؟
و کدام دستی فرمان ممنوعیت استبداد را
درپیشگاه تو خواهد نوشت؟
آه سرود مغموم سرزمین آزادی!

اکتبر ٢٠١١- داریوش سلحشور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر