تقی روزبه
باتوجه به حساسیت افکارجهانی چه مردم آمریکا وچه سایرنقاط ، به جنگ های تازه، قدرت های بزرگ ازگزینه تحریم(گسترده وهمه جانبه) به مثابه بدیلی دربرابرجنگ بهره می گیرند.بطوری که دربرخی نظرسنجی ها درحالیکه اکثریت بزرگی ازمردم آمریکا مخالف جنگ است ولی همان اکثریت تحت تأثیرتبلیغات رسانه ها ازگزینه تحریم دربرابرجنگ به دفاع برمی خیزد. غافل ازآن که تحریم فعال به مثابه جنگ اقتصادی باهدف قراردادن شیرازه اقتصادی حریف درماهیت خود چیزی جزیک هدف جنگی نیست. وسیاست تحریم همه جانبه نیزنهایتا بدون محاصره دریائی،ومیلیتاریزه کردن کامل منطقه پبش نخواهد رفت ومصداق همان گفته معروف جنگ ادامه سیاست است به شیوه ای دیگر. درواقع تحریم های مشخص کنونی دارای دو ویژگی مهم است که بدون اشاره به آن ها چیزی درمورد ماهیت آنها نگفته ایم:
اولا بطورمشخص مشمول دوعرصه کیفیتا تازه یعنی فلج کردن ستون فقرات اقتصادی- درآمد نفت- ونیزسلسه عصب مالی(مراودات بانکی وازجمله کدهای حواله بانکی سوئیفت) است که درماهیت خود ودرصورتی که به اجرا دربیایند چیزی جزاعلام جنگ نیستند.درخود محافل سیاسی حاکم برآمریکا سه رویکردمختلف پیرامون قطع کدبانکی وجود دارد:رویکردی که خواهان قطع کامل آن است.گرایشی بدلیل آن که حذف این ُکد، اقتصادایران را نابودمی کند با آن مخالفند و گرایشی هم خواهان اعمال کنترل شده وباصطلاح هوشمند آن هستند تاشامل برخی حوزه های حیاتی(مثلا داروئی ومواد غذائی ...) نشود. وثانیا به همین دلیل، تروخشک را باهم می سوزانند،بدون تمایزقائل شدن بین مردم ورژیمی که ظاهرا قراراست درهم شکسته شود. والبته درعمل نیز ضربه اصلی خود را برگرده اقشارآسیب پذیر وگسترده تهیدستان وارد می کند.
اولا بطورمشخص مشمول دوعرصه کیفیتا تازه یعنی فلج کردن ستون فقرات اقتصادی- درآمد نفت- ونیزسلسه عصب مالی(مراودات بانکی وازجمله کدهای حواله بانکی سوئیفت) است که درماهیت خود ودرصورتی که به اجرا دربیایند چیزی جزاعلام جنگ نیستند.درخود محافل سیاسی حاکم برآمریکا سه رویکردمختلف پیرامون قطع کدبانکی وجود دارد:رویکردی که خواهان قطع کامل آن است.گرایشی بدلیل آن که حذف این ُکد، اقتصادایران را نابودمی کند با آن مخالفند و گرایشی هم خواهان اعمال کنترل شده وباصطلاح هوشمند آن هستند تاشامل برخی حوزه های حیاتی(مثلا داروئی ومواد غذائی ...) نشود. وثانیا به همین دلیل، تروخشک را باهم می سوزانند،بدون تمایزقائل شدن بین مردم ورژیمی که ظاهرا قراراست درهم شکسته شود. والبته درعمل نیز ضربه اصلی خود را برگرده اقشارآسیب پذیر وگسترده تهیدستان وارد می کند.
چنین پی آمدی مسأله ای نیست که پنهان باشد وبتوان منکرش شد وحتی خود این دولتها نیزوقتی درمقابل چنین پرسشی قرارمی گیرند به آن اذعان دارند ومثلا خانم کلینتون با اظهارتأسف واجتناب ناپذیربودن آن واکنش نشان می دهد. کما این که ازهم اکنون،شاهد صف کشتی های ارزاق وازجمله گندم های وارداتی و پهلوگرفته درسواحل ایران هستیم که ازخالی کردن بارخود بدلیل مشکلات پرداخت بانکی اجتناب می ورزند. حتی شرکت های صادرکننده دارو دراروپا نیز ازتأثیرمنفی مقررات وضع شده برصدوراین کالا به ایران شکوه می کنند. این نمونه ها نشان می دهندکه تاوان چنین تحریم هائی را چه کسانی باید بدهند؟ معلوم است تاوان چنین تحریم هائی را نه گردان کلفتانی مثل خامنه ای که اساسا منکربحران است ونهیب می زند نگوئید شعب ابی طالب بگوئید حماسه جنگ بدر وخیبر(!)، بلکه کودکان وآن جمعیت 70 درصدی می پردازند که هم اکنون هم در زیرخط فقرقراردارند.
همواره دو سؤال دربرابرآنها که برتنوره بحران و تحریم اقتصادی می دمند مطرح است که عبارتنداز:
ا- اگر تحریم ها پاسخ نداد گام بعدی چه خواهد بود؟ آیا می توان به عقب برگشت یا آنکه برعکس باید جلوتررفت وحریف را بااعمال قدرت بیشتری سرجایش نشاند؟.(البته خود دولتهای غربی پنهان نمی کنندکه آن گاه نوبت گزینه نظامی فراخواهد رسید) 2-سیاست گرسنگی دادن کودکان واقشارآسیب پذیروزنان وماداران ویا کارگران وزحمتکشان، آیا با حقوق انسانی ودموکراسی خواهی مورد ادعای این دولتها منافات نداشته وجنایات جنگی محسوب نمی شود؟.
همانطورکه درمورد مرگ صدها هزارکودک عراقی درایام محاصره شاهدبودیم،تلفات انسانی اگر بیشترازجنگ نباشد کمترازآن نیست. والبته آنهائی که باچهره حق به جانب ازتحریم ها دفاع می کنند دارند هم بطورآشکار آشکارا از سیاست گرسنگی دادن دفاع می کنند وهم بطورغیرمستقیم اززمینه های جنگی که دردل آن پرورده میشود.بهرحال دوگانه تحریم وجنگ امری کاذب بوده ودیوارچینی بین آنها وجود ندارد.چرا که تحریمی چنین گسترده برای متحقق کردن خود بدون اهرم نظامی پیش نخواهد رفت. قائل به این دوگانگی شدن تنها بدرد آن می خوردکه باترساندن از هیولای جنگ همه را بزیرچترتحریم بکشانند ودرگام بعدی ازطریق آن لبه اهرم نظامی را تیزترکنند.امروزه تاکتیک دولت اسرائیل مبنی برکوبیدن برطبل جنگ وحمله نطامی برای تشدید تحریم ها وازطریق آن فراهم کردن زمینه های جنگ (وازجمله کشاندن پای آمریکا) برکسی پوشیده نیست.
ازنظربعد عملی نیز شاهدمیلیتاریزه شدن بیش ازپیش منطقه و فروش کلان اسلحه به کشورهای منطقه ، حضور وسیع ناوگان های جنگی قدرتهای بزرگ درخلیج فارس ودریای عمان برای نظارت براجرای تحریم درپیش رو وجلوگیری ازدورزده شدن آن ها هستیم. تصویب بودجه جدید درآمریکا برای توسعه بمب های سنگرشکن ووسائل شناسائی قایق های انتحاری وتدارکارت نظامی دیگر درحقیقت جز تدارک برای محاصره دریائی -اقتصای وآمادگی برای فشردن گلوگاه رقیب نیست. ممکن است کسی بخواهد مسیر تنفس گاه کسی را بگیرد ودرعین حال ادعا کند که مخالف جنگ وخشونت است وشرط دست کشیدن ازگلو را نیز مشروط به تسلیم شدن کامل حریف بکند که البته نمی توان نامی جزتهدید جنگی وحتی مبادرت به آن،برآن نهاد. بنابراین کسانی که خواهان این تحریم ها هستند اگر نخواهند سرخود را دربرف فروبرند ،چه خود آگاه باشند وچه ناآگاه، باید بدانند کاری جزتیزکردن لبه ساطورجنگی انجام نمی دهند.ضمن آنکه خود این تحریم ها بقدرکافی متضمن گرسنگی دادن وارتکاب به جنایت جنگی است.آن ها اگرناتوان از اعمال تحریم های بقول خودشان هوشمندی هستند که اساسا بنیاد حاکمیت را نشانه برود، چرا باید کودکان ومردم زحمتکش تاوان منازعات دوقطب ارتجاع را بپردازند؟
جنگ و تحریم نفتی وبانکی،اقدامی با پی آمدهای نامعلوم
اخیرا یک باردیگرشاهد انتشارسندمحرمانه ای توسط 16 سازمان اطلاعاتی آمریکا درمورد کم وکیف و درجه پیشرفت ساخت سلاح هسته ای توسط حکومت ایران، برای سیاستمداران آمریکا بودیم. برطبق همین سند سازمان های مذبوراعلام کرده اندتاکنون نشانه ای دال برشروع به ساختن این سلاح توسط رژیم بدست نیاورده اند. اگراطلاعیه این سازمانها درسال 203 و 2007 را نیزباطلاعیه اخیربیفزائیم، این سومین بارخواهد بودکه این سازمانها علیرغم پخش اخبار واطلاعات گسترده روزانه پیرامون این مسأله دررسانه ها ودرتبلیغات روزمره به تکذیب آنها مبادرت می ورزند. ومعمولا هم وقتی این کار را صورت می دهندکه کارزار تبلیغاتی پیرامون دست یابی رژیم به سلاح هسته ای ویا خطرحمله نظامی بسیارداغ می شود.چنانکه حتی وزیردفاع آمریکا مدتی پیش اززمان حمله اسرائیل نیزسخن به میان آورد. واسرائیل هم دائما ازنزدیک شدن خطر ورود ایران به نقطه غیرقابل بازگشت خبرمی دهد.درهرحال به تجربه دیده ایم که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا بی اعتنا باین گونه شایعات واطلاعات بویژه باتوجه به تجربه حمله دولت آمریکا به عراق بااستناد به این گونه اطلاعات،مبادرت به تکذیب آن ها می کنند(حتی اخیرا درمطبوعات آمریکا واحتمالا توسط همین سرویس های مخفی ازرابطه مأموران موساد اسرائیل(تحت پوشش مأموران سیا) با بلوچهائی که به عملیات انتحاری مبادرت می کردند ویا تروردانشمندان هسته ای ایران افشاگری به عمل آمد) .ازسوی دیگر درمورد این که تحریم ویا جنگ بتواند موجب گشایشی دردمکراسی وتوانمندی مردم ایران برای رهائی ازشرجمهوری اسلامی ویالااقل موجب فراهم آوردن شرایط بهتری برای عبورازآن شود،کسی حاضر به دادن تضمین نیست واساسا قابل تضیمن نیست.چراکه آنچه که نقداست یا وقوع قحطی وگرانی سرسام آور است که برادرِ عسکراولادی چندین ماه قبل پیش بینی آن را کرده بود، ویا هدیه ای بنام بمب های حاوی اورانیوم باصطلاح رقیق شده است که چه بسا،حتی سبب تقویت یکدستی نظام،بسیج برخی لایه های اجتماعی تحت عنوان دفاع ازوطن،دوقطبی کردن جامعه وتشدید شرایط سرکوب،افزایش وزن نهادهای نظامی وسرکوب درکل ساختاررژیم، تضعیف بیشترجامعه مدنی وبقایای بجا مانده ازآن ووقفه وگسست دررشد جنبشهای اجتماعی بشود. بعیداست که افزایش فقر وبدبختی وفلاکت وبیماری بتواند موجب آگاهی بیشتر وتقویت انگیزه های مبارزاتی واعتراضی بیشتر علیه رژیم گردد.البته ممکن است روحیه تسلیم به سرنوشت شدن ودخیل بستن به قدرتهای بزرگ برای نجات ازشرجمهوری اسلامی را تقویت کند بدون آنکه بتواند به مبارزاتی کارسازومستقل ورهائی بخش تبدیل شود. تحریم وجنگ حتی اگرموفق به تغییراوضاع شود، باتقویت جریانات ارتجاعی ووابسته به قدرتهای بزرگ ونقش آفرینی این قدرتها وخطرجنگهای داخلی همراه خواهد بود. اما دامنه خطرفقط باین ها محدودنمی شود:
محاصره اقتصادی وتهدیدات نظامی، وخطردامن زدن به وسوسه دست یابی به سلاح هسته ای
با افزایش تهدید ها توسط آمریکا واتحادیه اروپا ، چه تضمینی وجود دارد دولتی که بقول خودشان درآستانه توانمندی هسته ای قراردارد ومقررات جهانی هم پای بندنیست، بااین تصورکه بالاترازسیاهی رنگی نیست و آب ازسرگذشت چه یک متروچه صدمتر، دستخوش وسوسه دست یابی به سلاح هسته ای به عنوان ابزاری بازدارنده -هم چون کره شمالی- نگردد؟.که این البته درخلاف جهت ادعا ونگرانی رسمی وظاهری آنها ازخطرتولید سلاح های هسته ای و قصد جلوگیری ازآن است. واین سؤال را مطرح می کند که براستی منطق حاکم بر تشدید تصاعدی تهدید ها نسبت به کشوری که به گمان آنها درآستانه دست یابی به توان هسته ای است چیست؟ آیا این به معنی بازی برلبه پرتگاه ومصمم کردن حریف به سوارکردن کلاهک هسته ای برموشک های خود وهدف ها ومنظورهای دیگر نیست؟ وآیا راه معقول تری برای برای به عقب انداختن ونهایتا منصرف کردن حریف وازخرشیطان پائین آوردن آن وجودندارد؟ وآیا نفس تهدیدات روزانه منشأاصلی بازتولید وشیوع وسوسه دست یابی به سلاح هسته ای به عنوان ابزاربازدارنده درمقیاس منطقه ای وجهانی نیست؟. به نظرمی رسداین پارادوکس را می توان تنها بربستراهداف فراهسته ای ومربوط به اهداف ومنافع منطقه ای وجهانی برای حفط وتقویت موقعیت بلوک مسلط سرمایه داری بررقبا وبرمناطق حساس جهان توضیح داد وگرنه بعید است که نتوان راه های مؤثرتروسنجیده تری برای دورکردن این خطریافت. بدون آن که بخواهیم ذره ای درضرورت مبارزه علیه هسته ای شدن رژیم ایران( وبه موازات آن بر ضرورت تلاش برای خلع سلاح سایرکشورهای منطقه وجهان) کوتاه بیائیم،باید از نگاه یک جانبه نسبت به این بحران پرهیزکنیم وابعاد گوناگون آن را درنظربگیریم وگرنه قادربه اتخاذ موضع اصولی ودرست نشده ونهایتا درکناریکی ازدوقطب ارتجاع قرارخواهیم گرفت. نباید فراموش کنیم که هرجریانی ازمنظرمنافع خود به این مسأله می نگرد:دولت آمریکا آن را فرصتی برای تأمین فرادستی خود برمنطقه و برکل جهان می داند، واسرائیل نیزدرپی آن است که با دوقطبی کردن منطقه بین جمهوری اسلامی وکشورهای عربی ازبیداری اعراب ورهائی فلسطین ازقیمومت خود(دوقطبی شدن منطقه وسرائیل) جلوگیری کند.ودراین میان مهم هم نیست که مردم ایران تاوان آن را پس بدهند و جمهوری اسلامی بتواند تحت عنوان لزوم اتحاد دربرابرخطردشمن خارجی بتواند موقعیت خویش را تحکیم بخشیده وهرگونه صدای مخالفی را درگلوخفه سازد.
استراتژی تهدید دربرابرتهدید راهبرد اعلام شده جمهوری اسلامی دربرابرافزایش فشارهای اقتصادی وجنگی است.اینکه رژیم تاچه حد بتواند این استراتژی اعلام شده خود دربرابرقدرتهای به مراتب نیرومند ترازخود را بکارگیرد جای بحث وتردید بسیار وجود دارد که خارج ازحوصله این نوشته است وچه بسا شانس باقی مانده همانا فاصله زیاد درتوازن قوای دوطرف(بخصوص درنبردهوائی ودریائی) باشد که جمهوری اسلامی را ازورودبه صحنه مستقیم رودروئی جنگی بازدارد،گواین که مانع پیشبرد اقدامات ایذائی وترورمتقابل ویا برخی عملیات انتخاری نخواهد بود. ولی هرچه که باشد این استراتژی نشان عزم حاکمیت به ایستادگی وکوتاه نیامدن دربرابرفشارهای خارجی وعزمش برای میلیتاریزه کردن جامعه وآمادگی برای جنگ افروزی است. بخصوص وقتی برای رژیم معلوم شد که قدرتهای بزرگ غربی درپی تجربه عراق وافغانستان ویا تجارب اخیردرلیبی وصوری قصد مداخله مستقیم ازطریق نیروی زمینی را ندارند، ونیزباحساب بازکردن حول افزایش بهای نفت(آنهم باتوجه به بحران اقتصادی که غرب دچارآن است) نوشیدن زهرجام،که قبلا درزمان تهدیدهای بوش و دوره خاتمی(ویادرجنگ ایران عراق) نوشیده بود،عملا کمرنگ و(وتااطلاع ثانوی) منتفی شد.بااین همه با تشدید تب تحریم وتهدیدهای نظامی،وروبیدن تدریجی دولت سوریه یعنی چابای متحداستراتژیک رژیم درمنطقه، قدرت های بزرگ هم چنان لحظاتی را رصدمی کنندکه رژیم ناگزیرازعقب نشینی است. بااین وجود ازآنجا که سیاست کنونی را باید ازهردوسو رقص برلبه پرتگاه نامید شق محمتمل تری که ازتقابل وتصادم دواستراتژی متضاد وتحریم های گسترده اقتصادی و محاصره دریائی می تواند بیرون به تراود،همانا دمیدن برکوره جنگ وتشدید فضای جنگی است
استراتژی مدافعان آزادی وبرابری اجتماعی جنگ؟:
الف-ازمنظراین رویکرد، هردوقطب یعنی هم ارتجاع جهانی وهم ارتجاع داخلی هرکدام به شیوه خود وبراساس منافعی که بدنبالش هستند درایجاد فضای جنگی وافزایش خطروقوع جنگ ویاسیاست تحریم ها گرسنگی دادن دخیل هستند. این هردو رویکرد درعین تأثیرگذاشتن برروی یکدیگر، اما تابعی ازمتغیر ویا معلول یک جانبه سیاست طرف دیگرنیست و هرکدام نشأت گرفته ازمنافع ارتجاعی هریک ازدوقطب است . بنابراین مبارزه همزمان علیه این سیاست ها،لازمه یک مبارزه ضدجنگ طلبانه است. سیاستی که هم وجه داخلی دارد وهم بین المللی:
ب-دروجه داخلی مبارزه برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی برای تحقق دموکراسی وآزادی وبرابری وبخشی ازعلل وقوع تحریم وخطرجنگ، درمدنظراست. ودرهمین راستا بطوراخص تبلیغ وترویج مخالفت با سیاست های هسته ای رژیم وسلب کامل مشروعیت ازآن،ومنزوی ساختن آن در درمیان نیروهای "ضدامپریالیست" ازدیگر الزامات این رویکرداست.هم چنانکه به موازات آن افشاء اهداف واقدامات جنگ طلبانه وسیاست گرسنگی دادن قدرت های امپریالیستی درمنطقه وجهان، بخش دیگری ازاین رویکرد را تشکیل می دهد. روشن است که تحت هیچ شرایطی وتحت عنوان هیچ بهانه وتوجیهی نمی توان ازمبارزه علیه ارتجاع داخلی وسیاست سرکوب وجنگ افروزی هایش طفره رفت. برعکس به اندازه ای که نیروهای مدافع آزادی وبرابری دراین راستا ایفاء نقش کنند به همان اندازه گفتمان جنگ طلبی دربرابرمدافعان صلح تضعیف می شود.دراین راستا بویژه افشاء جریاناتی که به بهانه جنگ درکنارژیم قرارمی گیرند ویا به همین بهانه درکنارقطب ارتجاع جهانی قرارمی گیرند، به یکسان نیازمند افشاء ومنزوی شدن هستند.هم چنین آن ها که علت بحران وجنگ افروزی را صرفا به طرف بحران تقلیل می دهند-ازهردوسو- نیزباید افشاء شوند. هم چنانکه افشاء پروژه های اپوزیسیون سازی قدرت های بزرگ نیزبخشی ازاین وظیفه را تشکیل می دهد.
ج- تقویت صفوف جنبش ضدجنگ وضد استبدادی درداخل وخارج (بهمراه افشاء مواضع باصطلاح ضدامپریالیستی ودروغین جمهوری اسلامی) بویژه افشاء ادعای ماهیت دروغین تحریم به مثابه بدیلی دربرابرجنگ وبقصد اجتناب ازآن برای فریب افکارعمومی، افشاء تأثیرجنگ وفضای جنگی برسطح زندگی کودکان وزنان وزحمتکشان وسایراقشارآسیب پذیردرکنارترکش های آن به سطح زندگی کارگران وزحمتکشان درخود کشورهای غربی ازجمله این وظایف است.
آیا دردنیای گلوبال وبهم پیوسته کنونی مبارزه علیه استبدادهای بی مهارفقط کارمردم خود ایران (ویاهرکشوردیگری) است؟
درشرایطی که تحریم های اقتصادی ویا پی آمدهای جنگی فراکشوری است ودشمن وصف آرائی ها خصلت جهانی دارد،بی تردید دامنه دوستان ومتحدان کارگران وزحمتکشان هرکشوری نیزنمی تواند در دایره دولت- ملت ها محصوربماند.بنابراین تحت هیچ شرایطی نباید رهائی ،به نحوی فرموله شود که نافی تقویت وگسترش همبستگی های فوق باشد. امروزه بیش ازگذشته برای رهائی نیازبه استراتژی ها وهمکاری های فراکشوری ومنطقه ای وجهانی هست.بی شک هنوزهم عامل بسیج عنصر درونی برای برافکندن استبداد وحکومت های نافرمان به حقوق شهروندان تعیین کننده است،اما نباید باین دلیل اهمیت همبستگی وحمایت جنبش ها وافکارعمومی جهانی را درجهت تضعیف دشمن یا دشمنان مشترک نادیده گرفت.آنچه که دراین میان مهم است افشاء نیات دولت ها از مصادره وبدست گرفتن شعار جنگ وتحریم ونظایرآن تحت عنوان همبستگی وسیاستهائی است که تحت این عنوان پیش برده می شود.
*****
درانتهای این مطلب باید افزود، تأکید بر وضعیت جنگ نیمه سرد ونیمه گرم الزاما به معنی مقدربودن جنگ ویا حتی موفقیت دراعمال گسترده تحریم نیست. برعکس به آن معنی است که بافعال شدن جریانات مترقی ومخالف آن درمقیاس کشوری ومنطقه ای وجهانی بربسترگرایشها وسیاست های خطرخیزوخنثی کردن تبلیغات رسانه های جنگ افروز وتحریم ها ،می توان براین روند ها تأثیرگذاشت وعزم دولتمردان وجنگ طلبان را به چالش گرفت و آن را تضعیف نمود.حتی درصورت اعمال تحریم گسترده ویا شروع جنگ بازهم نمی توان اهمیت مبارزه علیه آنها را دستکم گرفت. چرا که بخشی ازدلایل وجودی صف آرائی جنبش ضداستبدادی وبرابری طلب ازطریق مقابله باخطرات جنگی که از ِقبل سیاست های حکومت اسلامی برانگیخته میشود،می گذرد.هم چنانکه بخشی ازاین صف آرائی ازجنگ افروزی وتؤسعه طلبی های امپریالیستی قدرت های بزرگ می گذرد.وهمانطورکه دربخش نخست این نوشته آمد،جنبش های اجتماعی ومترقی(ازجمله درایران) ازهرفرصتی که از ِقبل تشدید بحران و متزلزل شدن موقعیت ارتجاع داخلی وبین المللی فراهم می شود ،برای تقویت صف مستقل ازهردوقطب ارتجاعی سودمی جویند.
2012-02-28 08-12-1390
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر