شرط بندی روی اسب بازنده!

کیان آذر: از 1سال گذشته ما شاهد آمدن فضای سیاسی ایران روی این مسئله بوده ایم که مدام برای آلترناتیو سازی و رهبری اعتراضات و آینده سیاسی ایران صحبت شده که نمونه های آن مشخصا توسط مهاجرانی ها بنام شورای سبز امید و بعد توسط مجتبی واحدی که از یاران سبز خود دور شده بود بنام کنگره ملی و در ادامه توسط رضا پهلوی صورت گرفت. در چند ماه گذشته نیز کنفرانس هایی مخفی و غیرعلنی در لندن و پاریس و بهمان صورت مخفی در هفته های گذشته در هامبورگ و استکهلم برگذار شده و قرار است کنفرانس بعدی هم در واشنگتن برگزار شود. این کنفرانس ها با ایکون های آشنایی مانند "دمکراسی و حقوق بشر" برگزار شده اما مورد اعتراض گسترده ای قرار گرفته اند. جریان چیست؟ چرا این نوع کنفرانس ها برگزار میشوند و چرا مورد اعتراض گسترده قرار میگیرند؟
در یکسال گذشته ما شاهد وقوع انقلابات در خاورمیانه و شمال افریقا بوده ایم. دو نمونه مشخص آن در پروسه سرنگونی قذافی در لیبی و اسد درانقلاب جاری مردم سوریه بوده که نهادهایی اعلام حضور کردند بنام"شورای انتقالی".  اینها جمعی و یا هیئتی بوده اند برای جایگزینی با دیدی خوشبینانه بصورت موقتی برای قذافی و بشار اسد. انقلاب دگرگونی عظیمی ست که مردم در دل جامعه ایجاد میکنند و همه جنبش ها و گرایشات و جناح های موجود را تحت تاثیر خود قرار میدهد و جنبشهای موجود هم سعی میکنند که هژمونی و مهر خودشان را بر سیر تحولات بزنند. بحث من در اینجا مستقیما لیبی و سوریه نیست بلکه تاثیر انقلابات منطقه بر اوضاع سیاسی وتحولات ایران است. فاکتور مهمتر اما اعتراضات مردم ایران در 2سال گذشته بوده و تاثیر زیادی بر اوضاع سیاسی ایران و موقعیت جمهوری اسلامی گذاشته که بر کسی پوشیده نیست. همه نیروها و احزاب سیاسی و خود مردم روندی که طی میشود را بدقت دنبال میکنند و بر همه پرواضح است که جمهوری اسلامی بعد از انقلاب 88 مردم ایران در موقعیتی بسیار شکننده تر قرار گرفته و از جمهوری اسلامی حکومتی ساخته که از یکطرف مردم آنرا تا لب پرتگاه بردند و از هر فرصتی هم برای هجوم همه جانبه به آن استفاده میکنند و مترصد فرصتند و این حکومتی ست که در خیابانها خون زنان و جوانان و مردم را ریخته و در زندانها به مردم تجاوز کرده و دیگر راحت نیست که دول غربی بتوانند انرا قورت دهند در نتیجه فشارهای بین المللی هم این حکومت را بیشتر تحت فشار قرار داده و و تنها راهی هم که حکومت دارد اینست که بیشتر از قبل در بحران فرو رود. عدم مشروعیت رژیم هم در سطح جهانی و رودرویی نصفه و نیمه با دولتهای غربی و اسرائیل و شکست خوردن طرح های ترورش در کشورهای مختلف نیز باعث شکنندگی بیشترش شده و از جمهوری اسلامی حکومتی ساخته سرتاپا بحران. بحران سیاسی و اختلافات شدید در حکومت، بحران اقتصادی و فقر و بیکاری شدید مردم و عدم توان پرداخت دستمزدها و کنترل گرانی و تورم و گسترش کمی و کیفی اعتراضات و اعتصابات کارگری و نیز بالا رفتن آمار اعتیاد، تنفروشی، دزدی و .....،بحران اجتماعی و عدم خوانایی زندگی مردم با هویت رژیم، عدم مشروعیت داخلی و بین المللی، همه اینها باعث شده که در چشم انداز نزدیکی سرنگونی جمهوری اسلامی دیده شود. هر جامعه ای جنبش راست و جنبش چپ دارد و سر هر مسئله ای راست و چپ جامعه با هم مقابله میکنند. در شرایط حاضر هم که در بالا توضیح داده شد راست جامعه بفکر اینست که در صورت سرنگونی جمهوری اسلامی نباید سرش بیکلاه بماند و باید بتواند خودش را جایگزین جمهوری اسلامی نشان دهد. اینها چند خصیصه را همراه خود داشته اند. نکته اول اینکه اینها تائید امریکا و دول غربی را لازم دارند و با هماهنگی و برنامه ریزی دول غربی جلو میروند. دوم اینکه جمعی که اینها درست میکنند ترکیبی از اصلاح طلبان، نیروهای ملی اسلامی، قومگرایان، اقلیت های مذهبی، سلطنت طلبان، جمهوری خواهان و نیروهای راستگرایی که خود را بعنوان منفرد و روزنامه نگار مستقل معرفی میکنند است، امثال نوری زاده، سازگارا، مجتبی واحدی، مخملباف،مهرانگیز کار، عبداله مهتدی و مصطفی هجری و....در آن شرکت کرده اند.. نقطه اشتراک همه اینها در چارچوب تائید دول غربی حرکت کردن،دلخوشی به حرکتهای از پائین توسط خود مردم ندارند و نیز فاکتور ضد چپ بودن اینهاست. اینها بدنبال سیستم حکومتی هستند که ساختار سرمایه داری- مثلا بشکل ترکیه- را در این تضمین کند و جلوی چپ ها را هم بگیرد. اینها توسط نهادهایی غربی که بصورت "کارشناسی" روی مسائل خاورمیانه کار میکنند، این افراد و گرایشات را گزینش کرده اند و در این کنفرانسها وارد کرده اند. نهادهایی مثل "اینتر گاورمنت" که کارش مسائل مربوط به خاورمیانه هست. و نهادی هم مثل "اولاف پالمه" که شورای انتقالی در لیبی و سوریه را گردهم آورد و در سطح مدیا و بین المللی معرفی کرده است و بنظر میرسد این الگو را در رابطه با ایران میخواهند تکرار کنند. این تازه ابتدای راهیست که اینها شروع کرده اند. با توجه به اینکه پروژهای مختلفی مانند رفراندوم، رژیم چنج، حمله نظامی، اودتا، انقلاب مخملی و....که از 10سال گذشته راست ها به جامعه ارائه داده و مردم آنرا نپذیرفته اند. انتخابی که مردم داشته اند خیابان بوده یعنی دخالت مستقیم مردم برای تغییر اوضاع، یعنی انقلاب. با توجه به این انتخاب مردم و سیر تحولات در 2سال گذشته راست جامعه بفکر آلترناتیو سازی و گرفتن رهبری اعتراضات و انقلاب مردم است تا بتواند انرا هدایت و کانالیزه کند. این کنفرانس های مخفی هم در حال تست و ایجاد ترکیبی ست که بتوانند آنرا به مردم بقبولانند. اینهم یکی از گزینه های روی میز بهمراه گزینه های دیگر است. اما اشتباه محاسباتی که اینها میکنند و اتفاقا از آنهم خبر دارند اینست که فضای سیاسی ایران و مشخصا اپوزسیون جمهوری اسلامی و استاندارد مطالباتی مردم ایران بسیار متفاوت از سوریه و لیبی ست. وجود جنبشهای قوی کارگری و زنان و جوانان، جنبش قوی علیه اعدام و سنگسار و ...  مبارزاتی که این جنبشها در تاریخچه خود دارند و سطح مطالباتی که این جنبشها دارند بسیار رادیکال و درعین حال ناخوانا با راست جامعه و این ترکیبهای بوجود امده و پلاتفرمشان است. آیا معنی اینست که راه برای مردم و چپ جامعه هموار و آسان است؟ به هیچ وجه. ما در پروسه ای بسیار مشکل قرار داریم. این کنفرانس ها برگزار میشود که برای آینده ایران و زندگی مردم تصمیم گیری شود همانطور که سال 57 تصمیم گیری کردند و جمهوری اسلامی را به جان مردم و انقلابشان انداختند. اما اینبار شرایط متفاوت است. سخت است اما متفاوت. تجربه گاوبندی جنبش ملی اسلامی و دول غربی در سال 57 برای سرکوب آن انقلاب و نیز سطح مطالباتی مردم و نیز وجود احزاب سیاسی همخوان با مردم با مواضع سیاسی روشن و صریح از تفاوتهای این دوره ست. باید جلوی این سناریو سازی را بگیریم و این کار مردم و احزابشان است که جلوی این روند را بگیرند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر