بهار آمد! اما: « با گستره کولاک استخوان سوز زمستان فقر»غارت شدگان چکار کنند؟

بهنام چنگائی: فصل حکومت بوران ِسوز و انجماد ِاستخوان شکن زمستان، با نخستین گام ِگرم بهار در هم می ریزد؛ و دم خورشید: قافله سالار مهر ِرویش طبیعت، طلیعه امید ِنجات از سرما را، بی ریا و برابرـ مادروارـ با یک نگاه ِ چشم ِمهربانی، گرداگرد هستی ِهست جاری می سازد؛ تا برف و یخ بندان کوه و دشت ها، روان ِچشمه های زلال شده، پشتگرمی سیرابی سبزه و گل و بلبل و زندگی برای همه ی جویندگان، پویندگان و آرزومندان شادی وتلاش شوند. آفتاب: بی نیاز از شیرینی ِبهشت و زهر آتش جهنم، یکسان شادابی، روشنی و گرمایش را بر همگان با گشاده دلی می آفشاند؛ او فرصت زیستن، حق سیراب گشتنن و خواندن ِ سرود زندگی، در بهاران را مساوی بین زندگان تقسیم می کند.

حکومت اسلام و  زمستان فقر

اما: بی رحمی زمستان فقر در فصل حکومت دزدان: اگر چه آنک بهار می آید، همچو پیرارها!  هیچگاه پایانی بر رنج ِتلخ ِتهیدستی نیست؛ شکم سیر ِسرکرده کرکس های غارتگر(ولی فقیه ودستگاه اش) به فکر نبود عیدی بچه های فقیر، تامین هفت سین آنها، شام قرمه سبزی سالی یکبار ِمحرومان، شیرینی و آجیل نوروز و سفره همیشه خالی تنگدستان،هرگز در این 33 سال آزگار نبوده است، و نیست؛ در نوروز و بهار هم، سوز ِشلاق ِفقر، تا اعماق درد ِنداری بر تن رنجوران می نشیند، آمال و آرزوی نوپوشی تازه کودکان، بر دل و گرده ی مادران و پدران تنگدست، شرنگ تلخ و بار ِکوهی ست، که درد و بار سخت وسنگین اش در تمام فصول سال، همچنان کمرغرور را می شکند و انجماد اسلامی زمستان فقر، بر جان و روان فریفتگان، در کوران و بوران برف و باد ِگمگشتگی بیابان، میان گرگان گرسنه را، در دره بی رحمی ِدرندگان ِآدمخوار ِالهی یا «حکومت اسلامی»، هر سال بکرات زنده کرده و هم سان گذشته، فریاد خیل بزرگی را در می آورد که دریده شدن هر آن گلوی خود و فرزندان شان را به جار ِدندان ِتیز این وحوش سنگدل، هنوز گوش می کنند و وحشت و ترس از مرگ را تا اعماق استخوان، بر ناداران تحمیل، و ژرفای سیاه بی کسی مظلوم را، تا انتها بی دادرسی ، برایشان فریاد می کند. اینان اگر فرصتی بیابند: دمار از روزگار زمستان 33 ساله اسلامی در خواهند آورد.
 تا آنگاه که این کلاشان روباه، حاکم باشند، پایانی بر زمستان فقر، جور و ستم، ظلم برآزادگان، قصاص، کشتار و اعدام، جنگ قدرت، تحریم و تورم و گرانی، خطر نابودی و ویرانی جنگ تحمیلی تیز باقی ست و ما در نوروز: تنها شاهد بهار طبیعت خواهیم بود،  نه بهار اجتماعی!
عید نوروزتان مبارک و به امید ِ رهائی و برگزاری جشن نوروز، در بهار آزادی از ستم استبداد دین و سرمایه!

بهنام چنگائی ـ 28 اغسفند 1390

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر