نوشتۀ الیف چاقلی
مترجمین: کیومرث عادل، نازنین صالحی
از میلیتانت شماره ۴۹- بخش چهار
مسیر انقلابی جوانان، "مارکسیزم" است
مارکسیزم نه فقط برای دفاع از منافع اقتصادی خود طبقۀ کارگر، که همچنین برای مبارزه با تمامی اشکال ستم و استثمار در درون جامعه، راهنمای عمل پرولتاریا است.
کارگران با مجهز شدن به مارکسیزم و مسلح گشتن به درک بین المللی کمونیستی از مبارزات و سازماندهی، به مبارزه برای دفاع از منافع تمامی زحمتکشان، تغییر بنیادی جامعه، ساختن جهانی توأم با صلح و آرامش برای نسل های آتی، خواهند پیوست. جوانان انقلابی، تنها با پذیرش این چشم انداز مبارزات طبقۀ کارگر است که می توانند به احساسات شورشی و سرکش خود علیه جامعۀ سرمایه داری حقیقتاً معنا بخشند و تمامی ایمان و انرژی خود را وقف ایجاد یک جنبش انقلابی عظیم نمایند. همان طور که تاریخ انقلابی طبقۀ کارگر به ما نشان می دهد، آن چه نیاز داریم ادغام نمودن جنبش انقلابی کارگران با جنبش انقلابی جوانان بر بنیان استوار مارکسیزم به منظور شکست هیولای سرمایه داری می باشد.
لنین، به عنوان رهبر انقلاب کبیر اکتبر روسیه، خاطر نشان ساخت که وضعیت پرولتاریا- که با سلطۀ رقابت پر هرج و مرج جهان بورژوازی ازهم گسیحته می گردد و تحت ستم سرمایه قرار دارد- به طور دائم به سوی فلاکت، آوارگی و حقارت بی انتها سوق پیدا می کند. پرولتاریا تنها با تقویت اتحاد ایدئولوژیک خود بر پایۀ اصول مارکسیزم و اتحاد مادی در سطح سازماندهی و تشکل می توانست میلیون ها نفر از زحمتکشان را به عنوان ارتش طبقۀ کارگر متحد سازد.
به علاوه، پرولتاریا در مبارزه برای کسب قدرت، سلاح دیگری به جز سازماندهی خود ندارد. کارگران، بدون متشکل شدن، هیچ چیز به جز نیروی انقلابی بالقوۀ تاریخی نیستند؛ و به همین ترتیب، جوانان غیر متشکل نیز با وجود تمامی احساسات و تمایلات شورشی، تهور و شهامت خود، هیچ چیز نخواهند بود.
جریانات سیاسی چپ که اهمیت بیش از حدی برای قهرمانی و شجاعت فردی قائل می شوند- اهدافی که احتمالاً برای جوانان بسیار باشکوه به نظر می رسد- فاقد ظرفیت مبارزۀ جمعی طبقۀ انقلابی هستند. گرایشات سیاسی که قهرمان گرایی فردی را تجلیل می کنند، در حقیقت بازتاب انقلابی گری خرده بورژوایی هستند. این قسم گرایشات، نه بر پایۀ مارکسیزم، که بر پایۀ ایده آلیسم بنا شده اند. وقتی لنین این حقیقت را در سنین جوانی خود درک کرد، به سوی مارکسیزم رفت و با جدا کردن راه خود از نارودنیک ها و انقلابی گری خرده بورژوایی نسل قبلی، سنگ بنای صف بلشویکی طبقۀ کارگر را گذاشت.
لنین، ضمن احترام برای رشادت نسل اول نارودنیک ها که نخستین جرقه های انقلاب را در روسیه روشن ساختند، در هر مناسبتی به انقلابیون جوان یادآوری می کرد که مبارزۀ انقلابی نه با ایمان احساساتی، بلکه با ایمان علمی تغذیه می شود. مسلماً داشتن ایده های انقلابی، یک امر تحسین برانگیز است. با این حال، اگر این ایده آل ها متکی بر حقایق (یعنی تجلی و تجسم تخاصمات طبقاتی) و چشم اندازهای مبارزاتی طبقۀ انقلابی نباشد، بی اساس باقی خواهد ماند و فرصت محقق شدن را پیدا نخواهد کرد. کروپسکایا در ارتباط با فعالیت سازماندهی انقلابی لنین جوان در میان کارگران پترزبورگ، می گوید که مسأله نه انجام اقدامات متهورانه، بلکه ایجاد ارتباط های محکم با توده ها، نزدیک شدن به آنان، آموختن از آن ها، قرار دادن آن ها در صفوف خود و نیرو بخشیدن به آنان بود.
جوانی، با ویژگی های هیجان، اشتیاق، و حساسیت مشخص می شود. در تمام طول تاریخ سرمایه داری و در سرتاسر جهان، جوانانی که در مبارزۀ انقلابی وارد شدند، همواره این خصوصیات مثبت را به حوزۀ مبارزه نیز وارد کردند و خواهند کرد. صفوف انقلاب بدون رُمانتیسم، ثبات قدم و فداکاری جوانان، بی روح خواهد بود. از گذشته تا به امروز، مردان و زنان جوان در کشورها و مبارزات بسیاری با ایمان انقلابی در قلب خود، به سوی مرگ شتافته اند. کسانی که در مبارزات ستمکشان علیه ستمگران سراسر جهان وارد شدند، از کموناردهای پاریس گرفته تا انقلابیون اکتبر تا تمامی آن قهرمان بی نامی که وارد سنگرها شدند، همگی به نمادهای مبارزه تبدیل شدند. در همین ترکیه، در دوران رژیم های نظامی، جوان بسیاری بودند که در اتاق های شکنجه و پای جوبۀ دار جان دادند و جوانان بسیاری بودند که با اعتصاب غذا در مقابل اذیت و آزارهای فاشیستی با هدف درهم شکستن روحیۀ زندانیان انقلابی، جان خود را فدا کردند. با وجود آن که عقاید سیاسی آن ها هنوز پخته نبود، و هنوز جنبه های زیادی از مسیر انقلابی آن ها برای نقد وجود دارد، مُهر آنان بر پرچم سرخ مبارزۀ انقلابی حک شده است. جوانان مارکسیست انقلابی هرگز به بورژوازی اجازه نخواهند داد تا این پرچم سرخ را پایمال و آلوده سازند.
مارکسیزم نشان می دهد که تودها تاریخ را می سازند و این دقیقاً رویکرد صحیح است. حرکت های جدا از طبقۀ کارگر ممکن است انقلابی به نظر برسند، ولی در تحلیل نهایی، آن ها بیانگر نومیدی و یأس هستند. هرچند نقشی که از سوی رهبران ایفا می شود در مراحل حساس تاریخی بسیار مهم و تعیین کننده است، اما در تحلیل نهایی این مبارزات طبقات تحت ستم است که جهان را تغییر می دهد. هرچند الگوبرداری از زندگی و مبارزات رهبران انقلابی برای شناخت ضعف ها و جلوگیری از تکرار آن ها لازم و صحیح است، اما این که خصوصیات فردی آنان را به حائلی تبدیل کنیم که مأموریت تاریخی طبقۀ کارگر را در پشت خود پنهان سازد، کاملاً نادرست، و حتی خطرناک است.
این تجارت بورژوازی است که شخصیت های انقلابی را به بت تبدیل کند یا با تبدیل کردن آن ها به کالا، سمبل های آنان را در بازار خرید و فروش کند. امروز، بورژوازی به چنین تجارتی بسیار علاقه دارد. بورژوازی قصد دارد تا شخصیت هایی مانند دنیز گزمیش، چه گوارا و غیره را- که با روح مبارزۀ انقلابی خود به حق به نمادهایی برای جوانان انقلابی مبدل شده اند- با تهی کردن اهمیت انقلابی آنان و جلوگیری از آموختن اشتباهات آنان از سوی نسل جوان، آنان را به قدیس هایی مرده تبدیل کند. همان طور که لنین گفت، انقلابیون بزرگ در طول حیات خود مورد آزاد طبقۀ حاکمه ای قرار می گیرند که با سبعیت تمام و نفرت عمیق، مبارزۀ آنان را سرکوب می کند و به انواع دروغ ها و شایعات بی شرمانه علیه آنان دامن می زند. با این حال پس از مرگ این انقلابیون، بورژوازی تلاش می کند تا آنان را به امام زاده هایی بی خطر، یعنی یک مشت قدّیس، تبدیل کند. بورژوازی هاله ای را در اطراف نام آن ها قرار می دهد تا از آن طریق طبقات تحت ستم را دلداری و فریب دهد؛ و ضمناً تلاش می کند تا جنبه و روح انقلابی مبارزات آنان را به فراموشی بسپارد.
"کیش شخصیت"، تماماً با مارکسیزم بیگانه است و رهبرانی نظیر لنین در دورۀ حیات خود مبارزه ای بی امان را علیه چنین گرایشات خظرناکی ترتیب دادند. اقدامات ضد مارکسیستی مانند تبدیل کردن چهره های انقلابی به مجسمه ها و نقوش بی جان و تحویل دادن آن به جنبش سوسیالیستی از سوی استالینیسم، که خود تجسم انکار انقلاب اکتبر و بلشویسم دورۀ لنین است، صورت گرفت. کیش شخصیت استالینیستی بیانگر ارزش های مبارزۀ انقلابی طبقۀ کارگر نیست و همان طور که تاریخ اثبات کرده است، به هیچ وجه حق ادعای چنین چیزی را ندارد. این کار تماماً مغایر با رویکرد درستی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. فردریش آدولف زورگه، در مورد مارکس می گوید: « نیازی نیست تا آن چه مارکس به عنوان یک دانشمند و مدافع طبقۀ کارگر انجام داد، به صورت مجسمۀ فلزی یا سخنرانی های آتشین دربیاید. آن چه اقدامات مارکس را نشان می دهد، مجسمه های برنزی یا سنگی نیست، فراخوان ابدی او به جنگ است، "کارگران جهان، متحد شوید!"».
نیاز به نیروهای جوان
برای تقویت مبارزۀ انقلابی پرولتاریا، به دست آوردن نیروهای جوان و سرزنده همیشه نیاز است. بنابراین، کسانی که به امر سازماندهی متعهدانه، صبورانه و برنامه ریزی شده به شیوۀ بلشویک ها در میان طبقۀ کارگر می پردازند، همیشه مصمم هستند تا صفوف خود را با کارگران و انقلابیون جوان پر کنند. هرگونه ضعفی در به دست آوردن نیروهای جوان، یک خطر مهلک خواهد بود. نگرانی بیش از حد و تردید در مواجهه با فقدان آموزش و تجربۀ جوانان، چندان جایز نیست. بلکه از دست دادن امید برای کسانی که با وجود سپری شدن سال ها قادر به دیدن نقایص خود نیستند و تلاشی برای اصلاح آن انجام نمی دهند، موجّه است. اما تا زمانی که بحث بر سر جوانان است، باید رویکرد صبورانه و بامدارا نسبت به آنان اتخاذ کرد تا اشتباهات خود را اصلاح کنند.
ما باید تحمل بیشتری نسبت به اشتباهات جوانان انقلابی داشته باشیم. باید این فرصت به آن ها داده شود تا در مسیر مبارزه اشتباهات خود را اصلاح کنند و در این روند باید آن ها را یاری کرد. تعلیم دادن جوانان، به ویژه جوانان کارگر، با فرهنگ و سنن مبارزۀ بین المللی کمونیستی پرولتاریای انقلابی، عقاید سوسیالیستی و مجهز نمودن آن ها به آگاهی طبقاتی، وظیفه ای بنیادین است. اگر هم جوانان طبقۀ کارگر و هم سایر جوانان که در زندگی و مبارزۀ خود با طبقۀ کارگر متحد شده اند، به صورت اصولی آموزش ببینند و سازماندهی شوند، آن ها قادر خواهند بود تا اشتباهات خود را در مدت کوتاه تری اصلاح کنند و تحرک و پویایی شان را به صفوف مبارزه بیاورند.
نظام سرمایه داری امپریالیستی با حرص و طمع خود برای استثمار لجام گسیخته و سبعیت، خشم تمامی جوانانی را که حاضر نیستند فکر و روح خود را در بازار بورژوازی به معرض فروش گذارند، بالا برده است. آن دسته از جوانانی که تلاش می کنند تا واکنش های خود را در قالب تظاهرات ضد سرمایه داری و تجمعات ضد جنگ در بسیاری از کشورها نمایش دهند، علائم مشخص وضعیت کنونی هستند. با این حال، جوانان نیاز دارند تا سازماندهی شوند و موضعی حقیقتاً انقلابی برای سرنگونی سیستم سرمایه داری اتخاذ نمایند. مبارزۀ تاریخی پرولتاریای انقلابی که مصمم است از سرمایه داری فراتر رود و در مسیر ایجاد جامعه ای بدون طبقه حرکت کند، ما را چنین فرامی خواند: "مارکسیزم را فراگیرید! به جنبش انقلابی سازمان یافته بپیوندید!"
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر